نقد اصول فرقهی حلقه؛ نقد اصل: 35 (صراط مستقیم)؛ نقد اول) ابهام صراط مستقیم نقد دوم) کدام امکان؟
اصل ۳۵) صراط مستقیم
هر انسانی صرف نظر از نژاد، دین و ملت، تحول خواه و کمال پذیر بوده، میتواند در صراط مستقیم قرار بگیرد.[1]
«صراط مستقیم» از تعبیرهای ویژه در قرآن کریم است و از آنجا که مسلمانان، این تعبیر را روزانه، بارها در نماز به کار میبرند معنایی که از آن به ذهن میرسد همان راه راست و درستی است که خدای متعال در موارد متعدد در قرآن کریم از آن نام برده و حقیقت آن را توضیح داده و بازگو نموده است. قرآن در بیست و شش مورد، «صراط» را به صورتهای مختلف با صفت «مستقیم» همراه میکند[2] و در موارد متعدد به بیان حقیقت این صراط پرداخته میگوید:
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿۶﴾صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ﴿۷﴾ ؛[3]
صراط مستقیم راه کسانی است که خدا به آنان نعمت داده نه آنان که بر ایشان غضب نموده و نه راه گمراهان،
وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ؛[4]
او را پرستش کنید که راه راست همین است،
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا؛[5]
کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان؛ و انها رفیقهای خوبی هستند.
از این آیات نتیجه میگیریم که: کسی در صراط مستقیم است که مسیر عبودیت را طی کند. برای پیمودن راه عبودیت ابتدا باید خدا را بشناسد، سپس برنامههایی را که او قرار داده بشناسد و پس از آن این برنامهها را در زندگی خود رعایت نماید.
* نقد اول) ابهام صراط مستقیم
نویسنده، نه در اینجا و نه در جای دیگر (از دو کتاب خود) منظورش را از صراط مستقیم توضیح نداده است. این عبارت چند گونه معنا میشود و هر معنا با نوعی کژی همراه است. به نظر میرسد برای روشن شدن معنای این عبارت؛ بتوان از عبارت مشابه آن در جای دیگر کمک گرفت که میگوید:
«عرفان کیهانی (حلقه) نوعی سیر و سلوک عرفانی است که مباحث عرفانی را مورد بررسی نظری و عملی قرار میدهد؛ و از آن جا که انسان شمول است، همه انسانها صرف نظر از نژاد، ملیت، دین، مذهب و عقاید شخصی، میتوانند جنبه نظری آن را پذیرفته و جنبه عملی آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند.»[6]
نویسنده در دو عبارت، مطلبی مشترک آورده و آن این که نوعی باور و سلوک انسان شمول را معرفی میکند که هر کسی صرف نظر از ابعاد خاص شخصی میتواند از آن بهره بگیرد. در عبارت قبلی، آن را «عرفان کیهانی» شمرده و در عبارت اصلی سی و پنجمان را «صراط مستقیم» میداند. جمع این دو بیان این است که نویسنده، عرفان کیهانی را که انسان شمول است، صراط مستقیم میداند!
سخنی که به اختصار میتوان گفت این که: اولاً: صراط مستقیم تنها یکی است و اندیشه صراطهای مستقیم با آموزههای قرآن کریم، سازگاری ندارد. ثانیاً: مسیری، صراط مستقیم است که در مبادی، متابع و اهداف، قویم بوده و دچار انحراف نباشد؛ بنابراین اگر مکتبی، از مبادی و منابع مکاتب و رویکردهایی مشکوک (غیر یقینی) و انحرافی نظیر ایده آلیسم، مکاتب هندی و چینی، بهره ببرد و هدفش انسان محورانه باشد نمیتواند صراط مستقیم باشد.
* نقد دوم) کدام امکان؟
منظور نویسنده از این که میگوید: «هر انسانی میتواند در صراط مستقیم قرار بگیرد» یا امکان عقلی است و یا امکان عادی، اگر منظور قابلیت و امکان عقلی باشد یعنی از نظر عقل، امکان دارد هر انسانی، در صراط مستقیم قرار بگیرد این معنا درست خواهد بود اما گفتن چنین مطلبی بیهوده است؛ زیرا عقل، بسیاری از چیزها را برای انسان ممکن میداند؛ مثلاً عقل، ممکن میداند که هر انسانی، پیامبر یا امام بشود اما از نظر عادی و با توجه به شرایط هر انسان، ممکن نیست هر انسانی، پیامبر یا امام بشود. مثال دیگر این که از نظر عقل، امکان دارد که یک انسان ۹۰ ساله فارسی زبان، زبان انگلیسی یاد بگیرد اما از نظر شرایط عادي این انسان، چنین چیزی برای او امکان ندارد؛ بنابراین باید به امکان عادی برای انسانها توجه شود.
و اگر منظور امکان عادی باشد درست نخواهد بود؛ زیرا ممکن است برخی انسانها به حدی از گمراهی برسند که قابلیت خود را برای قرار گرفتن در صراط مستقیم از دست بدهند. یکی از این نمونهها قوم نوح است. حضرت نوح علیه السلام بعد از ۹۵۰ سال دعوت قوم خود، به خدای متعال عرض کرد:
وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا ﴿۲۶﴾ إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا ﴿۲۷﴾؛[7]
پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار؛ چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه میکنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمیآورند.
قوم نوح بر اثر رفتارهای نادرست و مخالفت مداوم با حضرت نوح علیه السلام، قابلیت عادی برای هدایت پذیری را از دست دادند و به همین جهت دچار عذاب الهی شدند. حضرت نوح در سخن خود به فقدان قابلیت آنان اشاره نموده است؛ بنابراین درست نیست که گفته شود: هر انسانی صرف نظر از دین و اعتقادات میتواند در صراط مستقیم قرار گیرد. این معنا با حقیقت صراط مستقیم سازگار نیست.
پی نوشت:
[1] عرفان کیهانی، ص ۱۰۲.
[2] حمد: ۶، بقره: ۱۴۲، آل عمران: ۵۱ و ۱۰۱، نساء: ۶۸ و ۱۷۵، مائده: ۱۶، انعام: ۳۹ و ۸۷ و ۱۲۶ و ۱۶۱. اعراف: ۱۶، هود: ۵۶ حجر: ۴۱ نحل: ۱۲۱، مریم: ۱۳۶ . مؤمنون: ۷۳. یس: ۴ و ۲۵ و ۶۲، صافات: ۱۱۸، زخرف: ۴۳ و ۶۱، فتح ۲ و ٬۲۰ ملک: ۲۲.
[3] فاتحه: 6 و 7.
[4] یس: ٦١. نیز: مریم: ۳۶, زخرف: ۱۴۶۔
[5] نساء : 69.
[6] عرفان کیهانی، ص ۵۵.
[7] نوح : 26 و 27.
اهدنا الصراط المستقیم……….