ایمیلی که نتوانستم در سایت منتشر کنم!
امروز برای ما ایمیلی آمد که به دلیل تهدیدها و توهینها و همچنین تبلیغ نشدن وبلاگش نتوانستم عین متن آن را اینجا بیاورم.
فقط به چند مورد اشاره میکنم.
1. در این ایمیل از “مقابله به مثل” و “قصاص” خیلی صحبت شده بود و برای توجیه این اعمال از آیات قرآن استفاده شد بود؛ آیاتی درباره تعدی به مسلمانان و مقابله به مثل آنان. از این آیات استفاده شده بود که بگوید: حلقهایها مجازند چون آقای طاهری به زندان رفته، مخالفان او را قصاص کنند و مقابله به مثل کنند و…
این جملات مرا به یاد “اسلام طالبانی” انداخت. طالبان هم برای انجام اعمال غیر انسانی خود به آیات قرآن استناد میکنند. قرآن چه مظلوم است که کلمات وحیانیاش برای هر منظوری سوءاستفاده میشود.
نمیخواهم حرفهای این نویسنده را به همه پیروان حلقه تعمیم دهم؛ چراکه در بین آنها انسانهای خوب و شایستهای دیدهام و امروز انگیزه من برای فعالیت در این سایت همانها هستند.
اما یادم آمد در درس “روانشناسی اجتماعی” در آنجا که درباره رفتار فرد در گروههای مختلف بحث میشد، به گروههایی اشاره میشد که در آنها فرد، منفعل است و تصمیم گروه بر تصمیم فرد چیره میشود و فرد به ابزاری در خدمت اهداف گروه تبدیل میشود؛ مانند اعضای فرقه اسماعیلیه که فداشدن در راه حسن صباح را بر خود مبارک میدانستند و آن را راه به بهشت رفتن برمیشمردند.
شخصیت مستقل فرد در این گروهها زایل میشود و به عنصری وابسته و متعصب تبدیل میشود که هرکس در گروه او نباشد، برایش دشمن است.
این عاقبت میتواند در انتظار هرکسی که عضو گروهی ایدئولوژیک و رادیکال میشود، باشد؛ یعنی شاید روزی برسد که بخواهد آنکس را که دشمن عقیده او به حساب میآید، با خشم و عصبانیت سرکوب کند و برای آن به دنبال توجیهات مذهبی و انسانی و اخلاقی هم باشد. بهراستی انسان آزاد امروز که هرچه بیشتر به دنبال عقلانیت است و میخواهد هرچه بیشتر تابوشکنی کند، چطور بر خود اعتقادات و ایدولوژیهای جدیدتر و اثباتنشده را هم هموار میکند؟!
در این شرایط خطر به عنوان ارزش تعریف میشود. روانشناسی اجتماعی در این باره میگوید:
“خطر به عنوان ارزش : اتخاذ یک تصمیم مخاطره آمیز در بعضی فرهنگها یک ارزش تلقی میشود.”
خانم مارگرات تالر سینگر در کتاب «فرقهها در میان ما» به گونهای فوق العاده عالی، فرقه را تعریف میکند، راههای نفوذ را بیان میکند، همچنین انگیزههایش و آسیبهایش را شرح میدهد. او زیر تیتری با عنوان «فرقهها خشن و سرکوبگر هستند» مینویسد:
“امروزه مشخص گردیده است که پدیده تروریسم با مقوله فرقه عجین گشته و به نوعی دو روی یک سکه شدهاند. وادارکردن افراد به درگیرشدن در فعالیتهای تروریستی در گروی بازسازی ذهنی آنان و ایجاد تلفیقات روانی در آنان است.”
من نمیتوانم لینک مطلبی که برایم آمده اینجا بیاورم. ولی نویسنده همان مطلب اگر به این نوشته که پاسخ اوست، سر بزند، امیدوارم فهمیده باشد که آنچه در آنجا انجام داده، تحریک همفکران خود به انجام اعمال تروریستی است. برای این افراد هدف وسیله را توجیه میکند. آیا میخواهد بگوید این چیزی است که از عرفان حلقه آموخته؟!
2. نویسنده در آن مطلب از کلیه فرقه و عرفانهای نوظهور یاد کرده و به آنها درود فرستاده است؛ از دالایی لاما گرفته تا اوشو تا ریکی و… و آنها را نواندیش نام نهاده است.
در اینجا جا دارد از او بابت این کار تشکر کنم. خودش به خوبی ثابت کرده عرفان حلقه در کدام دسته از عرفانها و تفکرات قرار دارد.
مریم گلباز