عرفان از منظر عرفان

یک برنامه عملی برای خودسازی

 این برنامه شامل برخی موارد مثبت و برخی موارد منفی است.

مهم‌ترین مواد و دستورالعمل‌های مثبت این برنامه به شرح زیر است:

1. عبادات، به ویژه نمازهای واجب را به موقع و با حضور قلب و اخلاص کامل انجام دهیم:

قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ * الَّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُونَ(1)؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند، آنان که در نمازشان ترسان و فرتنند.

سعی کنیم در طول شبانه‌روز، مقداری از وقت خود را به توجه قلبی اختصاص دهیم و برای آن زمان و مکان مناسبی را در نظر بگیریم:

وَاذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَۀً وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ وَلا تَکُن مِنَ الغافِلِینَ(2)؛ پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش!

شکی نیست که اعتیاد و روزمرّگی عامل مؤثری در برانگیختن تمایلات فطری ارادی است؛ تا آن جا که چه بسا با انس گرفتن به لذتی، انسان از لذت‌هایی برتر چشم می‌پوشد و لذتی را که بدان خو گرفته مقدّم می‌دارد، گرچه می پذیرد که لذت‌های دیگر بهتر و برترند. خو گرفتن به لذت‌ها همان‌طور که می تواند برای انسان زیان‌بار باشد، می‌تواند ارزشمند و نجات‌بخش باشد. پس چه بهتر که ما به کارها و رفتارهای نیک و صالح خو بگیریم، که در این صورت اگر به دلیلی از انجام آن‌ها بازماندیم، احساس ناراحتی و خسارت کنیم. برای مثال، کسی که به خواندن نماز شب انس گرفته، اگر شبی نماز شبش قضا شود روحش آزرده می‌گردد و احساس می‌کند سرمایه‌ بزرگی را از کف داده است. در این بین، عالی‌ترین و برترین لذت‌ها انس دل به خدا و چشیدن لذت مناجات او است که در سایه استمرار و تکرار توجه قلبی به خداوند حاصل می‌گردد و تداوم ذکر او، هم لذت انس با خدا را در دل انسان پدید می‌آورد و هم باعث بی‌اعتنا شدن به لذت‌های مادی می‌گردد. هم‌چنین نباید از انس گرفتن به اموری که با خداوند ارتباط دارد غافل بمانیم؛ نظیر مشرّف شدن به حج و زیارت مشاهده مشرّفه و علما و آمد و شد با آن‌ها. این امور باعث افزایش انس با حضرت حق می‌گردند.

2. انفاق و ایثار را فراموش نکنیم. بی‌تردید انفاق و هم‌چنین ایثار و بخشش چیزی که محبوب و مورد نیاز انسان است، بهترین وسیله برای دل کندن از لذایذ مادی و تطهیر و مصفا گشتن دل و مصون ماندن از آلودگی به دنیا است؛ هم چنان که قرآن کریم می‌فرماید:

وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ(3)؛ کسانی که از بخل و آز نگاه داشته شوند، ایشانند رستگاران.

هم‌چنین می‌فرماید:

لَن تَنالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ(4)؛ هرگز به نیکی نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید.

در جایی دیگر با تعبیری قابل تأمل می‌فرماید:

خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَۀً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِها(5)؛ از اموالشان صدقه ای (زکات) بگیر تا بدان وسیله ایشان را تطهیر و تزکیه کنی.

خدای متعال نمی‌فرماید از آن ها زکات بگیر تا اموالشان پاک گردد و اگر حق فقرا و سایرین و یا مال غصبی در آن است بدین وسیله از آن بیرون رود و تزکیه گردد، بلکه می‌فرماید از آن‌ها زکات بگیر تا خودشان پاک و تزکیه گردند. شاید نکته این بیان آن باشد که دل بستگی به مال و دنیا دل انسان را آلوده و بیمار می‌سازد و با پرداخت صدقه و زکات، از تعلق و دل‌بستگی انسان به دنیا کاسته می‌شود و علاوه بر مال، روح انسان نیز پاک می‌گردد. البته این توجیه با وجه تسمیه‌ای که برای زکات ذکر کرده‌اند و آن را باعث پاک گشتن مال معرفی کرده‌اند منافاتی ندارد و با آن قابل جمع است.

