تجربه های آسیب دیدگان و نجات یافتگان

متـن پیـاده شده‌ی قسـمت هفدهـم برنامه‌ی نجـات از حلقـه در شبکه‌ی جهـانی ولایت

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بسم الله الرّحمن الرّحیم. با قسمتی دیگر از مجموعه برنامه‌ی نجات از حلقه در خدمت شما هستیم. در این برنامه هم مهمانان ارجمندی را داریم که با ما همراهی می‌کنند تا تجربه‌ای دیگر درباره‌ی عرفان حلقه را برای شما روایت کنیم. البته تجربه‌ی این دفعه بیش از دفعه‌های گذشته دردناک هست و ما امیدواریم بتوانیم در چند برنامه‌ای که به این موضوع می‌خواهیم بپردازیم شما همراهی کنید با ما و تا آخرِ این ماجرا را با ما باشید. در این برنامه ما خدمت جناب آقای علی بابایی هستیم که خواهش می‌کنم سلام علیکی با بینندگان داشته باشید.

آقای علی بابایی: با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و بینندگان عزیز.

حجت الاسلام مظاهری سیف: خیلی خوشحالیم تشریف آوردید، متشکر.

آقای علی بابایی: خیلی ممنون، مرسی، تشکر.

حجت الاسلام مظاهری سیف: و کارشناس این برنامه هم مثل همیشه جناب آقای شمشیری هستند که در خدمتشان هستیم. شما هم بفرمایید با بینندگان.

حجت الاسلام شمشیری: بسم الله الرّحمن الرّحیم، خدمت شما استاد بزرگوار، آقای علی بابایی که لطف کردند تشریف آوردند و همچنین بینندگانِ عزیزِ شبکه جهانی ولایت، عرض سلام و احترام دارم. در خدمتتان هستم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: خیلی ممنون، متشکر. ماجرایی که این دفعه می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم. متأسفانه داستان دختری است که در سنین نوجوانی با عرفان حلقه آشنا می‌شود و ماجرای آشنایی او هم بدون اطلاع والدینش بوده و بعد در نهایت منجر به خودکشیِ این دختر می‌شود. آیسان که دختر جناب آقای علی بابایی بوده‌اند، در سال گذشته دست به خودکشی می‌زنند و بررسی‌ها نشان می‌دهد که ایشان تحت تعلیم عرفان حلقه قرار گرفته و با برداشت‌ها و تفسیرهایی که از نظامِ عالَم، مرگ، دنیاهای دیگر برای او ارائه شده بوده است به این نتیجه می‌رسد که باید دست به یک همچنین کاری بزند. ما جزئیات بیشتر را در چند برنامه با پدر ایشان دنبال خواهیم کرد. و حالا در این قسمت اول از جناب آقای علی بابایی می‌خواهیم که یک مقدار روحیات آیسان را برای ما شما توضیح بدهید که این بالاخره در چه شرایطی بزرگ شده بود؟ آیا مشکلی داشت که مثلاً منجر به این مساله شده باشد؟ یا نه، شرایطش معتدل بود؟ اوضاع چه طور بود است؟ و حالا بعد ببینیم چرا به این نقطه رسید؟

آقای علی بابایی: آیسان تنها فرزند ما بودند و ایشان در تمام دورانی که با ما به قول خودمان، زندگی می‌کردند، بچّه‌ی با ادب و…

حجت الاسلام مظاهری سیف: می‌فرمایید متولد چه سالی بود؟

آقای علی بابایی: بله، هزار و سیصد و هفتاد و نه، یکِ تیرِ سال هزار و سیصد و هفتاد و نه.

حجت الاسلام مظاهری سیف: چه سالی خود کشی کرد دقیقاً؟

آقای علی بابایی: 14/9/1394 (چهادهِ نُهِ نود و چهار)، ساعت شش.

حجت الاسلام مظاهری سیف: نود و چهار.

آقای علی بابایی: بله، خانم من، خانم خانه داری است و خودم کاسب هستم و در زندگی هیچ مشکلی ما نداشتیم. یک زندگی بسیار آرام و شادی داشتیم و جزء خانواده‌های به اصطلاح متوسط جامعه حساب می‌شویم یعنی

حجت الاسلام مظاهری سیف: تهران زندگی می‌کنید؟

آقای علی بابایی: بله تهران. ومحل کارم هم به خانه نزدیک بود. تنها چیزی که ما از این، به قولِ توی زندگیمان بود آیسان بود که همه چیزمان را در اختیار و خدمت و تربیت این بچه گذاشته بودیم. از لحاظ درس، از لحاظ امکاناتی که برای یک بچه لازم است همه چیز مهیا بود. هیچ کم وکسرِ به اصطلاح مالی نداشت. هیچ کم و کسر مهر و محبت مادری، پدری، فامیلی (چون ما یک خانواده‌ای هستیم که معاشرت زیاد می‌کنیم، هفته‌ای یک بار، دو بار خانه‌ی پدر بزرگ، دایی، برادر و) آیسان در محیطی بزرگ شده که بیشتر با بزرگ‌ها، یعنی بچه دور و برش زیاد نبود قبلش در دوران بچگی، بیشتر..

حجت الاسلام مظاهری سیف: یک جورهایی نَوِه‌ی بزرگ خانواده بوده.

آقای علی بابایی: بله، نوه‌ی بزرگ خانواده و احترام خاصّی داشت در خانواده‌ی ما.

حجت الاسلام مظاهری سیف: محبوب بود.

آقای علی بابایی: بله. هم از طرف خودم و هم از طرف مادرش به اصطلاح نَوِه‌ی بزرگ محسوب می‌شد یعنی دُردانه‌ی خانواده‌ بود. مُنتها یک جوری تربیتش کرده بودیم که نه آن به اصطلاح بد بشود، متوسط یعنی.

حجت الاسلام مظاهری سیف: نه خیلی لوس بشود.

آقای علی بابایی: بله، مُنتها مشکلی که برخوردیم خودمان، به قول آیسان نوشته است ” خود کرده را تدبیری بیش نیست “.

حجت الاسلام مظاهری سیف: کجا نوشته؟

آقای علی بابایی: در متنی که درون کتاب خاطراتش هست. داخل متن‌هایش.

حجت الاسلام مظاهری سیف: آهان. بله.

آقای علی بابایی: گفتم آخر چرا این دختر من، در این چهارده – پانزده سالگی این متن را نوشته است؟ چه چیزی درون این را دگرگون کرده؟ که پرسیدم و زیرش نوشتم؛ دخترم، خدا در انسان یک قدرتی قرار داده که هر کاری، هر عملی و هر چیزی که بر سرش بیاید می‌تواند تغییر بدهد خود انسان. می‌تواند راهش را، فکرش را، چرا من یک کاری بکنم که نتوانم دیگر فکری ، می‌شود انسان قدرتش را دارد که هر آن، هر لحظه هر چیزی را در خودش یا در وجودش تغییر بدهد. این چنین اخلاقیاتی داشت؛ خیلی با ادب بود، خیلی درون گرا بود. ممکن است شما بگویید تک فرزند بود، مثلاً این هم بازی نداشت یا مثلاً در محیطی بزرگ شده که افسردگی ایجاد شده است. بعد مثلاً…

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: با دوستانش معاشرتش زیاد بود؟

آقای علی بابایی: بله، یک دوست داشت خیلی معاشرت داشت و خانم من برنامه داشت اصلاً [برای] این بچه؛ مثلاً ماهی یک بار ببرد برای سینما، ماهی مثلا یک بار ببرد برای جاهای گردشی چون در سِنّی بوده که احتیاج داشته.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: و خدمتتون عرض کنم خیلی بچه‌ی به اصطلاح..

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: پس برنامه ی تفریحی داشت و می گویید منظم بود.

آقای علی بابایی: بله. ورزش رفته بود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: ورزش می‌کرد.

آقای علی بابایی: بله. کاراته رفته بود و دانِ به اصطلاح رزمی گرفته بود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: بعد ماساژ علمیرفته بود. بعد برای ما حتّی ماساژ می‌داد و فامیل‌ها که می‌آمدند، می‌گفتند آیسان یک ماساژ بده خسته‌ایم حالا. بعد ارتباطی هم که با بچه‌های کوچک داشت ببینید بچه‌های کوچک را خیلی دوست داشت. یعنی در حدّ اصلاً خیلی. مُنتها روحیاتش یک ذرّه درون گرا بود. در هیچ موردی بحث نمی‌کرد، در خانواده بحث‌هایی که بود در بحث‌ها شرکت نمی‌کرد هیچ وقت.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: و مثل اینکه از بالا به پایین می‌دید ولی هیچ اظهار نظری نمی‌کرد چون مثلاً این خوب است یا بد است؟ و مادرش چون که به اصطلاح خانه داری و این‌ها به او یاد نداده بود مثلاً کاری بکند، ظرفی بشوید، فقط می‌گفت.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: دست به سیاه و سفید نگذار.

آقای علی بابایی: دخترم. آره، درس بخوان؛ من از شما درس خواندن و علم می‌خواهم و شما لازم نیست هیچ وقت مثلاً این کار را بکن، این لیوان را ببر، آن آب را بیاور. و هیچ وقت بچّه ی من احترام بزرگ‌ترها را داشت، هر چیزی برایشان می‌گفتی جوابی نداشت. مثلاً بر نمی‌گشت به آدم جواب بدهد حالا چه…

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: چه شد که با عرفان حلقه آشنا شد؟

آقای علی بابایی: بله. خدمتتان عرض کنم، آیسان کلاس پنجم را که تمام کرد مدرسه دولتی می‌رفت، چون ما به درس او و این‌ها خیلی اهمیت می‌دادیم، توسط دوستانش پرس و جو و توسط مدیر همین مدرسه به یک مدرسه غیر دولتی در همین بالا شهر که برای خودش می‌گفت مدرسه هوشمند آن موقع سال هشتاد و نُه.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: اول راهنمایی، کامپیوتری و نمی‌دانم هوشمند و این‌ها.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: ما گفتیم، تحقیق کردیم، دیدیم مدرسه خوبی است و گذاشتیم داخل این مدرسه. سال اول راهنمایی چون خانم من خیلی دنبال به اصطلاح تدریس و تحصیل این بود، هفته‌ای یکی دو بار می‌رفت مدرسه سر می‌زد. ببیند از معلم‌ها می‌پرسید و کنترل می‌کرد تدریس و رفت و آمد و این‌ها را، توسطّ یک هم کلاسی داشت خیلی زرنگ بود می‌گفتند بچّه‌ی تیز هوش.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: بعد در آن محیطی که مادرها جمع شده بودند، مادر این می‌گوید من بچّه‌ام را به یک کلاس‌هایی برایش گذاشتم که آن موقع تقویت ذهن و…

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: مادر همان هم کلاسی تیز هوشش؟

آقای علی بابایی: بله می‌گفت این کلاس‌ها این درس‌هایی که من می‌دهم مغز را راه می‌اندازد، تصویر سازی می‌کند. نیمه ی کره‌ی چپ مغز را، نیم کره‌ی راست مغز را، بعد هماهنگی می‌شود و در تحصیلش خوب است. مدیر مدرسه هم برگشته بود، گفته بود خُب ایراد ندارد. بعد آن خانم گفته بود من پولی چیزی نمی‌خواهم. هیچ، مثلاً مبلغی و این‌ها. فقط پنج شنبه‌ها مثلاً ساعت فلان بیاورید خانه‌ی من. خانه‌اش هم در نزدیکی همان محل مدرسه بود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: مدرسه بود.

آقای علی بابایی: بله. بعد خانم من آمد گفت، دوستشان همچنین چیزی گفته است. گفتم خُب ایراد ندارد، برای آموزش، علمش پیشرفت کند دخترمان خوب است، عجب مسئله‌ای ندارد. مادرشان هر پنج شنبه این را بر می‌داشت خودش می‌برد همان کلاس بعد خانه‌مان هم، چون نزدیک آن محله بود می‌آمد بعد مثلاً دو ساعت بعد می‌رفت می‌آورد. یعنی به کسی هم نمی‌سپردیم. تقریباً شروع این کلاس‌هایش – چهاردهِ، نُهِ، هشتاد و نُه بود درست.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: از – چهاردهِ، نُهِ، هشتاد و نُه – رفت منزل آن دوستش؟

آقای علی بابایی: بله، بَعد، ما هم نمی‌دانستیم این کلاس‌ها اصلاً چه چیزی هست اصلاً. فکر می‌کردم این دارد به این بچّه‌ها یک نوع تدریس می‌کند که مثلاً چه جوری یادگیری‌شان قوی بشود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: تکنیک‌های مثلاً تحصیلی و مطالعه و اینها.

آقای علی بابایی: تکنیک‌های آموزشی جدید به اصطلاح به این می‌گفتند تکنیک‌های آموزشی جدید اصلاً.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

آقای علی بابایی: این‌ها، ‌گفتم حالا بگذار برود. نپرسیده بودم که چه چیزی است. مثلاً نمی‌گفت، چون دختر من هم نمی‌گفت.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: چند وقت رفت آن دوره را؟

آقای علی بابایی: دو ماه.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: دو ماه.

آقای علی بابایی: بله. درست – چهاردهِ، نُهِ، هشتاد و نُه -، – چهاردهِ، یازدهِ، هشتاد و نُه – هم کلاس‌هایشان تمام شد. خدمتتان عرض کنم آخرین چیزشان را که رفت. خانم من گفت که بقیّه بچّه‌ها نیامدند در وسط. فکر می‌کنم مادرها تنبلی می‌کنند. روز تعطیلی است. روزهای تعطیل نمی‌آورند. فقط آیسان یا یک دختر همکارشان با یک شاگرد دیگر بود یا نبود، آن را دیگر دقیق نمی‌دانم. یادم نیست.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی دو یا سه نفر بودند در این کلاس.

آقای علی بابایی: بله. حالا من می گویم فقط آیسان بوده است. این جوری بگویم خیالتان راحت. بقیه بچّه‌ها یا خوششان نیامده یا اصلاً رفته بودند توضیح داده بودند در خانه. یا این که تنبلی مادرها بوده که نیامده بودند. گفتم بیا بنشین بابا جان ببینم چه چیزی یاد گرفته‌ای. بعد دیدم آخرین چیزهایش یک کارنامه‌ای آورده. همین کارنامه‌ای که دست من هست.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: آهان، مدرک پایان دوره‌ی عرفانِ حلقه است.

آقای علی بابایی: مدرک پایان دوره‌ی عرفان حلقه. بعد گرفتم دستم این را خواندم. گفتم بَه، عجب. اصلاً اطلاعاتی در این مورد نداشتم. این را خواندم حالا فوری گذاشتم زمین. گفتم بابا جان بیا بنشین ببینم چه چیزی یاد گرفته‌ای؟ گفت بابا جان می دانی چه چیزی یاد گرفتم؟ گفتم نه! گفت مرگ هیچ ترسی ندارد. بیا شکلش را برایت بکشم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: شکل مرگ را؟

آقای علی بابایی: بله. مرگ و زندگی را.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: خب؟

آقای علی بابایی: این نشست یک دایره، یک ساعتی کشید. آن که حدوداً یادم است. یعنی دقیقه چیزی ندارم. حالا او یک ساعتی کشید گفت بابا جان اینجا تولد است. گفتم خُب. اینجا طولِ زندگی است، اینجا مرگ است. آدم می‌رسد به مرگ. دوباره اینجا برزخ است. نمی‌دانم آن دنیاست. دوباره به دنیا می‌آییم. این چرخه همین جور ادامه دارد. هیچ ترسی ندارد مرگ. مرگ هم یک زندگی دوباره است. بر می‌گردیم به این زندگی. دوباره آن زندگی، دوباره این زندگی.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: پس نظام جهان بینیِ عرفان حلقه را برای شما توضیح داد.

آقای علی بابایی: اصلاً من نمی‌دانستم که. بله، بعد گفتم بابا جان شما دیگر چه چیزی یاد گرفته‌ای؟ گفت بابا می دانی چیست؟ گفتم نه. گفت آخرین جلسه یک حالتی شد. یک نورهایی دیدم گفتم خُب آن نورها چه بود. گفت نمی‌دانم. من هرکاری کردم بچه ی من دیگر طفره رفت چیزی به من نگفت و من این کارنامه را مطالعه کردم و جزوه‌اش هم مطالعه کردم آن موقع. چون اطلاعات کافی نداشتم و نمی‌دانستم این چه می‌شود. اصلاً هیچ چیز نفهمیدم با اینکه علم و آگاهی را ما همه داریم، ما مسلمان‌ها به اصطلاح چرخه و ریسمان و حبل و این‌ها را در این نوشته در جزوه‌ی اولش نوشته بود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی شما احساس کردید مفاهیم، مفاهیمی است که از همین دین گرفته شده.

 آقای علی بابایی: بله [از همین] دین گرفته شده، مُنتها خُب گفتم اینها را همه ما می‌دانیم حبل المتین ریسمان خدا. خدا می‌گوید به من، به ریسمان خدا چنگ بزنید بعد رها نکنید. خب دیدم چیزی معمولی است بعد گفتم بابا دیگر چه؟ گفت بابا میدانی ما انرژی هم می‌دهیم. گفتم انرژی چیست؟ گفت انرژی درمانی هم یاد گرفتم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی فرادرمانی به قول عرفان حلقه‌ای‌ها.

آقای علی بابایی: به قول عرفان حلقه ای ها.یواش یواش دیدم این یک چیزهایی را رو می‌کند. گفتم خُب بابا این جای من درد می‌کند شما الآن این جای من را خوب کن ببینم. گفت بنشین. با خودش نمی‌دانم اعلام چه کرد یا هیچ کار به خصوص که مثلاً فشار بده یا مثلاً ماساژ بده این دردها خوب بشود نه. گفتم این دیگر چه روشی است که تو همین جوری بنشینی به من بگویی بنشین. من الآن خوبش می‌کنم. گفتم هیچ فرقی نکرد که.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: حلقه‌ی فرادرمانی اعلام کرد برای شما.

آقای علی بابایی: بله، برای خودش یک چیزی اعلام کرد. نه من یادم نیست چه اعلام کرد. مُنتها من چند روز بعد دنبالش را می‌گرفتم. می‌گفتم یک روز دستم درد می‌کند. می‌گفتم ببینم این بچه چه چیزی یاد گرفته. این چه علمی است؟ چیست؟

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: خُب پس اجازه بدهید قبل از اینکه وارد جزئیات بشویم یک مقدار بررسی کنیم ببینیم اصلاً تا این جا چه شد. ما چند تا مسئله الآن داریم؛ یکی این که عرفان حلقه ظاهراً نمی‌آید بگوید من عرفان حلقه هستم، فرادرمانی هستم، به عنوان تقویتِ هوش و تکنیکهای یادگیری آمده و یک نوجوان دَه ساله، آن موقع دَه سالش بود؟

آقای علی بابایی: دَه سال، بچه بود، اصلاً خیلی سنش کوچک بود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: سال هشتاد و نُه.

آقای علی بابایی: بله، هشتاد و نُه.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: در سن دَه سالگی یک نوجوان را برداشتند بردند و دو ماه برای او آموزش گذاشتند، می‌شود تقریباً ۸ جلسه دیگر پنجشنبه‌ها و آخرش هم یک پایان دوره‌ای تحویل خانواده‌اش داده‌اند. در مورد این روشِ جذب، آیا این که عرفان حلقه با این عناوین هم می‌آید جلو؟ ما تا حالا تصوّرمان این بود یا خیلی از شاید بینندگانی که قسمت‌های مختلف برنامه را دنبال کرده‌اند، که عرفان حلقه می‌آید می‌گوید ما عرفان حلقه هستیم، یا این که فوقش می‌گوید که ما یک روش درمانی هستیم به نام فرادرمانی تا این حد، ما متوجّه شده بودیم تا الآن، ولی اینکه حالا تکنیک‌های یادگیری و تقویت هوش و حافظه و اینها یک خُرده جدید است در این زمینه هم دارد عرفان حلقه کار می‌کند؟

حجت الاسلام شمشیری: بله متاسفانه بعد از اینکه کلاس‌های بنیانگذار این فرقه غیرقانونی اعلام شد و زیرزمینی شد این‌ها رو آوردند به یک ترفند و فریب جدید. یعنی یک ابزار فریبکاری جدیدی را پیش گرفتند که نام کلاس‌ها را تغییر دادند ولی محتوا همان بود. برای نمونه ما در اصفهان شاهد بودیم که کلاس‌ها را تحت عنوان هفت شهر عشق عطار، یک خانم جوانی بعد از دستگیری اولیه‌اش همان آموزه‌ها را پیاده می‌کرد. تنِ واحده در آن بود، وَحدت و کَثرت عرفان حلقه در آن موجود بود.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: آهان، یعنی بحث‌های عرفان حلقه را تحت عنوان دوره‌های ادبیاتی عرفانیِ رایجی که خیلی جاها شاید بوده قبلاً.

حجت الاسلام شمشیری: دقیقاً، بله در کلاسهای شعر خوانی مثلاً و در کلاسهای ادبیّاتی یا حتّی در قالب تیم‌های کوهنوردی. وقتی که دیدند دیگر نمی‌شود این کلاس‌ها را برگزار کرد و برای آنها موانعی وجود دارد افراد را برمی‌دارند و در قالب تیم‌های کوهنوردی، بیرون از شهر می‌برند، در حین آن کوهنوردی آموزه‌های خودشان را هم…

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بیان می کنند.

حجت الاسلام شمشیری: بیان می‌کنند و القا می‌کنند به افراد. اما جالب این است که اخیراً در فضای مجازی رو آورده‌اند به اینکه روی افراد کم سن و سال کار می‌کنند. یعنی می‌خواهند نیروسازی کنند و آن آموزه‌هایشان را در سطح پایین‌تر، اگر جزوه‌ی آیسان را دقت کرده باشید همان آموزه‌هاست اما یک مقداری با سطح پایین‌تر و ساده‌تر.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بازنویسی شده.

حجت الاسلام شمشیری: دقیقاً، آن مَستر حالا آمده و اسم خودش را هم نوشته و تحت یک دوره‌ی آموزشی همان آموزه‌ها را دارد پیاده سازی می‌کنند درسطح پایین‌تر که برسند به آن هستی شناسی که می‌خواهند در ذهن افراد القا کنند. این یک نکته، یک نکته‌ای که آقای علی بابایی اشاره کردند خُب ایشان زحمت کشیدند هر نوع مدرکی که ما نیاز داشتیم و حتّی لَپ تاپِ آیسان، نوشته‌هایش، دفترچه خاطراتش، عکس‌هایش، همه‌ی اینها را لطف کردند برای انجمن آوردند و.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: برای انجمن نجات از حلقه.

حجت الاسلام شمشیری: نجات از حلقه بله ما نشستیم بررسی کردیم جداً عرض می‌کنم برای من مهم نیست که اصلاً عرفان حلقه‌ای‌ها حالا چه قضاوتی داشته باشند. چیزی که من بدون پیش فرض نشستم و بررسی کردم، آیسان دختری نبود که در زندگی‌اش کمبود داشته باشد، آیسان دختری نبود که غم و غصه داشته باشد. یک دخترِ شاد، درست است حالا تلویزیون و اینها طبق آن چیزهایی که نوشته زیاد مشاهده نمی‌کرد، دوستانش برای او نامه نوشتند حتّی یک جاهایی که از مدرسه‌شان انگار جدا می‌شود و اینها دوستانش وابسته بودند به ایشان برای ایشان یک نامه‌هایی می‌نویسند.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: آهان، مدرسه‌اش را که عوض می‌کند از مدرسه‌ی دولتی می‌رود غیردولتی دوستان قبلی با او ارتباط داشتند؟

حجت الاسلام شمشیری: بله این ارتباط را داشتند.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: پس نشان می‌دهد که منزوی نبوده یعنی اگر درون گرا هم بوده درونگرای اجتماعی بوده به اصطلاح روانشناسی‌اش.

حجت الاسلام شمشیری: بله،بله. به هیچ وجه رگه‌های پوچ گرایی در زندگی ایشان دیده نمی‌شود، همه جا نوشته‌اند، حالا این مطالبی که ما داریم مثلاً برگه‌ی کتاب دینی در یک جایی آیه آمده و اشاره کرده، آیسان یک نکته نوشته ما این‌ها را جمع‌آوری کردیم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یک برداشتی از آن آیه مثلاً نوشته است.

حجت الاسلام شمشیری: دقیقاً یا ابتدای کتابش، خودش چیزی نوشته، دوستش، دفترچه ی خاطراتش هم یک مقداری مسائل وجود دارد، یک شاه بیتی دارد این غزل خاطرات آیسان. همیشه اشاره می‌کند که من می‌خواهم به آیسان درونم برسم و آیسان می‌خواهد به خدا برسد. یعنی اصلاً و اصلاً رگه‌های ناامیدی یا پوچی دیده نمی‌شود. اما این مطلب، پر تکرار دیده می‌شود که آیسان می‌خواهد به خدا برسد، آیسان یک روز حتماً این کار را به زودی انجام می‌دهد که می‌رود سمت خدا. و فرد شادی بوده‌اند، هیچ جا اشاره نکرده‌اند حتّی جایی برای پدرشان نامه نوشته‌اند، نصیحتشان کرده‌اند که‌ای پدر در خانه مثلاً این جوری باش، فلان و این‌ها. اشاره به کمبود یا یک نقطه ضعفی دیده نمی‌شود. حتّی ما نشستیم آن لپ تاپ را زیر و بَمش را بررسی کردیم، واقعاً چیزی نبود که ما به این برسیم که آیسان مشکل خاصیّ داشته یا اینکه حتّی از چیزی رنجش داشته یا ناراحتی داشته و تماماً از این خدا صحبت می‌کرد و حرفش این بود که من یک روزی می‌خواهم به خدا برسم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: خُب، اینجا فکر می‌کنم، حالا می‌رسیم به آن موضوعی که از آن ساعتی که آقای علی بابایی می‌گویند برایش کشیده و نظام جهان و نظام هستی را توضیح داده. این چه چیزی است؟ آن چه راهی را از عرفان حلقه یاد گرفته بوده که باید به خدا برسد؟ چون یک نکته‌ای که هست، ممکن است بگویند حالا مثلاً یک مَستر آمده برای خودش تغییراتی ایجاد کرده، باعث انحراف شده، موجب این شده که یک نوجوان به یک همچنین بحران فکری برسد، و دست به یک همچنین تصمیمی و هیچنین کاری بزند.

ولی به نظرم می‌آید این نظام هستی و چرخه‌ی جهان دو قطبی در عرفان حلقه دیگر چیزی نیست که معلم از خودش درآورده باشد یا آن مَستر و مربّی از خودش ارائه داده باشد. این جزء آن بخش مشترک و ثابت عرفان حلقه هست که خود پایه‌گذارانش این را ارائه داده‌اند، در مورد این یک توضیحی بدهید و این چطور ممکن است حالا به یک همچنین تصمیمی خودکشی منجر بشود؟

حجت الاسلام شمشیری: دقیقاً، یک سری واژه‌ها در لابه لای این خاطرات و نوشته‌های آیسان، ما بیرون کشیدیم، درست است صراحتاً اسم نیاورده بود از اینکه من در یک مکتبی هستم یا بزرگ این مکتب این است یا، به هرحال خب سن و سال ایشان کم بوده، مس‌ترهای این فرقه هم هنوز این جور درکی را ندارند خب چه برسد به یک بچّه.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: فکر را گرفته، محتوا را گرفته.

حجت الاسلام شمشیری: بله، این در ذهنش نقش بسته بود. دائماً از انسان کامل صحبت می‌کرد، ایشان حتّی یک نامه‌ای را نوشته‌اند برای خودشان. خیلی به داستان نویسی علاقه داشتند و برای خودش زیاد داستان می‌نوشته و یکی از ایده‌های آینده‌اش بوده. یک جا اشاره می‌کند من می‌خواهم نقشه بردار شوم، بچّه بودم این جور فکر می‌کردم ولی بعد بزرگتر شدم دیدم که بایستی داستان بنویسم، از کمال صحبت می‌کنند، از انسان کامل صحبت می‌کنند، حتّی یک جایی اشاره می‌کنند که من می‌خواهم یک بچه‌ای را بار بیاورم که انسانی کامل باشد.

 آقای علی بابایی: بله، درسته.

حجت الاسلام شمشیری: این انسان کامل از واژه‌هایی است که در عرفان حلقه وجود دارد. چرخه‌ی جهان دو قطبی را با فهم خودش البته، صد در صد شبیه این چرخه نیست. ولی کشیده‌اند ایشان در این مطالب که حالا ما منتشر خواهیم کرد. این را هم بیان کرده. حالا اگر اجازه بفرمایید، نمی‌دانم چه میزان وقت داریم، یک اشاره‌ی کاملی من داشته باشم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: پنج شش دقیقه‌ای وقت دارید شما.

حجت الاسلام شمشیری: خواهش می‌کنم، یک چرخه‌ای در عرفان حلقه وجود دارد به نام چرخه‌ی جهان دوقطبی. اگر یک دایره را و یک چرخه را تصور بفرمائید در آن نقطه‌ی بالای این چرخه خداوند وجود دارد که ناظرِ یک است.

 ناظرِ دوئی وجود دارد که از ناظرِ یک جدا می‌شود، یک مقدار پایین‌تر بیایید ناظر دو از ناظر یک جدا می‌شود، در واقع انسان از خدا جدا می‌شود. یعنی خدا بوده است انسان یک زمانی. می‌خواهد بیاید این چرخه را طی کند تا به خدایی بودن برسد. وقتی که جدا می‌شود، پایین‌تر می‌آییم داستانی به نام ابلیس به وجود می‌آید و نقش ابلیس در چرخه‌ی جهان دوقطبی. ماجرا از این قرار است که خداوند در پَسِ پرده می‌گوید که ابلیس، من می‌خواهم یک سناریویی را پیاده کنم و شما را امر می‌کنم به سجده کردن، اما شما آنجا سجده نکن، این را در پَسِ پرده خداوند به ابلیس می‌گوید.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: که بر کسی جز من سجده نکن.

حجت‌الاسلام شمشیری: بله و هیچ سندی هم بر این نداریم ما در آموزه‌های دینی.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: این برداشت‌های عرفان حلقه است، پایه‌گذار عرفان حلقه می‌گوید که یک همچنین دستوری را خدا به ابلیس داده.

حجت‌الاسلام شمشیری: دقیقاً، بله. و بعد خداوند امر می‌کند، در قرآن کریم و آموزه‌های دینی هم اشاره‌ شده که سجده کنید، آن‌ها می‌گویند ابلیس که از فرشتگان بود، یعنی نظر مشهور شیعیان این هست که از جن است و مسلمین هم نظر مشهور این است که از جن هست. ولی او اشاره می‌کند ابلیس که یک مَلَک بود، آن جا سجده نکرد، به همین خاطر است که در عرفان حلقه، ابلیس موحّد است، ابلیس اولین معلّم انسان است، ابلیس مُمتحن هست،نبایستی با او…

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: (ابلیس) عامل کمال است.

حجت الاسلام شمشیری: بله دقیقاً، نبایستی با او درگیر شد، بایستی با او به صلح و آرامش رسید، یعنی تقدّس ابلیس. به خاطر این است که ابلیس وقتی این حرکت را انجام داد، جهانی را خلق کرد به نام جهان دوقطبی که ما می‌خواهیم حالا چرخه‌اش را بررسی کنیم. و او این جهان را خلق کرد و موحّد است، یکتاپرست است و چرا جهان را خلق کرد؟ که حالا من بایستی توضیح بدهم این جهان‌ها را خیلی مختصر و یک نتیجه‌گیری کنم. یک جهانی دارند آن‌ها، به نام جهان دوقطبی، ویژگی‌های این جهان دوقطبی که خلق‌شده‌ی ابلیس هست، این است که همه‌چیز بر مبنای تضاد در آن شناخته می‌شود، هر چیزی با ضد خود شناخته می‌شود و چندتا عامل باعث ایجاد تضاد هستند. یکی شبکه‌های مثبت و منفی که با هم دائماً درگیر هستند، یکی زمان و مکان، شب و روز، این‌ها تضاد ایجاد می‌کنند، مهم‌ترین عامل ابلیس است برای ایجاد تضاد، به‌هرحال ابلیس جهان دوقطبی را خلق می‌کند، یک جهان تک‌قطبی هم که خداوند بود در ابتدای چرخه، آنجا زمان و مکان و تضاد وجود ندارد. این ماجرا ادامه پیدا می‌کند، ابلیس جهان را ایجاد می‌کند. حالا می‌رسیم به نقش حضرت آدم (علیه السلام). آدم در بهشت ناآگاهی، طبق گفته آن‌ها، می‌آید با یک تک‌درختی آشنا می‌شود، یک تک‌درختی را می‌بیند، عبارتی دارند عرفان حلقه‌ای‌ها به نام، تنِ واحده‌ی هستی، می‌گویند همه هستی یکیست، من و شما و درخت و همه‌ی اشیا، ریشه‌ی ما یکی است، جهان‌ها همه ریشه‌ی آن‌ها یکی است، آدم آشنا می‌شود، چشم او می‌افتد به درخت، در بهشت ناآگاهی.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: آن درخت چه بوده است آن وقت؟

حجت الاسلام شمشیری: این تنِ واحده، هستی است. برخورد می‌کند با درخت، درخت را که می‌بیند متوجّه می‌شود که یک چرخه‌ای وجود دارد، بایستی بیاید سِیر کند، بهشت ناآگاهی را کنار بگذارد تا بیاید برسد به خدا، به مقام رَب شدن، یعنی او احساس کرد که خدای بالقوه است و توانایی بالفعل شدن خدا را دارد و اَزَلی و اَبَدی است، ببینید اعتقاداتی که در عرفان حلقه وجود دارد.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی آن درخت، در واقع درک چرخه‌ی جهان هستی بوده، چشیدن از آن درخت و خوردن از میوه‌ی آن درخت به معنای درک و شناخت چرخه‌ی جهان هستی است.

حجت الاسلام شمشیری: بله، دقیقاً، بعد درخت را که دید؛ آدم (علیه السلام) این جا، بنیان‌گذار این فرقه اشاره می‌کند که حضرت آدم (علیه السلام) و انسان‌ها کَثَرات همین آدمی هستند که همین درخت را دید. این آدم نزدیک می‌شود، خداوند به او می‌گوید نزدیک به درخت نشو، شیطان درون او، این‌ها برای انسان، یک شیطان‌های درونی یا من‌های ضد کمال قائل هستند.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: که می‌گویند آن‌کسی که انسان را وسوسه کرد برود از آن درخت بخورد و به درک چرخه جهان هستی برسد، همان شیطان درون بوده.

حجت الاسلام شمشیری: بله، برعکسش را بیان می‌کنند به خلافِ آموزه‌های دینی. می گویند که خداوند گفت که نزدیک نشو، شیطان هم گفت نزدیک نشو. شیطانِ درون البته. من‌های ضدِّ کمال. چرا؟ برای اینکه در بهشتِ ناآگاهی بماند. یعنی مسائل دینی را کاملاً وارونه دارد جلوه می‌دهد ایشان. که شیطان امر کرد، برو جلو و فریبشان داد و در ماجرای در واقعی که ما در دین دنبال می‌کنیم. اما اینجا شیطان برعکسش را عمل می‌کند. می‌گوید نه، در بهشت ناآگاهی بمانید.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: شیطان‌های درونی.

حجت الاسلام شمشیری: دقیقاً، دقیقاً.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.

حجت الاسلام شمشیری: ولی آدم نزدیک می‌شود و می‌رود جلو.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: ابلیس بالأخره این وسط وسوسه می‌کند آدم برود نزدیک بشود یا نه؟

حجت الاسلام شمشیری: در ماجرای این‌ها خیر. در ماجرای این‌ها می‌گوید نه بمان، در همین ناآگاهی بمان، ولی آدم آگاهی را اختیار کرد. یعنی خواست وارد چرخه بشود. بعد آدم شروع می‌کند وارد چرخه می‌شود. ما می‌آییم نیمی از چرخه را من می‌خواهم توضیح بدهم. نیمی از آن را ان شاالله حالا در قسمت بعد. وقتی چرخه را ما به پائین می‌آییم تضاد کم کم زیاد می‌شود تا به اسفلَ السافلین می‌رسد.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: خُب من فکر کنم حالا این داستان را اینجا نگه داریم. ولی همین که آدم تصوّر می‌کند این ماجراها با این شکلش برای یک دختر بچه‌ی مثلاً ده ساله بیان بشود در آن موقعی که او در حال هویت یابی است، پرسش‌های جدّی دارد برای او مطرح می‌شود، در آستانه‌ی بلوغ است. احتمالاً روی شکل گیری ساختارِ فکری و شخصیتی او بسیار تأثیر می‌گذارد و حالا باید ببینیم بعد به کجا می‌رسد این جهان بینی و آن درکی که آیسان از آن دارد.

حجت الاسلام شمشیری: و این را هم به شکل داستان، استاد معرفی کرده‌اند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: برایشان بیان کرده‌اند.

حجت الاسلام شمشیری: و در نیمه‌ی دوم این چرخه مطالبی پیش می‌آید که دقیقاً تطابق می‌کند با افکار آیسان که عرض خواهم کرد.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی تصمیماتی که گرفته است دقیقاً بر اساس توصیف جهان از دیدگاهِ…

حجت‌الاسلام شمشیری: آنجا دیگر زندگی آدم شروع می‌شود و حرکات آدم تا خدا شدن.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: شما اگر یک نکته‌ای دارید آخر سر فکر می‌کنم می‌خواهید چیزی بگویید.

آقای علی بابایی: خدمتتان عرض کنم که این تا اینجا که چند روزی آیسان بعد از این کارنامه و این‌ها به اصطلاح طبق گفته‌ی معلمشان ارتباط می‌گیرد. و می‌گوید به مادرش که من معلّمم گفته مثلاً این جوری بنشین و ارتباط بگیر.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: خُب، پس اگر اجازه بدهید ارتباط گرفتن چون یک موضوع خیلی مهمّ در عرفان حلقه است. و به داستانی هم که برای آیسان اتّفاق افتاده است ربط خیلی شدیدی پیدا می‌کند. بگذارید این را جلسه‌ی آینده ان شا الله بررسی می‌کنیم.

آقای علی بابایی: خواهش می‌کنم. بله.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: از بینندگانی هم که با ما همراه بودند تشکر می‌کنیم ما در این برنامه به در واقع زندگی، سرگذشت و خانواده و تجربه‌هایی که آیسان داشته از آشنایی با عرفان حلقه کمی پرداختیم. ان شاالله در دو سه برنامه‌ی آینده هم به این موضوع ادامه خواهیم داد تا به یک تصویر روشنی از اقدام آیسان برای خودکشی بر اساس آموزه‌های عرفان حلقه برسیم ان شاالله. همه‌ی شما را به خدای بزرگ می‌سپاریم. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

 

 

 

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

  1. آیا این زنگ هشدار و خطری راجع سیستم آموزشی ما نیست؟؟ چرا مدیرهای مدارس یا خود دچار کم دانشی اند یا از انحرافاتی چون عرفانها بی خبرند ؟؟ خیلی سطح معلمان پایینه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا