تجربه های آسیب دیدگان و نجات یافتگان

متـن پیـاده شده‌ی قسـمت بیست و یکم برنامه‌ی نجـات از حلقـه در شبکه‌ی جهـانی ولایت

حجت الاسلام مظاهری سیف: بسم الله الرّحمن الرّحیم. سلام به بینندگان همراه با شبکه‌ی جهانی ولایت. با قسمت دیگری از برنامه‌ی نجات از حلقه در خدمت شما هستیم؛ برنامه‌ی نجات از حلقه برنامه‌ای است که به نقد و بررسی یکی از عرفان‌های کاذب به نام عرفان حلقه می‌پردازد. جَرَیانی که ادعای درمان بیماری‌های مختلف را داشت و تحت عنوان فرادرمانی در بسیاری از بیماری‌ها و در برنامه‌ی درمانی خیلی از افراد مداخلاتی را انجام داده. بعضی از این موارد شاید بی اثر بوده و نتیجه‌ای را افراد نگرفته‌اند و برخی از آن موارد دچار مشکلات بسیار سختی شده‌اند افراد که به این سادگی نَه دیگر قابل تشخیص هست که مشکل چیست و نَه تاکنون قابل درمان بوده. ما امروز در خدمت مهمانان عزیزی هستیم که آمده‌اند در استودیوی شبکه‌ی ولایت تا تجربه‌ی خودشان را از استفاده از فرادرمانی با ما به اشتراک بگذارند. خانم عابد که از اصفهان تشریف آورده‌اند به استودیوی ما در شبکه‌ی ولایت در شهر قم و به ایشان خیرمقدم می گوییم به همراه دخترشان مهسا که در واقع برای درمان سراغ فرادرمانی و عرفان حلقه رفته‌اند و الآن با گذشت چند سال، حالشان به شدت وخیم شده و امیدواریم که حالا با دعای شما بینندگان عزیز بهبودی حاصل بشود برای ایشان، خُب خانم عابد از شما خواهش می‌کنم با بینندگان سلام علیکی داشته باشید، وارد بحث بشویم.

 خانم عابد: بله، با سلام به بینندگان عزیز. من خانم عابد هستم مادر مهسا. مهسا در سال نود و دو، سردردهای خیلی شدیدی داشت همراه با سرگیجه، فشار خون او می‌افتاد پایین و چند مرتبه او را دکتر بردم. علت خاصی برایش معین نکردند و سردردها مثل اینکه حالت میگرن داشت خیلی اذیتش می‌کرد. پس از گذشت یکسال که از این کار گذشت، یکی از اقوام ما که متوجه شده بود مهسا سر درد دارد، تلفنی با من صحبت کرد و گفت که من خودم میگرن داشتم و الآن خوبِ خوب شده‌ام. یک کلاسی می‌روم کلاس مثبت اندیشی و انرژی درمانی است. اگر می‌خواهید که من بیایم تا با شما صحبت کنم و مهسا را ببرم در آن کلاس و مهسا هم خوب شود.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی در ابتدا نگفتند عرفان حلقه به شما؟

خانم عابد: نَه، نَه، هیچ اسمی نبردند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: به اسم مثبت اندیشی.

خانم عابد: فقط گفتند مثبت اندیشی و کلاس‌های. گفت حتی خود مهسا کلاس‌های مشاوره خوانده. گفت حتماً خودش واقف است به این جَرَیان که کلاس‌های روانشناسی و این‌ها شرکت می‌کرده عین همان کلاس‌های روانشناسی است.

حجت الاسلام مظاهری سیف: آهان، گفته بود همان‌هایی است که قبلاً هم رفته.