نباید از نظر دور داشت که نماز و انفاق، اثریکدیگر را کامل می‌کنند و شاید به همین مناسبت است که در قرآن شریف غالباً با هم ذکر شده‌اند؛ از جمله از زبان حضرت عیسی (ع) چنین می‌خوانیم:

وَجَعَلَنِی مُبارَکاً أَینَ ما کُنتُ وَأَوصانِی بِالصَّلاۀِ وَالزَّکاۀِ ما دُمتُ حَیّاً(6)؛ و [خداوند] مرا هر جا که باشم با برکت ساخته و تا زنده باشم به نماز و زکات سفارشم کرده است.

3. همه روزه بخشی از وقت خود را به فکر کردن اختصاص دهیم و درباره صفات خداوند، آیات الهی، نعمت‌ها و احسان‌های خداوند و هدف آفرینش بیندیشیم. هم‌چنین، تشخیص راه صحیح، طولانی بودن مسیر، محدود بودن فرصت و نیرو، کثرت موانع، بی‌ارزشی اهداف دنیوی و مشوب بودن لذت‌های آن به آلام و رنج‌ها، از جمله مواردی است که باید درباره آن‌ها تأمل کنیم. به طورکلی، سالک باید در زندگی روزانه خود برای تأمل درباره اموری که انسان را در پیمودن راه بندگی تشویق می‌کند و از خودپرستی و دنیاپرستی باز می‌دارد، فرصتی را اختصاص دهد. به لحاظ اهمیت این مسأله، قرآن کریم در آیات متعدد و با تعابیر مختلف آن را مورد تأکید قرار داده است. آیات پایانی سوره آل عمران یکی از این موارد است که نمونه‌ای به طور نسبت جامع از اموری را که باید درباره آن‌ها تفکر و تأمل کرد ارائه می‌دهد:

إِنَّ فِی خَلقِ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَاختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الأَببابِ* الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّماواتِ وَالاَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلاً سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ * رَبَّنا إِنَّکَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد أَخزَیتَهُ وَ ما للِظّالِمِینَ مِن أَنصارٍ* رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنا مُنادِیاً یُنادِی لِلإِیمانِ أَن آمِنُوا بِرَبِّکُم فَآمَنّا رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنُوبَنا و کَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الأَبرارِ*رَبِّنا وَ آتِنا ما وَعَدتَنا عَلی رُسُلِکَ وَلا تُخزِنا یَومَ القِیامَۀِ إِنَّکَ لا تُخلِفُ المِیعادََ(7)؛ مسلّماً در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه‌هایی است. همانا که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند [که:] پروردگارا، این‌ها را بیهوده نیافریده‌ای؛ منزّهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار. پروردگارا، هر که را تو در آتش درآوری یقیناً رسوایش کرده‌ای، و برای ستم‌کاران یاورانی نیست. پروردگارا، ما شنیدیم که دعوت‌گری به ایمان فرا می‌خواند که: «به پروردگار خود ایمان آورید»، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهان ما را بیامرز، و بدی‌های ما را بزُدای و ما را در زمره نیکان بمیران، پروردگارا، و آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده‌ای به ما عطا کن، و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو در وعده‌ات خلاف نمی‌کنی.

4. استحضار مفاهیم و اندیشه‌های ذهنی، تأثیری شایان در رفتار و نحوه عمل آدمی دارد. از این رو شایسته است جهت بهینه‌سازی و سالم سازی کردار و رفتار و نگرش‌های خود، برنامه‌ای روزانه را برای قرائت و حفظ قرآن همراه با تدبر در آن، و نیز مطالعه روایات اسلامی و مواعظ و کلمات حکمت‌آمیز و احکام فقهی و دستورات اخلاقی تنظیم کنیم. چنین برنامه‌ای می‌تواند مذکّری باشد برای خواست کمال جوی انسان، و کمک می‌کند تاهدف و راه صحیح نیل به هدف را که از مطالعه قرآن و روایات و کلمات بزرگان به دست می‌آید در ذهن ماندگار شود. به ویژه، تلاوت قرآن و تدبر در آن، در این راستا تأثیری به سزا دارد و از این رو بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. خدای متعال در قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

وَلَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِرٍ(8)؛ و هر آینه قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم؛ پس آیا یاد آرنده و پند گیرنده‌ای هست؟

و از همین رو است که به ما دستور داده شده هر چه می‌توانیم قرآن بخوانیم:

فَاقرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ(9)؛ هر چه از قرآن میسّر می‌شود، بخوانید.

