نقد اصول فرقه ی حلقه – اصل شماره 2 و 3(عالم وحدت وکثرت)؛ نقد اول و دوم
نقد اول) آمیختگی دوگونه وحدت وکثرت.
با بررسی سه اصل ازاصول عرفان کیهانی که تاکنون بیان شد معلوم میشود هدف عرفان کیهانی کثرتزدایی و رساندن انسانها به منافع مشترک ورهانیدن آنها ازخودمحوری و تضادهای فردی است تایکدیگر را تحمّل کنند و به وحدت دست یابند. با توجّه به این توضیح، ناهماهنگی آشکاری درتعریف وحدت وکثرت درسخن نویسنده مشاهده میکنیم؛ زیرا آنچه درمسئله وحدت ادراکی، مورد نظرنویسنده است درک تن واحده بودن جهان هستی است وآنچه درمسئله کثرت، منظور اوست خودمحوری ومنفعتطلبی انسانهاست. تن واحده بودن جهان را مقابل کثرت روابط انسانی قرار میدهد وحال آن که درمسئله جهان باید وحدت جهان دربرابر کثرت جهان قرارگیرد ودر مسئله روابط انسانها نیز وحدت روابط در برابر کثرت روابط قرار داده شود. روشن است که وحدت حاصل از درک تن واحده بودن جهان دربرابر کثرتی مشابه خود (یعنی درک متکثر بودن اجزای جهان یا دست کم، عدم درک تن واحده بوده جهان) قرار میگیرد و ربطی به تکثر خواستههای انسان ندارد. وحدت وتکثر خواستههای انسانی چیزی است و وحدت و تکثر اجزای جهان چیزی دیگر؛ بنابراین دراینجا دو تقسیم وجود دارد که ازهر تقسیمی یک قسم آورده شده و دربرابر یکدیگرقرارگرفته اند؛ به صورت زیر:
الف: وحدت (تن واحده بودن) و کثرت جهان هستی
ب: وحدت وکثرت منافع انسانی
نویسنده، قسم اول از تقسیم اول را با قسم دوم از تقسیم دوم همراه کرده است. دراصل دوم، وحدت را توضیح داده و دراصل سوم، کثرت را. بنابراین؛ وحدت و کثرتِ مورد نظر نویسنده، متناظر با یکدیگر نیستند و دو تقسیم، با یکدیگر آمیخته شده است.
گفتنی است در جایی دیگر ابراز شده: «وحدت کیهانی همان وحدت الهی است»[1]. این گفته نشان میدهد در نظر بنیانگذار عرفان کیهانی، وحدت در زندگی انسانی و وحدت کیهانی و وحدت الهی یکی است. در فصل اول [2] به پی آمد این یکساننگاری اشاره شد.
نقد دوم) فرو کاستن وحدت وجود به وحدت جهان مادی
وحدتی که در عرفان اسلامی و عرفان ایرانی مورد نظر است وحدت حقیقت هستی است. این مسئله بنیادیترین مسئله عرفانی است و بر دیگر مباحث نظام هستیشناختی عرفانی اثر میگذارد [3]. وحدت از این منظر، بدین معناست که حقیقت عینی و خارجی اصیل، یکی بیش نیست. با این نگاه دیگر از کثرت نمیتوان سخن گفت؛ زیرا چیزی غیراز آن واحد مطلق، به صفت وجود، موصوف نمیشود. گرچه عرفا کثرتهای مشهود در عالم را نفی نمیکنند بلکه آنها را مظاهر وشئون آن وجود مطلق واحد میشمارند و به طور خلاصه به «وحدت وجود و کثرت نمود» اعتقاد دارند [4].
اما در عرفان کیهانی که بنیانگذارش، آن را برخاسته از عرفان اسلامی و ایرانی میشمارد [5]، این وحدت به وحدت ادراکی به معنای ادراک تن واحده بودن جهان هستی تنزل مییابد. درنگاه عرفان کیهانی، حقیقت وجود مطرح نیست بلکه جهان هستی مطرح است. جهان هستی نیز نه به فراگیری مادیات و مجرّدات بلکه تنها جهان هستی مادّی مورد نظر است. نامگذاری این مکتب به «عرفان کیهانی» نیز به همین جهت است؛ بنابراین افق عرفان کیهانی، تنها، جهان هستی مادّی است. البته ممکن است گفته شود: منظور نویسنده از «وحدت عالم» این باشد که عالم، حکم شخص واحد را دارد و اجزای آن به صورت یک سلسله اجزای پراکنده نیست بلکه یک دستگاه وابستهای است و عالم یک کلّ تجزیهناپذیراست [6]. ازاین معنا به «وحدت طبیعت» یاد میشود [7]. اما این معنا مناسبتی نخواهد داشت؛ زیرا این دیدگاه نه در عرفان اسلامی مطرح است و نه در عرفان ایرانی، بلکه دیدگاهی فلسفی است. ارسطو گفته است: «وحدة العالم یدل علی وحدة الاله»[8]. وحدت جهان بر یگانگی خدا دلالت دارد.
پی نوشت:
[1].انسان از منظری دیگر، ص 232.
[2].ر.ک به: فصل اول. تفاوتهای عرفان کیهانی با عرفان اسلامی، تفاوت درخداشناسی.
[3].یدالله یزدان پناه، همان، ص 152. گل بابا سعیدی، همان، ص 927.
[4].یدالله یزدان پناه، همان، ص 161.
[5].عرفان کیهانی، ص 51.
[6].ر.ک به: مرتضی مطهری، همان، ج 13، ص 588.
[7].جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1373، ج. 3، ص 2128.
[8].همان.
این حلقه بازی و جن بازی و جن گیری و کلا این بازی ها به درد آخرت نمی خورد و این دنیای آدم را هم خراب می کند. تمسک به قرآن و عترت تنها راه هدایت است و بس. این عرفان ها و دین های قلابی و ساختگی آمده اند تا افرادی بی خبر از همه چیز را از خدا و قرآن و پیامبر و امامان دور کنند و در دام ابلیس و فرزندانش از جن و انس اسیر و گرفتار کنند.