خانم عابد: بله، مثل کلاس‌های روانشناسی است درباره خدا حرف می‌زنند و این قدر راجع به خدا حرف می‌زنند جوری که انگار انسان احساس می‌کند در دل خداست یعنی این جور با ما صحبت کردند و از من خواست که استادشان را بیاورد خانه‌ی ما و به مهسا اتصال بدهد و فقط گفت به هیچ کس نگویید تا این برنامه بعد از خوب شدن مهسا به هر کسی خواستید بگویید و الآن هیچ کس نفهمد و من دلیلش را نفهمیدم حتی او را قَسَم دادم این چیز خطرناکی نیست؟ گفت: نه، هیچ چیز، فقط مثبت اندیشی و خداشناسی است. گفتم: من یک چیزهایی راجع به یک برنامه‌هایی شنیده‌ام قبلاً می گویند از یک برنامه‌هایی ارواح و این چیزها را استفاده می‌کنند برای درمان گفت: نه اصلاً آنها نیست آنها شیطانی‌اند و آن که من الان دارم می گویم یک چیز دیگری است و اسمش فرادرمانی است و تا همین جا به من گفت و استاد را فرداشب که ما چهار نفر بودیم خودمان گفت که هیچ کس مطلع نشود. آورد استاد را، استاد را آورد و.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی استاد آوردند در منزل شما؟

خانم عابد: بله، من با قیافه استاد دیدم که به استاد نمی‌خورد این، بیشتر به یک زن خیابانی می‌خورد اصلاً یعنی من این جوری که دیدمش این جور، خیلی وضع بدی داشت. همان وقت اعتراض کردم. گفتم: این به او نمی‌خورد یک اینچنین برنامه‌ای که می گویید. گفت: شما که دکتر هم می‌روید چه کار دارید دکتر چه ریخت و قیافه‌ای دارد شما علم دکتر را می‌خواهید. شما هم الآن علم این را می‌خواهید بگذار تا به مهسا انرژی بدهد و او را خوب کند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: به اسم انرژی مطرح کردند اول؟

خانم عابد: بله انرژی، برای انرژی دادن و بعد مهسا را نشاند کنار خودش و شروع کرد به انرژی دادن. قبل از آن هم گفت که اگر دعایی چیزی پیش مهسا هست باید حتماً دربیاورد. یک دعای” آیه الکرسی در ” گردن او بود آن را در آورد. یک “إن یَکاد” طلا هم بود گفت: اگر این هم طلا نبود در می‌آوردم. آن استاد این حرف را زد و من گفتم، من نمی‌گذاشتم چون این کلام خداست، شما نمی‌توانید روی کلام خدا حرف بزنید. حتی من این اعتراض را به او کردم. گفت: نه برای اینکه بار منفی روی این‌ها نشسته و ما می‌خواهیم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: روی آیات قرآن بار منفی نشسته؟

خانم عابد: بله، بار منفی روی آیه‌ها و اینها نشسته و ما می‌خواهیم بار منفی این‌ها را پاک کنیم.

قبل از اینکه کاری انجام بدهیم شما فقط اجازه بدهید برای خانه شما پاکسازی اعلام کنیم. من که این چیز‌ها را اصلاً تا حالا نشنیده بودم. گفتم پاک سازی چیست!؟ مثلاً باید برویم داخل اتاق چیزهای ما را ببینید!!؟ نمی‌دانستم چه کار می‌خواهند بکنند. گفتند نه؛ شما فقط یک اجازه بدهید ما برای شما پاکسازی اعلام می‌کنیم. من فکر نمی‌کردم چیزی باشد. گفتم خب پاکسازی اعلام کنید.

وقتی هم وارد شدند این را هم رفت بگویم تا وارد شدند در خانه را که زدند وارد شدند گفتند فضای خانه شما خیلی سنگین است. خیلی بار منفی داخل خانه شما است. اول شروع کردند این حرف‌ها را زدند شما خیلی فضای خانه‌تان سنگین است خیلی خانه‌تان غمناک است خیلی بارهای منفی در خانه‌تان است. اجازه پاکسازی حتماً باید بدهید. گفتم خُب اگر می‌توانید پاکسازی کنید که پاکسازی اش کنید. بعد گفتند اگر هم دعایی چیزی هم دارید بیاورید بدهید تا این‌ها همه بار منفی رویشان نشسته است. من گفتم همه‌اش آیات قرآن است، چیزهایی هم هست که خودم نوشته‌ام. یک وقت گذاشته‌ام پیش او باشد. و گفتند روی آنها هر چه دست نویس است، این‌ها بار منفی نشسته؛ حتی با تابلوهایی که به در و دیوار خانه‌تان زده‌اید؛ یک “محمد رسول الله” بود، یک” ان یکاد”و “چهار قُل” و این چیزها. روی این‌ها بار منفی نشسته است همه و این آیات قرآن را هم نباید این جوری تکه تکه بزنید به در و دیوار.