وقتی انسان سوره‌ای از قرآن را حفظ کرد و مفاهیم آن را به خاطر سپرد، پیوسته آن مفاهیم متعالی در ذهنش مرور می‌شوند و ذهن و فکر او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. هم‌چنین اگر دائماً اذ کاری نظیر «الله اکبر» و «لااله الاالله» – که حاکی از عظمت، قدرت و احاطه وجودی خداوند و ستایش او است- در گوش انسان طنین اندازد و شمیم جان فزای آن بر دل سایه افکند، خط بندگی خداوند فراروی انسان ترسیم می‌گردد و در پرتو آن، آدمی همواره می‌کوشد تا در راستای خواست و اراده و رضایت خداوند حرکت کند. در همین زمینه، هم چنان که قبلاً روایت آن را نقل کردیم، در احوالات امام باقر (ع) آمده است که آن حضرت در همه حال، حتی زمانی که با مردم گفتگو می‌کردند و به سخنان آنان گوش می‌دادند، ذکر «لااله الا الله» را بر زبان داشتند(10).

و اما مهم‌ترین مواد منفی این برنامه خودسازی بدین شرح است:

1. دل‌بستگی به دنیا و مادیات، انسان را سست اراده و زبون و سرسپرده دنیا می‌سازد و روحیه آزادگی و آزاداندیشی را از انسان می‌گیرد و مجالی برای تفکر در فرجام کار برای انسان باقی نمی‌گذارد. از این رو باید سعی کنیم که تعلق خاطر و دلبستگی به دنیا و مادیات نداشته باشیم و روحیه زهد و بی‌اعتنایی به دنیا را در خویش پرورش دهیم. اگر انسان به دنیا و لذت‌های آن انس گرفت، زایل ساختن آن انس و دل‌بستگی بسیار دشوار است و تنها افراد اندکی، آن‌ هم با ریاضت‌ها و تلاش‌های طاقت‌فرسا، موفق به این کار می‌گردند. بدین لحاظ لازم است که انسان از آغاز سعی کند انس و وابستگی به دنیا و لذت‌های آن پیدا نکند و از تجملات بپرهیزد و ساده زیست باشد و تعلق خاطری به امکانات پیرامون خویش پیدا نکند، که اگر خسارتی به آن‌ها وارد آمد نگران و افسرده شود. در پیش گرفتن و ادامه چنین رویّه‌ای باعث می‌شود انسان رفته رفته به مقام «زهد» و بی‌اعتنایی به دنیا- که از خصایص ممتاز اولیای خدا است- دست یابد و به پاس آن، شایسته نیل به نعمت‌های پایدار و جاودان الهی گردد؛ چنان که در طلیعه دعای ندبه می‌خوانیم:

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ عَلی ما جَری بِهِ قَضائُکَ فی اَولِیائِکَ الَّذینَ استَخلَصتَهُم لِنَفسِکَ وَ دینَکَ اِذِا اختَرتَ لَهُم جَزیلَ ما عِندَکَ مِنَ النَّعیمِ المُقیمِ الَّذی لا زَوال لَهُ وَلاَ اضمِحلالَ بَعدَ اَن شَرَطتَ عَلَیهِمُ الزُّهدَ فی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنیَا الدَّنِیَّۀِ وَزُخرُفِها وَزِبرِجِها فَشَرَطُوا لَکَ ذلَکَ؛ خداوندا، تو را بر آنچه بر دوستانت مقدّر ساختی سپاس می‌گویم؛ کسانی که برای خود و ترویج دینت برگزیدی. آن گاه از نعمت‌های باقی زوال ناپذیری که نزدت هست برای آنان اختیار کردی؛ پس از آنکه زهد و بی‌اعتنایی به مقامات و لذت‌ها و زر و زیور دنیای دون را بر آنان شرط کردی و آنان نیز این شرط را پذیرفتند.

