مناظره و گفتگو

مناظره مکتوب میان مظاهری‌سیف و یکی از پیروان حلقه

بخش اول: حرکت به‌سوی شبکه هوشمندی منفی

انجمن نجات از حلقه؛ بعد از انتشار مقاله‌ای را با نام «عرفان حلقه تهدیدی برای بهداشت معنوی جامعه» در برخی از مطبوعات و سایت‌های دیگر، پاسخ‌هایی به صندوق پستی وبگاه انجمن نجات از حلقه رسید و به دنبال آن پاسخ‌های متقابلی از سوی حمیدرضا مظاهری‌سیف نویسنده مقاله داده شد. این روند برای مدتی ادامه یافت و پاسخ‌های متقابل میان نویسنده مقاله و تئوریسین‌های عرفان حلقه ردوبدل شد. مجموعه حاضر گزارشی از این پاسخ‌های متقابل است.

در این گزارش مناظره مکتوبی میان یکی از تئوری‌پردازان عرفان حلقه و یکی از منتقدان این فرقه برای اولین‌بار ارائه می‌شود. اما گذشته از اطلاع‌رسانی، هدف دیگر از این گزارش، تطبیق شاخص‌های ارائه‌شده از سوی عرفان حلقه برای شبکه هوشمندی مثبت و منفی، تطبیق این شاخص‌ها بر متن‌های نوشته شده از سوی دو طرف به‌وضوح نشان می‌دهد که طراحان عرفان حلقه نمی‌توانند به شعارهایی که می‌دهند در عمل پایبند باشند و با اینکه به شاخص‌ها و ویژگی‌های مثبت اخلاقی را برای شبکه مثبت و شاخص‌های منفی را برای شبکه منفی برشمرده‌اند، اما در عمل منطبق با شبکه هوشمندی منفی عمل می‌کنند و می‌گویند و می‌نویسند.

بخشی از شاخص‌های شبکه هوشمندی منفی و شبکه هوشمندی مثبت در جدول ارائه شده در آثار عرفان حلقه آمده است.

شبکه هوشمندی منفی

شبکه هوشمندی مثبت

بی‌حیا، بی‌اخلاق و بی‌ادب

با حیا، با اخلاق و با ادب

بیمار و بدون سلامت

سلامت و با سلام
اندوهگین مضطرب و ترسو

بدون اندوه مقاوم و شجاع

قدرت‌طلب

کمال‌طلب

کیفیت‌گرا

کمیت‌گرا
بی‌تاب و بی‌قرار

آرام و متین

زیاده‌خواه و متوقع

قانع و بی توقع

دروغ‌گو و تهمت زننده

راست‌گو و رفع اتهام کننده
کافر

مؤمن

آغازکننده و تداوم‌دهنده تهاجم و حمله و حیله

دفاع کننده بدون ترفند
تمسخر کننده و حسود

ارج دهنده و کریم

مانع خیر و ریاکار

خیر و بدون ریا
بدزبان و فحاش

خوش‌زبان فصیح

ظالم شقی بی‌رحم

عادل مهربان رحیم
اهل سفسطه و مغلطه

اهل عقل و فکر و تدبیر

جزءنگر و کوته‌نظر

کل‌نگر و بلندنظر
کثرت‌نگر و اهل تفرقه

وحدت‌نگر و اهل اتحاد

سرکش و طاغی

تسلیم و راضی
کینه‌توز و انتقام‌گیر

بی‌کینه و بخشنده

مغرور در برابر زیردست و متواضع در برابر مافوق

متواضع در برابر زیردست و مقاوم در برابر ظالم
دزد علم و تجربه دیگران

بخشنده علم و تجربه به دیگران

مدعی و زبان‌باز

محقق و پژوهشگر
جاهل و مدعی

عالم و مخلص

انا ربکم الاعلی

لا اله الا انت

این شاخصه‌ها و نشانه‌های شبکه هوشمندی مثبت و منفی است، حالا با بررسی پاسخ‌های ارائه شده از سوی عرفان حلقه و پاسخ‌های منتقدانش ببینید هر یک از طرفین با کدام‌یک از این نشانه‌ها سازگارترند. مقاله «عرفان حلقه تهدیدی برای بهداشت معنوی جامعه» با استناد به دو کتاب «عرفان کیهانی» و «انسان از منظری دیگر» به نقد درونی و تبیین تناقض‌ها میان مطالب نوشته شده به قلم طاهری و نیز تعارض آن مطالب با آیات و روایات پرداخته بود.