حجت الاسلام مظاهری سیف: برداشتید این تابلوها را از دیوار؟

خانم عابد: نه اجازه ندادم. بعد یعنی گفتند آنها، ولی من اجازه ندادم. گفتم نه، من هیچ مشکلی با این چیزها ندارم. من فقط به فکر درمان مهسا بودم آن موقع. اصلاً فکر نمی‌کردم این برنامه، دینی باشد. فکر نمی‌کردم راجع به دین باشد این کار. فقط به فکر درمان او بودم که این‌ها الآن می‌خواهند او را درمان کنند. شروع کرد به مهسا انرژی دادن. در حین اینکه انرژی می‌داد یک دفعه عطسه کرد و این جوری دست‌هایش را به طرف او گرفت و شروع کرد به انرژی دادن. عطسه کرد بعد من فکر کردم سرما خورده. گفتم سرما خورده‌اید؟ گفت: نه. من انرژی‌ام را دادم به مهسا الآن و از چشم‌ها و دماغ او آبریزش پیدا کرد.

حجت الاسلام مظاهری سیف: همان خانم درمانگر در واقع؟

خانم عابد: بله. همان که به حساب، به او می‌گفت مَستر. بله. و حتی اسم آن‌ را چندتا اسم به ما گفتند، اسم اصلی او را اصلاً به ما نگفتند چیست. چند تا اسم به ما گفتند که اسم این باشد ما هم نفهمیدیم اصلاً اسم این خانم چیست که صدایش بزنیم. فقط گفتند به او بگویید”مَستر”. بعد یک مقدار نشستند و بعد گفتند روزی یازده بار اتصال باید بگیرید.

من گفتم اتصال چیست؟ گفتند: ساعتش را برای ایشان که ساعت یازده تا یازده و بیست دقیقه، دوازده تا دوازده و بیست دقیقه، یک تا یک و بیست دقیقه. این‌ها را همه می‌روی داخل اتاقِ تنها، چشم‌هایت را به هم می‌گذاری و به هیچ چیز فکر نمی‌کنی.

حجت الاسلام مظاهری سیف: و این یعنی اتصال گرفتن و آن‌ها از راه دور گفتند ما اتصال را برای شما برقرار می‌کنیم.

خانم عابد: اتصال گرفتن، بله، برقرار می‌کنیم. همان جا اول یک اتصال به او دادند بعد گفتند ما از را ه دور، فقط ساعت‌های آن را به ما بدهید. حتی همان موقعی که نشسته بودیم اتصال بگیریم ما هم نشستیم ما هم چهار نفر من که هیچ احساسی نکردم در بدنم، پسرم هم یک مقداری آن‌ها را مسخره کرد. در حین اینکه چشم‌هایش را بسته بود فهمید مسخره‌شان می‌کنیم.

و گفت که شما آقا یا از اتاق باید بیرون بروید یا اینکه مسخره نکنید چون که ما کارمان را نمی‌توانیم انجام بدهیم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی اگر کسی مسخره بکند، این‌ها دیگر نمی‌توانند درمانگری بکنند!!!

خانم عابد: بله. فهمید پسر من قبولشان ندارد. چون پسر من از اول مخالف این کار بود. گفت که این‌ها در و دکّان است اینها باز کرده‌اند، این‌ها بی خود می گویند و من خیلی اینجا خودم را مقصر می دانم که حرف او را گوش نکردم! من هدفم این بود چون خیلی سردرد می‌کشید، هدفم فقط این بود او خوب بشود.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله. یک نکته‌ای حالا قبل از اینکه این بحث اتصال را دقیق بررسی کنیم و ادامه بدهیم؛ یک مقدار از شرایط قبل از در واقع آن سردردها و قبل از اینکه بخواهند وارد عرفان حلقه بشوند و بخواهند اتصال بگیرند توضیح بدهید. مهسا چه کار می‌کرد. چه جوری بود وضعیتش؟

خانم عابد: مهسا دانشگاه می‌رفت. رشته‌ی مشاوره قبول شد، مشاوره خانواده قبول شده بود. لیسانس داشت می‌گرفت.

حجت الاسلام مظاهری سیف: همان دانشگاه اصفهان مشغول بود؟

خانم عابد: بله، دانشگاه اصفهان، دانشگاه خمینی شهر می‌رفت و لیسانس گرفت آن جا. اتفاقاً با پایان نامه خیلی عالی هم از آن دانشگاه آمد بیرون. بعد می‌خواست برای فوق امتحان بدهد. در عین حال رانندگی می‌کرد، در عین حال دم خانه‌مان یک باشگاه بدنسازی بود، آن جا داشت مربّی می‌شد. مربی ایروبیک هم می‌شد و در عین حال کمربند تکواندو دارد و تکواندو هم کار می‌کرد. دیگر از لحاظ.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی هم از نظر علمی و هم از نظر ورزشی و سلامت و هم از نظر مهارت‌های اجتماعی مثل رانندگی و روابط عمومی.

خانم عابد: بله، بله، حتی در کلاس‌های آشپزی شرکت کرد.

حجت الاسلام مظاهری سیف: سالم بوده کاملاً.

خانم عابد: کلاس‌های آشپزی برنده شد. کلاس‌های آشپزی شرکت کرد نفر اول شد. کلاس‌های هنری می‌رفت و خیلی یک دختر فعالی بود و بعد هم داشت برای فوق لیسانس مشاوره می‌خواست ادامه بدهد درسش را. در عین حال هم برای او خواستگارهای زیادی می‌آمد و خُب هنوز خودش شرایط آنها را دوست نداشت که قبول کند هیچ کدام را.

حجت الاسلام مظاهری سیف: مشکل جسمی، روحی روانی چیزی داشت قبل از این ماجرا؟

خانم عابد: مشکل جسمی که داشت این یک روماتیسم در سن شانزده سالگی‌اش داشت، یک روماتیسمی که تحت نظر دکتر بود. بعد از چند سال من بردم او را پیش یک دکتر گیاهان دارویی و یک سال تمام درمانش کردم و این روماتیسم او محو شد اصلاً. وقتی رفتیم آزمایش دیگر اصلاً روماتیسم نداشت در بدنش. و سردردها را هم که من فکر کنم که ما یک تصادفی سال هشتاد و هفت، اول سال هشتاد و هفت داشتیم که در آن تصادف، سانحه تصادف پدرش فوت کردند. و ما همه چهار- پنج نفر در ماشین بودیم و سالم ما که از ماشین آمد بیرون مهسا بود. ولی ظاهراً سر او می‌خورد به طاق ماشین، حدود یک دو سانت هم متورم می‌شود ولی نمی‌گوید به ما چون ما همه‌مان خیلی، من گردنم شکسته بود، پسرم کمرش شکسته بود. آن دخترم دماغ و سرش شکسته بود، پدرش فوت کردند همان جا. این اصلاً دیگر به ما نگفت که من سَرَم خورده است به ماشین و ظاهراً سردردهایش از همان نقطه که این برنامه شده بود سردردهایش شروع شد. چون بعد از آن یکی از رگ‌های سر او متورم شد و یک طرف بدنش را لَخت کرد و رساندم او را بیمارستان، حدود یک سال بعد از تصادف.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله

خانم عابد: رساندم او را بیمارستان. دکتر ام آر آی گرفت. گفت که یکی از رگ‌های سر او یک کمی متورم شده است. پانزده روز بیمارستان خوابید و بعد هم یواش یواش بلند شد راه رفت و فیزیوتراپی و این چیزهایش را کردم و سالم شد دیگر.

حجت الاسلام مظاهری سیف: دیگر خوب شد.

خانم عابد: خوب شد یک کمی پایش فقط می‌لنگید که این هم حتی این برنامه را اصلاً فامیل ما اصلاً نفهمیدند، کسی نفهمید که این سرش این طور شد مشکل پیش آمده. گفتم در برف‌ها خورده است زمین و پایش الآن یک کم مشکل پیدا کرده. پایش یک چند وقت شکسته بوده و درگچ بوده است الان پایش مشکل پیدا کرده. و بعد این سردردها شروع شد. سردردهایش را هم بعد مرتب بردم او را ام آرآی. دکتر او هم خیلی خوب است یکی از دکترهای خیلی خوب اصفهان است. دکتر او گفتند ایشان اصلاً آن رگ سرش هم که باد کرده بوده است دیگر سالم سالم است.

حجت الاسلام مظاهری سیف: آن رگ دیگر به وضعیت طبیعی برگشته بود؟

خانم عابد: طبیعی برگشته بود بله. کاملاً به وضعیت طبیعی برگشته بود. و بعد من اول سال نود و سه بود با این‌ها آشنا شدم که برنامه مال نود و دو بود که این‌ها این برنامه‌ها که گفتم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: ام آرآی، عکس و

خانم عابد: اول سال نود و سه بود که اردیبهشت نود و سه بود که این‌ها آمدند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی ایشان یک تصادف می‌کند، یک مشکلی برای او پیش می‌آید، آن مشکل با درمان برطرف می‌شود بعد از چند سال، فقط یک سردرد مانده بوده.

خانم عابد: بله.

حجت الاسلام مظاهری سیف: و شما برای حل این سردرد می‌روید سراغ فرادرمانی؟

خانم عابد: نه، ما سراغش نرفتیم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یا فرادرمانی می‌آید سراغ شما.

خانم عابد: حقیقتاً آن‌ها آمدند سراغ ما.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله

خانم عابد: یعنی من اصلاً برنامه‌ی بیماری دخترم را از همه پنهان کرده بودم. و او متوجه شده بوده است که این بیماری دارد و آمده بود سراغ ما و من فکر کنم که ایشان رفته بود یک سری کلاس درس خوانده بود و الآن یکی را می‌خواست روی آن آزمایش انجام بدهد. و دختر من را به عنوان آزمایش آمده است برده.

حجت الاسلام مظاهری سیف: این یک موضوع خیلی مهمی است. اگر بینندگان عزیز توجه بکنند. در رابطه با فرادرمانی یک عملکرد و رفتار خاصی وجود دارد و آن این است که این‌ها راه می افتند دنبال مریض می‌گردند و اخیراً هم ما شنیدیدم و دیدیم حالا بعضی از سایت‌هایشان که اعلام کرده بودند، بروید درون بیمارستان‌ها و در خانه ننشینید، با اینکه فرادرمانی کردن و برگزاری این کلاس‌ها غیرقانونی هست، اما دعوت کردند و فراخوان کردند از کسانی که قبلاً وارد این سیستم شده‌اند، بروند و در بیمارستان‌ها شروع کنند با بیمارها و خانواده‌های آن‌ها، در مورد فرادرمانی صحبت کردن، و همین تبلیغاتی که نمونه‌اش را مشاهده کردید، خانم عابد اشاره کردند، تحت عنوان مثبت اندیشی و درمان و ارتباط باخدا و هزار و یک اسم، ممکن است درواقع به کار گرفته بشود، ولی همه واقعیت این است که قرار است فرادرمانی انجام بشود بر اساس آنچه که در عرفان حلقه آموزش داده‌شده است.

این‌ها خودشان راه می‌افتند می‌روند دنبال افراد مختلف که این ارتباط را برقرار بکنند، به قول خودشان اتصال بدهند و افراد، آن فرادرمانی را دریافت بکنند، این‌یک مسئله‌ی خیلی قابل‌توجهی است و نشان می‌دهد که لازم نیست مثل مدعیان دروغین دیگر ما برویم بگردیم، حالا آن‌ها را پیدا بکنیم، مبادا به دامشان بیفتیم، و آن‌ها هستند که دارند دنبال ما می‌آیند و افراد مختلف را می‌گردند، پیدا می‌کنند، اگر کسی کوچک‌ترین مشکلی داشته باشد، مدعی می‌شوند که می‌توانند آن مشکل را حل بکنند، به‌خصوص این مشکل اگر در بخش بیماری‌ها باشد، حتی کسانی که مشکلات خانوادگی و غیره دارند، این‌ها مدعی می‌شوند که می‌توانند درمان کنند. مثلاً می‌گویند که، تو یا همسرت دچار یک، مثلاً مشکل متافیزیکی هستید، نمی‌دانم یک موجود غیر ارگانیک، یک روح سرگردان، یک جنّی چیزی در زندگی تو است یا در زندگی همسرت هست، یا در تو رسوخ کرده یا در او، و این مشکلات خانوادگی برای شما به وجود آورده، ما می‌توانیم بیاییم با پاک کردن خانواده، با پاک کردن محیط زندگی، درواقع کمک بکنیم که این مسائل خانوادگی شما هم حتی حل بشود. یعنی انواع و اقسام مشکلات، بیماری، در روابط، در خانواده، و جاهای مختلف را، چه مشکلات جسمی، روحی، فوق روحی و جسمی، از هر نوع باشد، این‌ها مدعی هستند که می‌توانند با روش‌های مربوط به عرفان حلقه، درمانش بکنند، و این را باید خیلی مراقب باشید، یعنی ممکن است فردا در یک بیمارستانی، جایی، کسی در بزند وارد اتاق بیمار شما بشود و بگوید که ما یک روش خاصی داریم، به‌خصوص اگر این بیماری مزمن باشد، این بیماری‌ای باشد که پزشکان نتوانسته‌اند هنوز راه‌حلی برایش پیدا کنند، در این جور موارد مثل تجربه‌ای که الآن مشاهده کردید، ممکن است هرکس اعتماد کند و دنبال راهی باشد برای حل این مشکل، و اعتماد می‌کند و آن‌وقت دیگرباید منتظر تبعات و آسیب‌های بعدی‌اش باشیم، لذا این مراقبت خیلی لازم است، این جَرَیان عرفانیِ کاذب، این ادّعای درمانگری دروغین، چیزی نیست که شما دنبال آن بروید، آن‌ها دنبال شما می‌آیند، مس‌ترها و مبلّغان آن‌ها هستند که دنبال شما ممکن است که بیایند، و باید با دقت بسیار بالایی، به‌محض اینکه شنیدید کسی می‌گوید ما می‌توانیم با یک ارتباط، با یک اتصال، این بیماری را درمان بکنیم؛ بروید و یک جستجو بکنید، الحمدالله الآن سایت‌های مختلف، مراکز تحقیقاتی گوناگونی هستند که مقالاتی را، تحقیق‌هایی را دراین‌باره انجام داده‌اند و شما با یک جستجوی ساده می‌توانید، اطلاعات خوبی را در مورد عرفان حلقه، فرادرمانی و روش‌های مربوط به آن را به دست بیاورید، از همه مهم‌تر هم، مجموعه‌ی انجمن نجات از حلقه، سایت و کانال مربوط به آن هست که می‌توانید از آن استفاده بکنید. خُب خانم عابد شما آن شرایط قبل از آشنایی با عرفان حلقه و فرادرمانی را برای ما توضیح دادید که مهسا شرایط خیلی خوبی داشته، یک بیماری هم داشته که این‌رو به بهبود بوده و یک سردرد از آن باقی‌مانده بود، یعنی عوارض آن تصادف برطرف شده بوده در چند سال بر اساس آن فرایندهای درمانی که اجراشده روی او و فقط یک سردرد مانده و شما برای حل این سردرد، می‌پذیرید دعوت یکی از بستگان شمارا که می‌گوید من بروم یک مستر فرادرمانگر بیاورم.

خانم عابد: سردرد او در حدی بود که نمی‌توانست کارهای روزانه‌اش را انجام بدهد،

حجت الاسلام مظاهری سیف: باید می‌رفت و استراحت می‌کرد.

خانم عابد: بله، سرگیجه، سردرد، و یک مقدار نیز، فشارش می‌آمد پایین و متوجه نمی‌شدم من که سردرد این برای چه ناحیه‌ای است، چرا این، این‌جوری می‌شود، مرتباً با دکتر تماس داشتم، حتی من رفتم در مطب دکتر، گفتم من فرادرمانی روی او انجام داده‌ام، فکر کردم دکتر می‌داند، گفت فرادرمانی چیست؟ گفتم فرادرمانی یک روش درمان است که می‌گویند چشمانتان را ببندید و ریلکس باشید و حالت اتصال بگیرید، و گفت اگر خوب است، که خوب است، طوری نیست، همین جور گفت، اگر خوب است که برایش، چون دکتر هم اصلاً خبر نداشت که این فرادرمانی چیست، و من اینجا می‌خواهم که دکترها مخصوصاً دکترهای مغز و اعصاب ما دقت کنند حتی در مطب‌هایشان می‌توانند اطلاعیه بزنند که الآن مهسا این جور شده است بقیه اینجور نشوند. من تا خودم تا آمدم به دکتر بفهمانم که این از این همچین شده است خیلی سخت بود برایم، خیلی درگیری پیدا کردیم با همه با همه حالا نه فقط با دکتر، با همه درگیری پیدا کردیم که این‌ها می‌گفتند این‌ها مثلاً حالت خرافاتی دارند. و فکر می‌کردند که من خرافاتی شده‌ام الان دارم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی این که شما رفتید گفتید این بچه بعد از این که اتصال گرفته در عرفان حلقه دچار این مشکلات شده، همه تعجب می‌کنند که آخر اتصال چه ربطی دارد.

خانم عابد: مگر می‌شود، مگر می‌شود چشمانمان را بر روی هم بگذاریم اینجور بشویم. مگر چیزی بالاتر از خدا هست که بتواند مثلاً این کار را انجام بدهد؟ ولی خُب من خودم هم همان موقع باور نکردم تا این که با انجمن نجات از حلقه که آشنا شدم با سایت آن و درس‌های این‌ها را خواندم و درس‌های آقای طاهری را که داده بود خواندم و فهمیدم که جریان چیست.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی شما رفتید درس‌های محمد علی طاهری پایه گذار عرفان حلقه و فرادرمانی را هم مطالعه کردید که ببینید چه می‌گوید؟

خانم عابد: بله، توسط همین شبکه‌های مجازی نه این که بیرون.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله تبلیغاتی که آن‌ها دارند بر روی شبکه‌های مجازی انجام می‌دهند رفتید جزوه‌هایشان را گرفتید، مطالعه کردید.

خانم عابد: نه، از انجمن نجات از حلقه کمک گرفتم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: آهان، آن‌ها شما را راهنمایی کردند که با آن محتواها آشنا بشوید.

خانم عابد: بله، از انجمن نجات از حلقه از خانمِ می‌توانم اسم ببرم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله بفرمایید.

خانم عابد: از خانم میرزائیان خیلی خیلی تشکر می‌کنم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله، ایشان از اعضای فعال انجمن نجات از حلقه هستند.

خانم عابد: ایشان من را آگاه کردند برای این کار و خیلی تشکر می‌کنم، خیلی کمک کردند، لطف کردند به ما، حتی تهران که آمدیم بستری شدیم به مهسا خیلی سر زدند و خیلی خیلی اینجا از ایشان تشکر می‌کنم. از آقای حسین عرب که آیت الله حسین عرب آمدند خانه‌ما.

حجت الاسلام مظاهری سیف: حاج آقای حسین عرب، بله.

خانم عابد: از آیت الله قاضی.

حجت الاسلام مظاهری سیف: ایشان هم از محققان فعال در انجمن نجات از حلقه هستند که ما از همه‌ی این بزرگواران، از حاج آقای عرب، از سرکار خانم میرزائیان تشکر می‌کنیم که در واقع در این مسئله و در موارد دیگر از آسیب دیدگان عرفان حلقه خیلی تلاش کردند و زحمت می‌کشند، ان شاالله خدا توفیقشان بدهد. آقای شمشیری هم که در قسمت‌های قبلی این برنامه، ما خدمتشان بودیم و می‌آمدند زحمت می‌کشیدند مطالب را بیان می‌کردند و دوستان زیادی هستند که دارند زحمت می‌کشند.

خانم عابد: و خود شما هم که تلفنی من خیلی مزاحمتان شدم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: خواهش می‌کنم ما که کار زیادی نکردیم.

خانم عابد: خیلی ممنون.

حجت الاسلام مظاهری سیف: عرض کنم که شما گفتید پس آن مستر آمده است منزل شما و اولین ارتباط با عرفان حلقه و فرادرمانی آن جا برقرار شدو بعد گفتند باید روزی یازده بار در این ارتباط بنشیند؟

خانم عابد: بله، روزی یازده بار در این ارتباط بنشیند و حتی ما مثلاً ما می‌رفتیم به کوچه، من خیلی داشتم می‌رفتم به کوچه، چون من خودم هم شاغل بودم آن موقع. و الآن به خاطر مهسا من شغلم را هم از دست دادم. کارگاه بزرگی داشتم کاور مبل می‌دوختم و چند نفر هم خُب بالأخره چند تا خانم هم می‌آمدند آنجا بالأخره برای آن‌ها هم خوب بود. کارگاه هم را هم دیگر جمع کردم همه را. چون به خاطر، با وضعیتی که مهسا داشت من دیگر نمی‌توانستم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: تمام وقت دیگر الآن به مهسا رسیدگی می‌کنید.

خانم عابد: بله. من دوازده سال بود که آن کار را انجام می‌دادم و دیگر الان گذاشتم کنار.

حجت الاسلام مظاهری سیف: و شما آن روزی یازده بار را دیگر، در واقع شما که نه، مهسا شروع کرد.

خانم عابد: و حتی درکوچه، درون ماشین نشسته بود. چشمانش را روی هم می‌گذاشت اتصال می‌گرفت. دائماً هم می‌گفتم به او طوری می‌شوی؟ نه! چیزی‌ات می‌شود؟ نه!

حجت الاسلام مظاهری سیف: یازده تا، بیست دقیقه در روز یعنی؟

خانم عابد: بله

حجت الاسلام مظاهری سیف: خُب این که خیلی می‌شود.

خانم عابد: خُب خیلی به او ارتباط می‌داد.

حجت الاسلام مظاهری سیف: تقریباً چهار ساعت.

خانم عابد: این هم چون می‌خواست خوب شود. یک اخلاق خاصی که مهسا داشت حتی دکتر هم که می‌رفت داروهایش را سر موقع می‌خورد و خیلی مقید، خیلی مقرراتی و مقید بود به هر کاری. حتی برای عباداتش، نماز و این چیزهایش هم خیلی مقید بود.

حجت الاسلام مظاهری سیف: تابعیت پزشکی‌اش بالا بود.

خانم عابد: تابعیت از لحاظ دینی هم تابعیتش خیلی عالی بود. یعنی مقید بود نماز اول وقتش را که همین الآن هم با همین وضعیتش نماز اول وقت او سر جایش است هنوز.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی هنوز با این وضعیت نمازش را می‌خواند.

خانم عابد: حتی دست‌هایش بالا نمی‌آید. این دست‌ها بالا نمی‌آید الله اکبر بگوید. مهر را نمی‌تواند بگیرد بگذارد روی پیشانیش. تیمم می‌کند روی سنگ تیمم نمی‌تواند بکشد به صورتش. کمک باید بکنم او را ولی نمازش را با لبان بسته و همان با حافظه فقط نماز می‌خواند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بله دیگر هر چقدر که مقدور باشد.

خانم عابد: بله

حجت الاسلام مظاهری سیف: بسیار خوب. ما دیگر زمان زیادی نداریم، باید حالا دیگر ادامه ماجرا و این که ادامه این ارتباط‌ها به کجا رسید، چقدر تکرار شد و آرام آرام آثار این عوارض چه جوری ظاهر شد را ما در قسمت بعدی به آن می‌پردازیم. پس ما در این جلسه توانستیم یک آشنایی اولیه با زندگی مهسا پیدا بکنیم. این که یک دختر سالم، دانشجوی موفق، فعال اجتماعی، ورزشکار دچار یک تصادف می‌شود. عوارضی برایش به وجود می‌آید این عوارض داشته درمان می‌شده، پیش می‌رفته و فقط یک سردرد باقی مانده بوده و این سردرد دیگر می‌رسد به اِعمال درمان‌های فرادرمانی و عرفان حلقه و نتیجه‌اش این می‌شود بعد از چند سال که الآن شما می‌بینید مهسا هیچ حرکت کاملی نمی‌تواند انجام بدهد، نه در خوراک، نه حتی در انجام اعمال عبادی، انجام اعمال شخصی‌اش، در همه‌ی این موارد نیازمند به کمک و حمایت مادرش است و مادر فداکار و صبور ایشان در این چند سال کاملاً تمام وقت حتی به قیمت از دست دادن شغل خود و خیلی مسائل دیگر دارد رسیدگی می‌کند به دختر عزیزش و ما حالا التماس دعا هم داریم از همه شما امیدواریم که با دعای شما و با دعای مادرش هر چه زودتر درمان کامل مهسا اتفاق بیفتد و بتواند خودش سالم در جهت روشنگری نسبت به آسیب‌های عرفان حلقه فعالیت‌های اجتماعی گسترده‌ای داشته باشد. همه‌ی شما عزیزان را به خدای بزرگ می‌سپاریم تا برنامه‌ی بعد خدا نگهدار.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا