نقد اصول فرقه حلقه – نقد اصل 12( اعتقادات زیربنا و روبنا) نقد: دوم و سوم؛
اصل 12) اعتقادات زیربنا و روبنا
- نقد دوم ) کدام وجه اشتراک؟
تلاش نویسنده برای ایجاد وجه اشتراک بین انسانها آن هم در پدیدهای مبهم به نام شعور کیهانی، خود، ابهامآمیز است. آیا انسانها تاکنون وجه اشتراکی داشتهاند یا خیر؟ اگر داشتهاند آن وجه اشتراک چیست؟ چرا نویسنده به آن اشاره نکرده است؟ چه نیازی که مجددا وجه اشتراکی دیگر قرار داده شود و اگر وجه اشتراک نداشتهاند چرا پیامبران بزرگ الهی که تاکنون به سوی مردم آمدهاند و در پی ایجاد وحدت میان انسانها بودهاند به این وجه اشتراک نپرداختهاند! آیا موقعیت عرفان کیهانی، برتر از ادیان الهی است؟
- نقد سوم ) گسست زیربنا و روبنا
مداخله نداشتن عرفان کیهانی در بخش روبناهای فکری انسانها، حاکی از این است که بین زیربنای فکری پیشنهادی (یعنی اعتقاد به شعور کیهانی) با باورهای روبنایی، پیوندی برقرار نیست؛ زیرا اگر پیوندی وجود داشته باشد یقینا بین زیربنا و روبنا تعارض رخ میدهد و دیگر نمیتوان شعور الهی را مایه اشتراک دانست؛ توضیح اینکه: انسانها در روبناهای اعتقادی با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند. برای پی بردن به این تفاوت، کافی است به مراسم و مناسک مختلف اقوام و مللی که روی کره زمین زندگی میکنند نگاهی گذرا صورت گیرد. برخی از مردم به زندگی پس از دنیا اعتقاد دارند و برخی اعتقاد ندارند، برخی به ماوراء معتقدند و برخی نه، برخی از این مناسک آن قدر با یکدیگر فاصله دارند که نمیتوان وجه اشتراکی بین آنها پیدا نمود؛ مانند اعتقاد به خدا و انکار خدا، با این حال اگر کسی بخواهد وجه اشتراکی فکری بین انسانها بیابد بی شک این وجه اشتراک، هم باید دارای پیوند با مراسم یکی از اقوام باشد و در همان حال با مراسم مخالف نیز در میان قوم دیگر نیز پیوند داشته باشد. بنابراین، این وجه اشتراک نمیتواند با آداب و رسوم اقوام، ارتباط داشته باشد. با این توضیح چگونه میتوان شعور الهی را وجه اشتراک دانست و آن را به عنوان زیربنا معرفی نمود!؟ حاصل اینکه این اصل اولا: بهطور تلویحی به کاستی ادیان اشاره دارد و آموزه خود را که تاکنون کسی مطرح نکرده در جایگاه زیربنا قرار میدهد و آموزههای ادیان را به منزله روبنا، ثانیا: این سؤال مطرح میشود که آیا پیامبران الهی تاکنون به بیان وجه مشترک بین انسانها نپرداختهاند؟ ثالثا: عدم مداخله عرفان کیهانی در روبناهای فکری، باعث گسست باورهای زیربنایی و روبنایی خواهد بود.
تقسیم اعتقادات انسانها به دو بخش زیربنا و روبنا؛ و زیربنا دانستن اعتقاد به شعور کیهانی، تلویحا به کاستی آموزههای ادیان اشاره دارد و با چالش عدم وجه اشتراک بین اعتقادات مردم نیز مواجه است؛ از این رو تقسیم مزبور، تقسیمی معقول نیست.
شعور کیهانی در عرفان کیهانی، هم به جنبه اعتقادی مربوط میشود همانطور که نویسنده، اعتقاد به آن را نقطه مشترک بین انسانها قرار میدهد و هم به جنبه عملی. از نگاه عرفان کیهانی، اتّصال به شعور کیهانی، مایه درمان انواع بیماریهاست اما برای بهرهبرداری از این درمان نیاز به تشکیل حلقه است که نویسنده در اصلهای بعدی به آن میپردازد. در نگاه وی اتّصال به شعور کیهانی، از مسائل آسمانی محسوب میشود و برای وارد شدن به مسائل آسمانی از جمله اتّصال به شعور کیهانی، یک شرط وجود دارد و آن «تسلیم» است. نویسنده در اصل هفدهم، به بیان شرط تسلیم پرداخته که در مسائل آسمانی، تعیینکننده چنانکه در مقابل آن، در مسائل زمینی«تلاش» تعیینگر است، بنابراین اصل هفدهم، ادامه نکات مربوط به شعور کیهانی و زمینه ساز مسئله فرادرمانی است که در اصلهای بعدی به آن پرداخته میشود.
باعرض سلام و خداقوت
قبل از هر چیز لازم است تشکر کنیم از مدیر محترم این سایت و همکارانش که از وقتی این سایت را به دست گرفته اند حقیفتا یک تحولی ایجاد کرده اند و با مطالب متنوع، به بهترین شکل در حال روشنگری و اطلاع رسانی به مخاطبان بسیار خود می باشند.
اساسا آموزه های عرفان حلقه آنقدر نامعقول است که خود سازنده ی آن اعتراف می کند که عرفان حلقه ربطی به “پله ی عقل” ندارد!
نویسنده کتاب افسون حلقه چه سوال باحالی کرده از طاهری که پرسیده تا حالا انسان ها وجه اشتراکی داشته اند یا نه؟! من نمی دونم این طاهری چه جوابی داره که بده!؟ البته از این آدم پرروی بی عقل که بجای عذرخواهی، با جفت پا میره تو دوربین مستند حلقه شیطان، بعید نیست که بگه: همه هیچی نداشتن و حالا من بهشون میدم!!!
احسنت به تیم انیمیشن نجات از حلقه که با انیمیشن های طنز ،مریدان حلقه به گوش طاهری رو دلخور و آسیب دیدگان از حلقه های طاهری رو دلشاد کرده اند. هر چه سبک مغزی طاهری و مسترهای خودخواهش بیشتر نمایان شود باعث خوشحالی ما خواهد بود. خیلی ممنون
چه چرت و پرت گفته! واقعن باور کردن شاگرداش؟؟