در پاسخ ارائه شده از سوی تئوریسین عرفان حلقه به‌جای اینکه به مطالب مستند ارائه شده پاسخ داده شود، نویسنده را استعاره فرعون خطاب کرده و به هتاکی و اهانت قلم می‌فرساید. در این پاسخ شاهد هستیم که نویسنده از آیات قرآن به‌صورت ترجمه‌ای استفاده می‌کند و به تحریف معنوی آن‌ها می‌پردازد این تحریفات از موارد ناچیز و قابل‌چشم‌پوشی آغاز می‌شود و به موارد عجیب و ساختگی می‌رسد. متن کامل این پاسخ همراه با توضیحاتی که در پاورقی ارائه شده را در ادامه می‌خوانیم:

 

فرعون نخستين طاغوت نظريه‌پرداز بهداشت معنوي جامعه

مقدمه:
پروردگار عالم با خلقت و تعلیم آدم(ع) وي را به جمع فرشتگان عرضه فرمود و همه ملائك به‌جز ابليس (عزازيل) [1] پس از آزمایش و تائید شايستگي نظري جانشيني آدم(ع) در زمين، به فرمان خدا به ايشان سجده كردند. سپس خداوند متعال تنها با يك توصيه و هشدار، به آدم اختیار كامل داد تا به اتفاق زوج خود در باغی مملو از درختان گوناگون رحمت الهی ساکن شود و به اتفاق از همه محصولات و امکانات آن باغ بهره‌مند گردند. اصل توصيه و هشدار الهي، مربوط به خودداري آدم و زوجش  از نزديكي به یکی از درختان جنت بود که ظاهراً درخت و محصولات آن متعلق به ابلیس است.

ابلیس از نژاد جن و جنس آتش، مخلوقی است كه با سوابق درخشان در پرونده عبادي خود به مقام فرشتگان رسیده است، او در آزمایش آخر با ابراز تکبر و خودداری از سجده بر آدم و اظهار برتری نسبت به وی، مردود شده و با وجود داشتن درختي پر محصول در بهشت وحدت، به صفت شیطانی متصف و از مقام رفیع قبلی مطرود و نزول داده شد.

ابلیس که خود را در آزمایش آخر اغوا شده و مغرور دید، از خداوند رحمان تا دوره بعثت مهلت خواست و خداوند نیز تنها تا وقت معلومی به وی مهلت داد، آنگاه ابلیس به عزت الهی قسم یاد کرد که آدم و بنی‌آدم را نیز با جلوه گری زینت‌ها، حیات، قدرت و غرور دنیا اغوا خواهد نمود و در اين رابطه هیچ‌کس از مدعيان بندگي خدا پایان‌نامه رهايي به دست نخواهد گرفت، مگر اينكه در مقام بندگي به بينشي کمال‌یافته (مخلص) ، رسيده باشد.

ازاین‌رو پروردگار عالم به ابليس فرمود: «اين راه راست و مستقيم من است كه تو بر بندگان تابع و خالص من كه از هدايت و راهنمايي من تبعيت نموده و در بينش به كمال راه يافته‌اند، تسلط نخواهي يافت، مگر كساني كه فريب وعده‌هاي غرورآميز و گمراه‌كننده تو را بخورند و از تو تبعيت نمايند، در این صورت جهنم ناآگاهی و جهل از تو و پیروان تو پر خواهد شد.»[2]

بهشت وحدت و اختيار آدم و زوجش: [3]

اختیار کامل بهره‌برداری آدم و زوج وی در باغ وحدت و رحمت الهی از آنجا ثابت می‌گردد که ایشان با اختیار خود به درخت ممنوعه (درخت تضاد) [4] نزدیک و از محصول آن تناول نمودند و با این عمل به نفس خود ظلم کردند و خود را به‌سختی و مشقت قوانين عادلانه حاكم بر جهان دوقطبی (خیر و شر) ،[5] دچار نمودند. به عبارتی “بهداشت معنوی” خود را با دست خود به خطر انداختند.

تأثیرپذیری آدم و زوجش نسبت به وسوسه‌هاي اغواکننده و ظاهر فریب ابلیس به‌منظور جاودانگی و یا فرشته شدن، موجب نزدیکی و تناول ايشان از محصولات درخت ممنوعه گرديد و با اجراي اين عمل، قسم ابليس نیز تحقق یافت.

به‌محض تخلف آدم و زوجش در بهشت وحدت، مخلوقی خلق شد که محصول مشترک آدم و ابلیس بود.[6] این مخلوق انسان نام گرفت یعنی محصولی از فراموش‌کاری، عجله، ظلم، جهل،  ناسپاسی،  کفر، طغیانگری، حریصی، کم‌طاقتی، مجادله، تنگ‌نظری، ضعیفی، نومیدی و… در ظاهر و با پشتوانه کل اسماء الهی و تجارب کیفی آدم(ع) در باطن خود.

آدم و زوجش پس از رفع سرمستی ناشي از تناول ميوه ممنوعه،[7] در يك لحظه خود را آلوده و سلامتی معنوی خود را آسیب‌دیده مشاهده کردند و لذا تلاش نمودند تا آسیب‌ها و آلودگی‌های ظاهرشده[8] را با محصولاتی از درخت‌های مجاز باغ وحدت، بپوشانند در همین حال ندای پروردگارشان را شنیدند که خطاب به آنان فرمود: “مگر شما را از نزدیکی به این درخت نهی نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست.”

در این هنگام آدم و زوجش با لطف و رحمت الهی، مضطربانه به خود آمدند و اندوهگین از عمل گذشته و ترسيده از ابتلاي به مشقت وعده داده شده در آينده، گفتند: “پروردگارا ما به نفس خود ظلم کردیم و اگر ما را مورد مغفرت و رحمت خود قرار ندهی به‌طور حتم از خسارت دیدگان هستیم.”

خداوند توبه پذير، توبه آنان را پذیرفت و فرمود: “همگی از مقام فعلي خود در بهشت وحدت به دنياي احاطه شده در تضاد هبوط کنید، بعضی از شما دشمن بعضی دیگر خواهید شد و در زمین تا زمان معینی مستقر و زندگی خواهید کرد و در آن می‌میرید و از آن خارج می‌شوید.”

خداوند رحمان چون اندوه و اضطراب فراوان ايشان را ديد، باز با مهرباني فرمود: “جهت هدایت شما هادیانی را می‌فرستم چنانچه از آنان تبعیت کردید نه گمراه می‌شوید و نه به مشقت خواهید افتاد و در این صورت هیچ اندوه و ترسی، بهداشت معنوی شما را به خطر نمی‌اندازد.”

این داستان واقعی با مفاهيم فراوان سمبلیک و رازآلود، اساس كشف رمز خلقت آدم به‌عنوان خلیفه الهی در زمین (بستر حرکت) و اصول رعايت بهداشت معنوي وي محسوب مي‌گردد.

اکنون سه گروه برای اثبات اشرفیت آدم و بنی‌آدم در آزمایش عملی و کشاکش زندگی در دنیای تضاد قرار گرفته‌اند تا برتری خلیفه الهی در زمین و حلقه “انا لله و انا الیه راجعون” را تحقق بخشند.

1. گروه آدم و بنی‌آدم (لشگر الله)

2. گروه شیطان و بنی شیطان (لشگر شیطان)

3. گروه انسان‌های محصول مشترک آدم و ابلیس.[9]

تحقق وعده الهی:

همه وعده‌هاي الهي بر اساس قوانين عادلانه حاكم بر جهان هستي و به‌مثابه اذن خدا، براي سه گروه آدم، شيطان و انسان، تحقق‌یافته است. [10] ازاین‌رو آدم(ع) عليرغم برخورداري از دانش و علم تئوري و نظري (علم و عقل جزء) ثابت نمود كه براي خلاصي از وسوسه‌ها و حربه‌هاي فريبنده شيطان، بينش و تجربه عملي لازم و كافي را ندارد. ازاین‌رو به‌طورجدی نيازمند تسليم و تبعيت خالصانه از هدايت هاديان الهي است تا از اين طريق نيز به كمال (علم و عقل كل) برسد.

خداوند صادق به وعده خود وفا نمود و علیرغم تخلفات پی‌درپی انسان طالب آدم شدن، پیامبران و هادیانی را از جنس خودشان برای هدایت و کمک به ارتقای بینش ایشان برگزید. اولین برگزیده الهی پس از هبوط، خود آدم(ع) بود و پیوسته این رسالت در فرزندان صالح ایشان تا نوح(ع) و تا ابراهیم(ع) و تا موسی(ع) و تا عیسی(ع) و تا خاتم پیامبران محمد(ص) تداوم یافت و پس از خاتم، تاکنون نیز زمین از هادی و حجت(عج) برگزیده، خالی نبوده است.

کلیه رسولان و پیامبران الهی در هر دوره دستورات هادیانه پروردگار عالم را برای هدایت مردم راه گم کرده و جویای، حق بیان می‌کردند و مجموعه سیره و رسالت ایشان به‌عنوان كتاب دین و مرام و سيره به نسل‌هاي بعد از آنان منتقل می‌شد.

همه ادیان الهی ریشه در وحدت، تسليم و توکل انسان سرگردان جهت تسلیم به پروردگار عالم داشته است و دین حنیف ابراهیم(ع) جلوه بارز و شاخص شروع عملی دین اسلام است. دين حنيف اسلام  با رسالت حضرت محمد(ص) به دوره تمام و کمال خود رسید.

محور بنيادين بهداشت معنوي همه اديان الهي تبعيت عملي پيروان آنان از سه اصل زير است:

1. اصل وحدت وجود: “لا اله الا الله” هيچ خدايي به‌جز خداي يكتا وجود ندارد.

2. اصل عبادت عملي در وحدت: ” اياك نعبد” عبادت تنها و تنها مخصوص خداي يگانه است.