در این باره روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که بسیار قابل توجه است. براساس این روایت، هرگاه پیامبر اکرم (ص) قصد سفر داشتند، آخرین کسی که با او وداع می کردند حضرت فاطمه (س) بود و هنگام بازگشت نیز فاطمه (س) اولین کسی بود که پیامبر (ص) به دیدار او می‌شتافتند. در یکی از جنگ‌ها غنیمتی به امیرالمؤمنین (ع) رسید و آن حضرت آن را در اختیار حضرت فاطمه (س) قرار داد. حضرت زهرا (س) آن غنیمت را فروخت و با پولش دو دست بند نقره‌ای و نیز پرده‌ای تهیه کرد و آن را بر سر در خانه آویخت. این در زمانی بود که پیامبر (ص) در سفر بود. هنگامی که رسول خدا (ص) از سفر بازگشت، طبق معمول ابتدا به خانه فاطمه (س) رفت. آن حضرت با مشاهده آن دست‌بندها و پرده، زیاد در خانه حضرت زهرا (س) توقف نکردند و فوراً به مسجد رفتند. فاطمه (س)د دریافت که پدرش از دیدن آن دست‌بندها و پرده آزرده خاطر گردید. از این رو فوراً امام حسن و امام حسین (ع) را صدا کرد و دست‌بندها و پرده را به آن ها داد تا به نزد پیامبر (ص) ببرند. حضرت تا نگاهش به دست‌بندها و پرده افتاد بسیار شادمان گشت و فرزندان دلبندش را روی زانو نشاند و آن‌ها را بوسید. سپس دستور داد تا دست‌بندها را قطعه قطعه کنند و بین اهل صفّه تقسیم کنند. پرده را نیز به یکی از اهل صفّه بخشید که لباسی برای پوشاندن خود نداشت(11).

ملاحظه می‌کنیم که پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) چگونه سعی می‌کردند خود را از هر گونه تعلق خاطر مادی و دنیوی دور نگاه دارند. البته ساحت آن بزرگواران از این گونه تعلقات و دل‌بستگی‌ها به دور است و این روایت و نظایر آن در واقع درسی است برای ما پیروان و دوست‌داران آن بزرگواران که با تجملات و زخارف مادی و دنیوی چگونه برخورد کنیم.

2. نکته دوم این است که در استفاده از لذایذ مادی زیاده روی نکنیم تا موجب انس و توجه نفس به لذت‌های حیوانی نشود. باید بکوشیم که تمامی اعضا و جوارح، و به خصوص شکم خود را در کنترل داشته باشیم؛ چرا که اگر انسان برنامه منظمی در کمیت و کیفیت بهره‌برداری از لذایذ حیوانی و خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها نداشته باشد، نمی‌تواند بر نفس و اراده خود کنترل لازم را اعمال نماید. برای مثال، اگر انسان در مورد استفاده از خوردنی‌ها خوددار نباشد، این بی‌ارادگی در امر خوردن می‌تواند به عنوان عادت و شیوه‌ای مذموم به سایر کارها و برنامه‌های او سرایت کند و نهایتاً منجر به این شود که انسان نتواند در برابر جاذبه‌های مادی و شهوانی تصمیم مناسب را اتّخاذ و اراده لازم را نشان دهد.

البته برنامه‌ریزی ما در این زمینه باید مبتنی بر اعتدال و میانه‌روی باشد. همانطور که زیاده‌روی و افراط، به چموش گشتن نفس و سلطه هواهای نفسانی و شهوات می‌انجامد، تفریط در استفاده از نعمت‌ها نیز موجب ضعف و کسالت در انجام وظايف مي‌گردد بنابراين در همه امور، از عبادت و مطالعه و خوابیدن گرفته تا استفاده از سایر لذایذ حیوانی، باید میانه‌روی و اعتدال را پیشه کرد و از افراط و تفریط دوری گزید. در این میان مهم آن است که سعی کنیم داعی ما در استفاده از نعمت‌ها و لذایذ دنیوی، تهیه مقدمات سیر، یعنی سلامت و قوّت و نشاط بدن برای عبادت و شکرگزاری باشد. در زمینه زیاده‌روی نکردن در لذایذ مادی و در مقایسه با افعال دیگر از این سنخ، روزه گرفتن، سیر نخوردن، کم گفتن و کم خفتن- با حفظ شرط اعتدال و سلامت- برای توفیق در سیر الی الله و کاستن از انس به لذت‌های حیوانی نقش مهمی دارند.

3. باید قوای حسی و خیالی را که می‌توانند با تداعی، منشأ انگیزش امیال حیوانی شوند کنترل کنیم؛ به ویژه چشم و گوش را از دیدن مناظر شهوت انگیز و شنیدن سخنان و صداهای باطل و سرگرم کننده حفظ کنیم و به طور کلی از آنچه توجه ما را به چیزهایی جلب می‌کند که مرضی خداوند نیستند خودداری نماییم. قرآن کریم در این زمینه آیات متعددی دارد و ما را به این کنترل توجه می‌دهد؛ از جمله در سوره اسراء چنین می‌فرماید:

إِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ أُلئِکَ کانَ عَنهُ مُسئُولاً(12)؛ گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

4. یکی از خطراتی که پیوسته انسان را تهدید می‌کند انحراف‌های فکری و عقیدتی است. از این رو باید مراقب این مسأله باشیم و خود را از لغزشگاه‌های فکری و نظری حفظ کنیم. در این زمینه به خصوص باید از مطالعه و بحث درباره شبهاتی که قدرت پاسخ‌گویی به آن‌ها را نداریم خودداری کنیم. باید مراقب باشیم اگر احیاناً این گونه شبهات به ذهنمان راه یافت و یا به گوشمان خورد، فوراً در صدد یافتن پاسخ قانع کننده برای آن‌ها برآییم. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

وَقَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِی الکِتابِ أَن إِذا سَمِعتُم آیاتِ اللهِ یُکفَرُ بِها وَیُستَهزَأُ بِها فَلا تَقعُدُوا مَعَهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إِنَّکُم إِذاً مِثلُهُم إِنَّ اللهَ جامِعُ المُنافِقِینَ وَالکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً(13)؛ و خداوند [این حکم را] در قرآن بر شما نازل کرده که هر گاه شنیدید آیات الهی انکار و استهزاء می‌شوند با ایشان منشینید تا به سخنی دیگر بپردازند [وگرنه] شما هم مثل آنان خواهید بود. همانا خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ گرد خواهد آورد.

در همین باره در احادیث نیز چنین می‌خوانیم:

مَن اصغی اِلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ فَاِن کانَ النّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللهِ فَقَد عَبَدَاللهَ وَاِن کانَ النّاطِقُ یُؤَدِّی عَن اِبلِیسَ فَقَد عَبَدَ اِبلِیسَ(14)؛ کسی که به گوینده‌ای گوش قرار دهد او را پرستش کرده است؛ پس اگر گوینده از طرف خدا باشد خدا را پرستش کرده، و اگر از طرف شیطان باشد شیطان را پرستش کرده است.

در پایان تأکید می‌کنیم که در تنظیم و اجرای برنامه عملی خودسازی نباید رعایت اصل تدریج و اعتدال را از نظر دور داریم. هیچ‌گاه نباید فشارهای طاقت‌فرسا و خارج از حد توان برخود تحمیل کنیم؛ زیرا این کار علاوه بر این که موجب عصیان و سرکشی نفس می‌شود، ممکن است زیان‌های بدنی یا روحی، روانی جبران‌ناپذیری را به بار آورد. از این رو بسیار به جا است که در طرح این برنامه با شخصی آگاه و قابل اعتماد مشورت کنیم. البته از سوی دیگر نیز نباید در اجرای برنامه‌های حساب شده سستی روا داریم و برای ترک و انجام ندادن آن‌ها بهانه‌جویی کنیم؛ چرا که تأثیر قابل توجه این برنامه‌ها در ادامه و استمرار آن‌ها است. در هر حال، فراموش نکنیم که باید اعتمادمان به خدای متعال باشد و توفیق خود را از او مسألت داریم.

پانوشت:

1- مؤمنون ، 1و 2

2- اعراف، 205

3- حشر، 9

4- آل عمران، 92

5- توبه، 103

6- مريم، 31

7- آل عمران، 190، 194

8- قمر، 17

9- مزّمّل،‌20

10- اصول کافي، ج2، روايت1

11- بحارالانوار، ج 43، ص83،روايت 6

12- اسراء، 36

13- نساء، 140

14- بحارالانوار، ج 26، ص 239،‌روايت 1

منبع: کتاب در جستجوی عرفان اسلامی صص 279 تا 292

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا