تفاوت وحی الهی و شیطانی
بسمه تعالی
وحی الهی و شیطانی
نویسنده: حجتالاسلام حمیدرضا مظاهریسیف
توضیح: یکی از موضوعات مهم در بررسی عرفانهای نوظهور بهخصوص عرفان حلقه، مسألۀ وحی است. آنها معمولاً ادعا میکنند که وحی تازهای دریافت کردهاند. اگرچه بهوضوح نتیجه چنین ادعایی، آوردن دین جدید است، اما کسانی که هوشمندانهتر عمل میکنند، لوازم ادعای خود را مطرح نمیکنند و در مورد پیامدهای ادعاهایشان، خود را ناآگاه وانمود میکنند.
محمدعلی طاهری، شروعکنندۀ عرفان حلقه نیز ادعای دریافت وحی دارد؛ از این رو در این یادداشت به ابعاد وحی و عمومیبودن آن میپردازیم و تفاوت وحی پیامبرانه را با سایر وحیهایی که انسانها دریافت میکنند و همچنین نسبت وحی عمومی با وحی خاص پیامبران را بررسی میکنیم و شاخصهای شیطانیبودن وحیهای طاهری را میکاویم.
ماهیت وحی و انواع آن
وحی، ارتباط هدایتی خداوند با همه موجودات است که در قرآن کریم آمده است: «رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به آن داده و سپس هدایت کرده است. (طه.50)
این هدایت نوعی وحی است؛ یعنی کلامی پنهان که خدا به یک مخلوق میگوید و او را در مسیر زندگیاش پیش میبرد. برای همین به زنبور عسل هم وحی میشود:
پروردگار تو به زنبول عسل وحی میکند که در کوهها خانه بسازد….(نحل.68)
معماری شگفتانگیز و مهندسی بینقص زنبور عسل در ساختن کندو، وحی الهی است.
شیطان هم از همین کلام پنهان و نجوای درونی استفاده میکند تا دوستانش را به گمراهی و جدال با حقگویان بکشاند:
«إِنَّ الشَّیاطینَ لَیوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیجادِلُوکمْ» براستی که شیطانها به دوستانشان وحی میفرستند تا با شما جدال کنند. (انعام.121)
الهامات قلبی و وحی عمومی
بنابراین انسان از زنبور عسل کمتر نیست که وحی الهی را دریافت نکند و نیز از وحی شیطانی هم در امان نیست.
اساسا شیطان تنها با انسان کار دارد و دشمن اوست و او را به فحشا و منکر، یعنی به زشتیها و ناپاکی دعوت میکند؛ برای همین خداوند الهامی جامع و فراگیر را به دل انسان میفرستد، تا به وسیلۀ آن خوبی و بد و پاکی و ناپاکی را به انسان بیاموزد و راه وارستگی از پلیدیها و آراستگی به پاکی و زیباییها را به او نشان دهد:
«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» فجور و تقوا یا پاکی و ناپاکی را الهام کرد. قطعاً کسی که خود را از ناپاکیها پیراست، رستگار شد و کسی که خود را فریب داد، دست خالی و محروم ماند. (شمس.8-10)
تفاوت تقوا و فجور
این چند آیه شریفه، نکات جالبی را در مورد الهامات قلبی و وحی عمومی انسانها دارد؛
1. نخست اینکه خداوند هم خوبیها و هم بدیها را به انسان معرفی میکند. و به او راه و چاه را نشان میدهد، تا عذری باقی نماند.
2. دوم اینکه پیامد این الهامیافتن، راه تزکیه و رستگاری است؛ به طوری که افراد میدانند باید خود را از چه پلیدیها و فجوری دور و پاک سازند و با چه پاکی و تقوایی آراسته نمایند.
3. سوم اینکه هر کس خودش را پاک کند، رستگار میشود.
4. چهارم اینکه کسانی هستند که برای خودشان دسیسهچینی میکنند، یا به تعبیر دیگر خودفریبی میکنند. این افراد دست خالی و محروم میمانند.
کسانی که خودشان را فریب میدهند و به هر بهانهای به جای تقوا، به فجور رو میآورند و میپندارند که خدا فجور را به آنها الهام کرده؛ یعنی فجور را نه با عنوان فجور و پلیدی، بلکه با عنوان خیر و خوبی به آنها معرفی کرده که به دنبالش بروند و به آن عمل کنند، این افراد خودفریب، از فرصتهایی که دارند، محروم میشوند و دست خالی میمانند.
بنابراین معنای آیه این است که خداوند پاکی و ناپاکی را به انسان الهام کرده و آموخته تا راه را از بیراهه تشخیص دهند و به دنبال فجور نروند و راه تزکیه و تقوا را در پیش گیرد.
انسان، انتخابکننده نهایی است
از آیه دهم سوره شمس «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» یک نتیجه دیگر هم میتوان گرفت و آن اینکه شیطان با این که میتواند به دل انسان وحی کند و دشمن ملعون انسان و مخلوق پلید و رانده شدۀ خداست، اما تا کسی خودفریبی نکرده باشد، شیطان هم نمیتواند او را بفریبد و القائات و وحیهای شیطانی در او اثری ندارد. این موضوع بسیار مهم است در این آیه خودفریبی مطرح شده است و کسانی که نفس خود را با دسیسه میفریبند، محروم خواهند بود.
معیار، قرآن کریم است
برای کسانی که راه تقوا و تزکیه را دنبال میکنند خداوند یک ظرفیت فوقالعاده و یک معیار بینظیر قرار داده است، تا الهامات الهی و شیطانی را از هم بازشناسند.
با توجه به اینکه شیطان هم به دل انسان وحی میفرستد و خدا هم وحی و الهاماتی در دل انسان دارد، باید معیاری وجود داشته باشد که انسان بتواند وحی الهی را از وحی شیطانی در دل خود تشخیص دهد.
معیار اصلی در این بین قرآن کریم است:
هم از این رو قرآن کریم به عنوان:
- هدایتکننده به سوی رشد (جن.2)
- بیرون برنده از تاریکیها و راهنمای روشنایی (ابراهیم.1)
- و حق و میزان (شوری.17)
معرفی شده است. یعنی معیار سنجش حق و تشخیص درستی و نادرستی الهامات درونی و سایر امور زندگی قرآن کریم است.
تفاوت وحی پیامبران با وحی عموم انسانها
1. فرق بزرگ وحی پیامبرانه با وحی عامیانه این است که وحیهای عامیانه را باید با معیار وحی پیامبرانه سنجید.
2. گذشته از این، فرق دیگر این است که وحی پیامبرانه برای همه حجت و دلیل و مایۀ هدایت است؛ ولی وحی عامیانه هر کس برای خودش حجت است و اگر فراتر از وحی پیامبرانه آن را به دیگران ابلاغ کند به معنای آوردن دین جدید و وحی جدید است که در جای خود نیاز به معجزات و دلایل روشن دارد و یک مسلمان با اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام، میداند که پس از حضرت محمد هر کس ادعای وحی جدید و دین جدیدی فراتر از تعالیم قرآن کریم داشته باشد، شیاد و دروغگوست.
اگر کسی احساس کرد که وحی و الهام دریافت میکند، ولی یافتههایش ناقض قرآن کریم بود، یا با آن زاویه داشت، معلوم میشود که وحی او شیطانی بوده است و به انحراف رفته و اگر هماهنگ با قرآن کریم بود، به این معناست که وحی او الهی بوده و هدایت یافته است.
و از همه شیطانیتر این است که کسی وحی را دریافت کند و ببیند که با قرآن زاویه دارد و بعد سعی کند با تفسیر به رأی نظر خود را به قرآن تحمیل کند. این اوج گمراهی و خباثت است.
آیا به طاهری وحی شده است؟
من تردید ندارم که به کسی مثل طاهری وحی میشود، اما با بررسی مطالب و گفتههای او باید ببینیم که این وحی و الهامی که او دریافت کرده، الهی است یا شیطانی؟
من به چند دلیل معتقدم که وحی به طاهری شیطانی بوده و او به علت نداشتن آگاهی از وحی و سوابق غیر دینی، چنانکه به گفته خودش کمونیست بوده، نتوانسته است، وحی شیطانی را تشخیص دهد و دچار انحراف و بیماری معنوی شده است.
دلایل شیطانی بودن الهامات طاهری:
- تحریف معنوی آیات قرآن.
همانطور که در کتاب «نگاهی متفاوت به عرفان حلقه» توضیح دادهام، او آیات بسیاری از قرآن را بهناروا تفسیر کرده؛ به طوری که نظر او با ظاهر و باطن آیات در تعارض قرار میگیرد.
برای مثال او آیه شریفه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا» (آل عمران. 103) را به معنای اتصال عمومی و فراگیر دانسته است؛ به این معنا که همه میتوانند اتصال دریافت کنند.
در حالی که آیۀ پیش از این آیه شریفه، در ابتدا بهروشنی شرایط ایمان و تقوا و حق تقوا را مطرح کرده است و در پایان به مسلمانبودن تأکید میکند.
اما طاهری از این آیه برداشت کرده که بدون توجه به دین و مذهب و پاکی و ناپاکی افراد میتوانند به اتصال مورد نظر در آیه دست یابند. گذشته از اینکه اعتصام در این آیه به معنای اتصال نیست. و این دو واژه مفاهیم مختلفی دارند.
- ارائه نظراتی در تضاد با قرآن کریم.
طاهری معتقد است که افراد متصلنشده، پس از مرگ در زمین به صورت روح سرگردان باقی میمانند و در کالبد ذهنی دیگران به زندگی ادامه میدهند و خواستههای خود را ارضا میکنند.
این پندار بهروشنی در تعارض با آیه شریفه قرآن کریم است که میفرماید:
«هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا میرسد، میگوید پروردگارا مرا بازگردان به دنیا تا اعمال صالح انجام دهم. این حرفی است که آنها میزنند، اما فراروی آنها برزخ است تا روز قیامت که برانگیخته شوند.» (مومنون.99 و 100)
حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ”99”
لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکتُ کلاّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ”100”
- برداشتهای عنادآمیز با قرآن.
قرآن کریم از حضرت سلیمان نبی با تجلیل یاد میکند و او را یکی از برگزیدگان میداند. در آیه 102 سوره بقره، کافرنشدن او و استفادهنکردن از سحر و جادو از سوی او را مورد تأکید قرار میدهد. و در معرفی او پدرش آنها را برخوردار از علمی خاص و شعوری فوقالعاده میداند:
«وَ لَقَدْ آتَینا داوُودَ وَ سُلَیمانَ عِلْمًا…» و بیشک و تردید براستی که به داوود و سلمیان دانشی دادیم…(نمل.15)
اما طاهری با پیشداشتههای انحرافی خودش، حضرت سلیمان را خودخواه، نادان و در شبکه منفی ارزیابی میکند.
نتیجهگیری
در مجموع نتیجهگیری این یادداشت کوتاه این است که همه انسانها وحی الهی را دریافت میکنند و خداوند به همۀ انسانها پاکی و ناپاکی را معرفی کرده و آموخته است تا راه راست و گمراهی را بشناسند، اما به علت وجود وحی شیطانی به معیار و میزانی برای درستیسنجی وحی نیاز داریم و آن معیار قرآن کریم است.
هر کس بیسواد و باسودا، با هر رنگ و نژاد میتواند وحی الهی را دریافت کند، اما تا زمانی که با قرآن کریم و وحی تام و کامل قرآنی سنجیده و تأیید نشود، اعتبار ندارد و اگر پس از سنجش مثل الهامات طاهری تعارض آن با قرآن کریم آشکار شود، شیطانی بودن آن اثبات میگردد.
در دورههای پیش از اسلام نیز وحی پیامبرانۀ هر دوره و هر ملتی نقش معیار و راهنما را داشته است و هیچ قومی را خداوند بدون راهنما رها نکرده است. «لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ» (رعد.7)
دشمنی با شیطان
راه دریافت وحی الهی و آمادگی برای تشخیص وحی شیطانی این است که شیطان را دشمن خود بدانیم و نه دوست، او را با چهره واقعیاش که کافری کثیف و مستکبری پلید و ملعون است، بشناسیم. و اجازه ندهیم حرمت و محبت و ارادتی از او به دل وارد شود، که در این صورت دروازههای دل را به رویش گشودهایم و او را به عنوان معبود برگزیدهایم.
دشمنی با شیطان و بستن درهای دل به روی او شاهکلید تشخیص وسوسهها و وحیهای پلید و گمراهکننده اوست.
او یک عصیانگر ملعون و مستکبر است که به علت حماقت و نادانی به تکبر روی آورد و دستاوردهای خود را به باد داد و از همه مهمتر خدای عشق و زیبایی و بخشش را از خود بیزار کرد و ملعون و مغضوب او شد.
اگر این دشمن قسمخورده را از یاد نبریم و دشمنی و نفرت با او که مظهر پلیدی و کفر و گناه است، در دل داشته باشیم، در برابر الهامات خصمانه و فریبندهاش ایمن خواهیم شد. حتی اگر گاهی از غفلت ما استفاده کند و لغزشهایی را پدید آورد، اما قدرت تشخیص را از دست نخواهیم داد و تاریکی و تعفن وحیهای او را تشخیص میدهیم و دل را با یاد خداوند عطرآگین میسازیم.
«وَ إِمّا ینْزَغَنَّک مِنَ الشَّیطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ* إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» و هنگامی که وسوسهای به دلت انداخت، پس به خداوند یکتا پناه ببر که بیتردید او شنوا و داناست. همانا کسانی که پرهیزکارند، هنگامی که گروهی از شیاطین به آنها دست یابند، به یاد میآورند پس در آن هنگام بینا میشوند. (اعراف.200و201)
ارادتمندان شیطان
یکی از نشانههای شیطانیبودن وحیهای طرفداران عرفان حلقه و خود طاهری این است که آنها ارادتمند شیطان هستند و دلهایشان را جایگاه ارادت به او قرار دادهاند، جرأت ندارند تا هماهنگ با قرآن کریم شوند و شیطان را ملعونی راندهشده و کافری مستکبر و عصیانگری روگردان از حق بدانند.
تا زمانی که این دروغ در عرفان حلقه باشد که او را موحدی مطیع خدا و مأموری درستکار از جانب او بدانند، از الهامات شیطانی خلاص نخواهند شد و قدرت تشخیص الهامات الهی و شیطانی را نخواهند داشت؛ وگرنه پیروان حلقه، الهام فجور را به معنای دعوت به فجور و انجام آن خواهند دانست و تحت ولایت شیطان که با وحی اشبه فحشا و منکر و جدال با اهل حق دعوت میکند، همچنان قرار خواهند داشت.