3. زندگي عبادي در وحدت: ” اياك نستعين” استعانت و كمك خواستن و هرگونه درخواستي فقط و فقط از خداوند يكتا سزاوار است.

اصول همه اديان الهي هیچ‌گاه از اصول اسلام جدا نبوده است و لذا کوچک‌ترین اختلاف و تفرقه‌اي نيز در بين هیچ‌یک از پيامبران، رسولان و صالحين و مؤمنین به ايشان در اين خصوص وجود ندارد.

ازاین‌رو تمامي امامان و واليان اديان بخصوص ائمه اطهار علیهم‌السلام و شيعيان حقيقي ايشان به‌عنوان انگشت اشاره و راهنما براي راه گم‌کردگان، در مقابل نظريه‌پردازان دروغين “بهداشت معنوي جامعه [11]” پيوسته و باصلابت سه اصل فوق را تا پاي جان خود عمل نموده و همواره تابعين خود را نيز به رعايت دقيق اين سه اصل دعوت و تبشير و انذار مي‌نمايند.

آغازگران خلل در بهداشت معنوی جامعه توحيدي:

در زمان حیات و دوره رسالت هادیان و پیامبران الهی، عده‌ای از مستضعفین و موحدین فارغ از جنس و نژاد و سن و سابقه و علم و ثروت و مقام و قدرت و…به‌منظور ارتقاء بینش و حفظ و تقویت بهداشت معنوی خود به‌طور متحد گرد پیامبران جمع و دستورات ایشان را کاملاً رعایت می‌کردند و عده‌ای هم به ضدیت، تشکیک و دشمنی و ایجاد تفرقه در بین مؤمنین می‌پرداختند و عده‌ای دیگر نيز به‌طور منافقانه در بین این دو دسته به حفظ منافع و موقعیت و افزایش ثروت و قدرت مشغول می‌شدند.

بر مبناي گزارش‌های تاریخ انبیاء، همیشه دو گروه دشمن و منافق با به‌کارگیری ابزارها و حربه‌ها و وعده‌های فریبنده و قدرت‌مدار شیطآن‌هموار خطری جدی برای سلامت و بهداشت معنوی گروه مستضعف و موحد جامعه خود، بوده‌اند.

نکته بسیار جالب‌توجه این است که دو گروه دشمن و منافق حاكم بر جوامع، همیشه توجیه رفتار متضاد و نفاق‌انگیز خود نسبت به گروه مستضعف و مؤمن را تحت عنوان حفظ بهداشت معنویت جامعه توجيه كرده و از نظریه خود با آب‌وتاب فراوان دفاع نموده و توسط رهبانان و قدیسان و روحانیان طرفدار خود، حكومت‌ها و دولت‌های خودكامه خود را موظف و مكلف به قانونمندي اوامرشان تحت عنوان دستورات دینی و يا مذهبي، جلوه داده‌اند.[12]

به استناد آيات روشن قرآن كريم، فرعون و اطرافیان او بدون شک، از جمله اولین نظریه‌پردازان بهداشت معنوی جامعه بوده‌اند؛ چراکه در برابر تعالیم الهی موسی(ع) به مردم مصر، گفتند:

اطرافيان فرعون گفتند: “بى‏شک، اين (موسي) ساحرى ماهر و دانا است!”(اعراف-109)

و اشراف قوم فرعون گفتند: “آيا موسى و قومش را رها مى‏کنى که در زمين فساد کنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!” فرعون گفت: “به‌زودی پسرانشان را مى‏کشيم، و دخترانشان را زنده نگه مى‏داريم؛ و ما بر آن‌ها کاملاً مسلّطيم!” (اعراف-127)

و فرعون گفت: “بگذاريد موسى را بکشم، و او پروردگارش را بخواند! زيرا من مى‏ترسم که دین شما را دگرگون سازد و يا در اين سرزمين فساد بر پا کند!” (غافر-26)

در این آیات به‌روشنی دیده می‌شود که حتی فرعون نیز باسابقه کاملاً مشخص ظلم و فساد در جامعه، با بهانه نظریه “حفظ بهداشت معنوی جامعه”، موسی (ع) را متهم به ساحر بودن، تغییر دین مردم و فساد در زمین محکوم می‌نماید و مجازات او را در قانون دولت خود، قتل تعیین می‌نماید.[13]

درست شبیه به همین نظریه را در دوران شاهنشاهی قبل از انقلاب اسلامي ايران نيز شاهد بوده‌ایم. در آن دوران شاه و طرفداران وي با بهانه نظریه “حفظ هارمونی و بهداشت معنوی جامعه” هزاران نفر از مبارزان مؤمن و موحد را به‌طور کاملاً قانونمند، حتی با فتوای برخی از (ظاهراً) روحانیان درباری تحت آزار، شکنجه و قتل دولت و رژیم خود قرار دادند.

علت اصلی به خطر افتادن بهداشت معنوی جامعه:

هادیان، رسولان و پیامبران الهی دستورات خالص خود را به پیروان مؤمن و موحد منتقل و خود از میان ایشان رحلت می‌نمایند. این دستورات الهي در قالب احکام دین به‌عنوان ميراث در دست قدیسان و رهبانان و روحانیان قوم (جامعه) قرار می‌گیرد. چنانچه این وارثان دین و مرام الهي نیز درست مانند رسولان مطالب و دستورات ديني را به دیگران انتقال دهند، به‌طور طبیعی نباید هیچ اختلافی در بین مردم و مدعيان اديان و مذاهب گوناگون به وجود باید. چراکه طبق آیه شریفه قرآن: “بین هیچ‌یک از پیامبران و رسولان اختلافی نیست.”

اكنون چنانچه در بین افراد و گروه‌هایی که خودشان، خودشان را مالک و وارث و حراست کننده دین حنیف الهی تلقی می‌کنند، اختلافات و تفرقه شدیدی نمایان باشد به‌طوری‌که حتی ظاهر روحانی آنان نيز مشتبه جلوه نمايد و اعتماد مردم از ایشان سلب گردد، می‌توان یقین یافت که بهداشت معنوی جامعه به خطر افتاده است.

معمولاً در هنگامی‌که این‌گونه اختلافات برای ازدیاد قدرت و حوزه نفوذ افراد، گروه‌ها و فرقه‌های دینی و مذهبی شدت می‌یابد، و موحدین و مؤمنین بجای تأسی به وحدت با کینه و حسد و انتقام نسبت به هم متفرق می‌گردند، فرصت و زمینه لازم و كافي برای ظهور و سلطه فرعون با طرح نظريه “حفظ هارموني معنويت جامعه”، فراهم می‌گردد و در مقابل خداوند نيز موسايي را براي جلوگيري از طغيان فرعونيان، مأمور مي‌سازد. (اذهب الي فرعون انه طغي)

دلايل عمده پيدايش مسائل و مشكلات امروز مردم:

كليه مشكلات امروز مردم (جامعه اسلامي) از بينش و غفلت ديروز و امروز ملوك معنوي جامعه ناشي شده است. واضح است كه اگر در يك جامعه اسلامي مشكلات اساسي مردم قابل مشاهده عموم مي‌شود، اين علامت روشن نشان‌دهنده وجود مشكلات در بين ملوك معنوي ايشان به‌حساب مي‌آيد! چرا كه “الناس علي دين ملوكهم” معروف است.

ازاین‌رو نخستين برهم زنندگان بهداشت معنوي جامعه، متوليان و وارثان و حراست كنندگان از دين و مذهب الهي به‌عنوان ملوك معنوي جامعه هستند. به‌طور مسلم طبق وعده پروردگار عالم، به خاطر اميال زیاده‌خواه، منحرف و تفرقه‌انگیز ملوك معنوي، خداوند عادل هیچ‌گاه مستضعفين عالم را بدون يار و ياور و هدایت‌کننده رها نمی‌کند.

غافل بودن از خود و اطرافيان خود نسبت به رعايت اصول دين مبين اسلام و سوق دادن مشكلات خودساخته و خود پرورده به ديگران با نظريه‌هاي فرافكنانه مانند “بهداشت معنوي جامعه”، تنها به‌مثابه ابزاري است كه ملوك فعلي دين و دنيا مي‌توانند به‌طور موقت از آن بهره گرفته و تنها مخالفين را قانون‌مندانه و حاكمانه، تضعيف و يا حذف كنند.[14]

اين عده از غفلت زدگان ديروز و امروز در دين و دنيا غافل از اين حقيقت هستند كه خداوند متعال درباره ايشان فرموده است: ” و مكروا و مكرالله والله خير الماكرين”، و شما تمامي مكر خود را بكار ببريد و خداوند نيز مكر خود را به شما نشان خواهد داد درحالی‌که مكر خدا بهترین مكرها است.

تاسي و تأکید ملوك دين و شريعت در قالب صرفا احكام رساله‌اي، تنها به حفظ ظواهر و مناسك و مراسم صحيح، براي مقدمه ورود به ايمان لازم است ولي به‌هیچ‌وجه براي قائم شدن و كمال يافتن در دين الهي كافي نيست.[15]

تأکید افراطي و كوركورانه و جبارانه بر حفظ ظاهر مناسك و مراسم و مستحبات بدون فراهم نمودن زمينه تحقيق و پژوهش در اصول دين (توحيد، عدالت، معاد جسماني، نبوت و امامت) و ارتقاء ايمان به‌یقین در دل مؤمن و موحد، از جمله مشكلات امروز مردم جامعه ما و به‌طورکلی جامعه بشريت است.[16]

گزينش و انتخاب افرادي خاص با معيار‌هاي كليشه‌اي و ظاهربينانه علم زميني توسط گروه‌هاي متفرق، براي تعليم علوم آسماني و معنويت و دين الهي و به‌منظور حاكم نمودن اين افراد به‌عنوان ملوك معنوي و ديني بر عوام‌الناس، از مشكلات جدي رايج امروزي جامعه معنوي است.[17]

توسعه‌طلبی و گسترش حوزه نفوذ و قدرت مادي گروه‌ها و جمعيت‌هاي مدعي حراست از دين و معنويت الهي با تمسك به هر وسيله و حربه ظاهرفریبی (حتي من دون الله و شيطاني) ، از دلايل عمده پيدايش مسائل و مشكلات امروز مردم است.[18]

اكنون اگرچه ملوك معنوي، تمامي تلاش خود را بكار گيرند تا جهت حفظ ظاهر و مصلحت، تنها اختلافات و مشكلات بين خودشان آشكار و رسانه‌اي نشود و موارد آشكار شده را نيز به گردن دشمنان و شياطين و … معطوف نمايند، ولي نزد خداوند بينا، شنوا، عالم و عادل، خواهی‌نخواهی خودشان جزو متهمان رديف اول پيدايش مسائل و مشكلات معنوي امروز جامعه محسوب مي‌شوند.[19]

رعايت اصول دين مبين اسلام، ضامن بهداشت معنوی جامعه:

جامعه معنوي، جامعه‌اي است كه همه افراد آن با تحقيق و پژوهش آزاد اصول دين خود را درك نموده و با اختيار كامل (بدون اجبار، تلقين و اكراه) ، خود را موظف به رعايت احكام شريعت دين انتخابي، نموده‌اند. اين جامعه اگرچه در شريعت اديان، گوناگون است ولي کاملاً متحد و موحد و بدون کوچک‌ترین اختلافي به سمت صلح، سلامت و كمال همه‌جانبه حركت مي‌نمايد.[20]

به‌منظور رسيدن به چنين جامعه‌اي كه هيچ تهديدي “بهداشت معنوي” آن را خدشه‌دار ننمايد، زمینه‌سازی و ايجاد شرايط زير براي عموم شهروندان آن ضروري است:

1. زمینه‌سازی غیردولتی و غير حكومتي به‌منظور حضور گسترده و فراگير و جذب خودجوش كليه حق‌طلبان و خدا جويان، جهت انجام پژوهش و تحقيق عملي بی‌طرفانه و آزاد بر روي اصول دين اسلام حنيف (توحيد، عدالت، معاد جسماني، نبوت و امامت) ابراهيمي(ع) و محمدي(ص) و حقيقت تشيع، به شيوه تعليمات امام جعفر صادق(ع) (فارغ از تبعيض‌هاي مرسوم در سن و سال، نژاد، جنسيت، وضع ظاهر، سابقه، پست، مقام، رتبه علمي، مدرك تحصيلي، استعداد، هوش، دين، مذهب و …. افراد.)

2. بازنگري و اصلاح واژه‌هاي و سنت‌هاي آباء و اجدادي و کشف رمز و ارائه كيفيت مناسک، مراسم و عبادات دین حنیف، به‌منظور ارتقاء بينش و ضدضربه شدن مؤمن، متقي و يقين يافته در برابر حربه‌ها و ترفندهاي متنوع و ظاهر فريب لشگريان شيطان

3. آماده‌سازی عمومي مؤمنین و خداجويان موفق در عرصه‌های گوناگون جهادهاي اصغر (مبارزه با شيطان و جهل بيرون) ، براي شروع و حضور ايشان در جهاد اكبر (مبارزه با شيطان و جهل درون) .

4. زمینه‌سازی فراگير به‌منظور ارتقاء بينش اسلامي عموم مردم براي حضور و درك ماهيت ظهور اباصالح المهدي(عج) به‌دوراز تعصبات، خرافات، تشريفات و مراسم ظاهر فريب و اغواكننده.

با آرزوي توفيق الهي در ارتقاء بينش اسلامي.

31/مرداد/1389

پاورقی‌های انجمن نجات از حلقه به متن جوابیه:

[1]  تعبیر عزازیل در ادبیات یهودی و به زبان عبری است. آن‌ها ابلیس را عزیز خدا می‌دانند و با صفت عزازیل توصیف می‌کنند.

[2]  تعبیر جهنم جهل و ناآگاهی در قران کریم نیامده و این قید تحریف معنوی در قرآن است. البته بدون شک جهنم جای جاهلان و خطاکاران است اما در آنجا فقط جهل نیست، بلکه انواع عقوبت‌های متناسب با گناهان وجود دارد.

[3]  تعبیر بهشت وحدت در قرآن نیامده است. البته مسلم است که اهل بهشت موحدند و خداوند را به یگانگی می‌شناسند و هستی را سراسر نشانه‌ها و آیات معشوق ازلی و معبود سرمدی می‌دانند. اما قید یا وصف وحدت درصورتی‌که مفهوم داشته باشد و بهشت عینی توصیف‌شده در قرآن با انواع نعمت‌های گوناگون را، به درجه‌ای از ادراک تحریف کند نادرست است. آن بهشت، بهشت پاداش که جای نتیجه است و نه تکلیف نبوده، بلکه مثل دنیا محل آزمون و تکلیف و امرونهی بوده است. اما آسودگی و رفاهی مثل بهشت در آنجا فراهم شده بود، که در دنیای کنونی ما فراهم نیست.

[4]  تحریف‌های معنوی گذشته اگرچه ساده بود، اما زمینه‌ساز تحریف‌های بعدی شد. درخت ممنوعه به فرموده قرآن کریم درخت تضاد نبوده است درخت جاودانگی بوده است. (رک: سوره مبارکه طه آیه 120)

[5]  جهان دوقطبی و یک‌قطبی از مفاهیم قرآنی نیست. جهان در هر مرتبه تنها یک‌قطب دارد و از زمین تا اوج آسمان‌ها فقط خداوند یکتا قطب است و همه عوالم سراسر نشانه‌ها و آیات الهی است. اگر منظور از دوقطبی امکان فراموش و خطاست در آن بهشت که محل آزمون خداوند بوده نیز این امکان وجود داشته است. با تأکید که جهان دوقطبی تعبیر مشرکانه‌ای است که نه به بهشت پیش از دنیا و نه به این دنیا و نه به بهشت بعد از دنیا قابل اطلاق نیست.

[6]  این نقطه اوج تحریف معنوی قران کریم است. نه قرآن کریم و نه هیچ منبع معتبری نمی‌گوید که در اثر خطای حضرت آدم و حوا سلام‌الله‌علیهما مخلوق جدیدی آفریده شد به نام انسان. فرزندان آدم مخلوقاتی متفاوت از آدم نبودند و نوع متفاوتی نسبت به این آفریده خداوند نداشتند و تولد آن‌ها نیز ربطی به وسوسه آدم و حوا نداشت. این مطالب معارض با آیات شریفه قرآن درون خود هسته‌های انحرافی فساد آفرینی دارد که گویندگان آن یا از آن بی‌خبرند یا در حال زمینه‌سازی برای آشکار کردن آن مفاسد هستند.

[7]  این تعبیر نه‌تنها در قرآن نیست، بلکه نسبت بسیار ناروایی در حق پیامبر خدا حضرت آدم و همسر مطهر اوست. آن‌ها هیچ‌گاه از خوردن میوه ممنوعه سرمست نشدند، بلکه به‌محض چشیدن از آن متوجه خطای خود شدند و توبه کردند. که از روی سهو یک عمل اولی یا مستحبی را ترک کردند و به همین علت از درجه عالی که لازمه‌اش مراعات بیشتر است به مرتبه پایین‌تری آمدند.

[8]  به بیان قرآن آسیب و آلودگی در آن‌ها ظاهر نشد بلکه نعمت‌های عالی‌رتبه را از دست دادن که از جمله لباس‌های فاخر بهشتی بوده است و ازاین‌رو شرمگاه خود را با برگ گیاهان پوشاندند. (رک: سوره مبارکه اعراف آیات 19 تا22 و سوره طه .آیه 121)

[9]   برای این فرضیه هیچ استدلالی ارائه نشده و درصورتی‌که قرآن کریم را معیار سنجش آن قرار دهیم، مردود ارزیابی می‌شود. زیرا قرآن بارها و بارها جن و انس را در کنار هم قرار می‌دهد و نوع دیگری از موجودات به نام آدم و بنی‌آدم را در کنار آن نمی‌آورد. بنابراین انسان همان بنی‌آدم است و منشأ و جنس آفرینش آن‌ها با هم متفاوت است. انسان یا بنی‌آدم از خاک و آب سرشته شده و طایفه جن از آتش آفریده شده است. (رک: آیات شریفه اعراف.179، اسراء. 88، نمل.17، فصلت.25و29، احقاف.18، ذاریات.56، الرحمن.33و39و56و74، جن.5)

[10]  در اینجا از شیوه «تکرار فرضیه مردود» برای مأنوس سازی و مقبول جلوه دادن آن استفاده شده است.

[11]  در کنار این اهانت‌ها هیچ استدلال و تحلیلی که نشان دهد تقابلی میان موضوع بهداشت معنوی با سه اصل پیش گفته وجود دارد بیان نشده است. غیرازاین هیچ تحلیلی و استدلالی هم از اینکه این سه اصل با عرفان حلقه ارتباطی دارد ارائه نگردیده است.

[12]  این سخنان که هم اهانت به نویسنده مقاله است و هم اهانت به نظام جمهوری اسلامی از هیچ مستند تاریخی برخوردار نیست. همچنین معلوم نیست کدام بخش نقدهای مطرح شده درباره عرفان حلقه و با چه تحلیلی منافقانه، دشمنانه و در ارتباط با حکومت‌های خودکامه است.

[13]  استفاده از این آیات نادرست است. فرعون معجزات الهی را برای مردم آشکار می‌کرد و از گفت‌وگوی علنی برای ابراز حق و هدایت پروا نداشت، در مقابل فرعونیان او را دروغ‌گو و ساحر یعنی کسی که از نیروهای شیطانی استفاده می‌کند، معرفی کردند. درحالی‌که پایه‌گذاران عرفان حلقه نه‌تنها حاضر به گفت‌وگو و روشن شدن حقیقت نیستند، خود را با شیاطین یا به تعبیر خودشان موجودات غیر ارگانیک مرتبط می‌دانند و در دوره‌های آموزشی با نام تشعشعات دفاعی مدعی هستند که ما آن‌ها را از درون مردم خارج می‌کنیم.

[14]  در این جملات پاسخ‌دهنده به مقاله بدون شناخت درست مؤلف او را مورد اهانت قرار داده است. درحالی‌که هنوز به هیچ‌یک از استدلال‌ها و استنادات مقاله نقد عرفان حلقه پاسخ داده نشده است.

[15]  با اینکه نویسنده این جوابیه در این نوشته شریعت را مقدمه ورود به ایمان می‌داند، اما با طرح این موضوع که احکام و شریعت برای کمال و عرفان کافی نیستند، آقای طاهری و مسترهای حلقه «تئوری ترمزدستی» را در دوره‌های آموزشی مطرح می‌کنند و می‌گویند اگر عباداتتان روح ندارد، ترمزدستی را بکشید و انجام ندهید. درواقع از این مطلب در عمل بیش از آنکه برای افزایش اهمیت ابعاد معنوی استفاده شود برای کاهش اهمیت ابعاد ظاهری و شرعی دین استفاده شده است.

[16]  با صرف‌نظر از اهانت‌هایی که به متولیان دین و حکومت اسلامی در این فرازها صورت گرفته، نکته قابل‌توجه این است که مشکلات امروز بشریت را «تأکید افراطي و كوركورانه و جبارانه بر حفظ ظاهر مناسك و مراسم و مستحبات» ارزیابی می‌کند. درحالی‌که دانشمندان جهان از بحران معنویت و لزوم بازگشت به دین سخن می‌گویند.

[17]  این چند سطر اهانت‌هایی از روی ناآگاهی به حوزه‌های علمیه است. اول اینکه درهای حوزه‌های علمیه برای فراگیری علوم دینی و الهی به روی همه مردم باز است. فراگیری علوم دینی با توجه به وجوب کفایی آن توسط هیچ‌کسی محدود نمی‌شود و کسی چنین حقی را ندارد. ازاین‌رو در میان طلاب علوم دینی شما شاهد هستید که روستایی و شهری، افرادی که از خانواده‌های ثروتمند هستند افرادی که خانواده بسیار فقیر دارند، فارغ‌التحصیلان رشته‌های مختلف دانشگاه یا افرادی با تحصیلات متوسطه هستند برای فراگیری علوم دینی فرقی میان افراد با موقعیت‌های اجتماعی گوناگون نیست. نظام‌های آموزشی که به علوم دینی مربوط می‌شود هدفشان فقط تعلیم و تربیت افرادی است که توانایی مراجعه به منابع دینی و فهم درست و روشمند از منابع معرفتی دین را داشته باشند. و هدف تربیت ملوک دینی نیست، چنانکه نتیجه و خروجی حوزه‌های علمیه هم جز این نبوده است. البته طبیعی است که این دین شناسان که سال‌ها عمر و جوانی خود را صرف فهم کلام خداوند و استفاده درست از عقل و علوم عقلی و نقلی کرده‌اند، در مقابل کسانی که هنوز قرائت درست قرآن را نمی‌دانند و مدعی رمزگشایی آیات خداوند هستند، می‌ایستند و آگاهی لازم را در جامعه رواج می‌دهند.

[18]  این فراز نیز اهانت آشکاری به روحانیت و حوزه‌های علمیه است، که در پاسخ به نقدهای مستند دانش‌آموخته حوزه بیان می‌شود.

[19]  آزادی اندیشه و نظریه‌پردازی آزاد در حوزه‌های علمیه و میان طلاب علوم دین و علما از سنت‌های رایج حوزه‌های علمیه است و این به معنای وجود اختلاف میان عالمان دین نیست.

[20]  این ایده برخلاف عقلانیت و شریعت است. عقل می‌گوید که حقیقت یکی است و انسان برای یافتن آن باید رنج تحقیق و تفکر را بر خود هموار سازد و شرع هم روگردانی از دین کامل‌تر و روآوری به ادیانی که حتی منبع مطمئن دینی ندارند را مجاز نمی‌داند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا