تجربه های آسیب دیدگان و نجات یافتگان

متـن پیـاده شده‌ی قسـمت بیست و هفتم برنامـه نجـات از حلقـه در شبکـه جهـانی ولایت

متن جلسه بیست و هفتم برنامه‌ی نجات از حلقه

حجت الاسلام مظاهری سیف: بسم الله الرّحمن الرّحیم. سلام عرض می کنم خدمت همراهان با شبکه‌ی جهانی ولایت. با قسمت دیگری از مجموعه برنامه‌ی نجات از حلقه همراه شما هستیم. در این قسمت هم مهمانان ارجمندی داریم که تجربه‌هایی از عرفان حلقه دارند و این تجربه‌ها را با ما به اشتراک می گذارند، می شنویم، می گوییم و همچنین منتظر سوالات و نظرات و پیشنهادات شما برای بهبود ادامه‌ی این مجموعه برنامه‌ها هستیم. با اجازه‌ی شما مهمانان را معرفی می کنم. البته مهمان های آشنایی هستند در قسمت های قبل هم خدمت شان بوده ایم. جناب آقای اللهیاری خیلی خوش آمدید.

آقای اللهیاری: بسم الله الرّحمن الرّحیم. سلام عرض می کنم خدمت شما و بینندگان محترم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: خیلی متشکر از زحمتتان.

آقای اللهیاری: خواهش می کنم. زنده باشید.

حجت الاسلام مظاهری سیف: حال شما خوب است ان شالله خیلی خوش آمدید خانم قبادیان.

خانم قبادیان: من هم سلام دارم خدمت شما و همه ی بینندگان عزیز و ارجمند. در خدمت شما هستم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: سپاسگزارم از این که زحمت کشیدید و به استدیو شبکه‌ی ولایت آمدید.

ما در قسمت های قبلی صحبت کردیم که در کلاس های محمد علی طاهری، پایه گذار عرفان حلقه چه می گذشت. دوستان بزرگواری که مهمان ما هستند، شاگردان مستقیم خود پایه گذار عرفان حلقه بوده اند و مطالبی را که می گویند مستقیم مطالبی است که بدون هیچ واسطه‌ای از خود ایشان دیده اند و شنیده اند و تجربه‌هایی است که از کلاس های بنیان گذار عرفان حلقه دارند و ما امیدواریم که این تجربه‌ها بتواند زنگ های هشدار را در ذهن مخاطبان به صدا در بیاورد و افرادی که ممکن است در آینده یا در همین زمانِ حال در معرض تبلیغات عرفان حلقه هستند با آگاهی و هوشیاری بیشتری در این باره فکر کنند و تصمیم بگیرند.

 ضمن خیر مقدم دوباره خدمت شما بفرمایید که در این کلاس ها چه می گذشت؟ ما البته می دانیم که شما در دوره‌ی تشعشع دفاعی که یک دوره‌ی خاصّی است برای بیرون کردن جن ها و ارواح سرگردان به قول در واقع عرفان حلقه، شما در آن دوره‌ها هم شرکت کردید و استاد آن دوره‌ها هم خود آقای طاهری بودند و شاید یکی از آن جاذبه‌های عرفان حلقه هم همین دوره‌های تشعشع دفاعی اش بوده، خیلی ها می آمدند که ببینند بالاخره جن گیری چه جوری است، یک جن، یک روح سرگردان وقتی می خواهد از یک نفر خارج بشود چه اتّفاقی می افتد و این حرف های عجیب و غریب و ادّعاهای های خاص، جاذبه‌هایی را ایجاد می کند معمولاً و افرادی هم از روی کنجکاوی و ماجراجویی می روند تا این چیزها را ببینند. شما هم این‌ها را مستقیم دیدید، از خود آقای طاهری. حالا دیگر از هر جایی که خودتان صلاح می دانید شروع بکنید که این دوره‌ی تشعشع دفاعی هم خلاصه قصّه اش را برای ما بگویید که چه تجربه‌ای آنجا داشتید.

خانم قبادیان: بله، کلاس تشعشع دفاعی به قول خود آقای طاهری می گفت اکشن تو اکشن است. یعنی یک ماجراهایی بود که خیلی دیگر اصلاً بعضی وقت ها صحبت کردن را آقای طاهری کلاً به کنار می گذاشت. یعنی می آمد وارد ماجرا می شد که فقط این آدم هایی که این رفتارها را می کنند بتواند کنترل کند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: در این دوره‌ها چه اتفاقی می افتاد؟

خانم قبادیان: مثلاً ما نشسته بودیم آقای طاهری اوّلِ کلاس را که مثلاً می خواستند برگزار کنند این بود که اتّصال را اعلام می کردند مقدار کمی صحبتی می کردند یک دفعه مثلاً من حالا ردیف اول می نشستم همیشه، جلوی جلو بودم. یک دفعه مثلاً می دیدیم که مثلاً یک خانمی از سه ردیف قبل، عقب تر، اصلاً با تمام وجود، یعنی نمی شود گفت این سناریویی است، یعنی یک چیزهای تکان دهنده ای آدم می بیند که واقعاً اعصاب آدم ناراحت می شود. خودش را پرت می کرد جلو، یک حالتی که اصلاً سرش را بی اختیار چنان می چرخاند که اصلاً که این آدم نیست، یک عروسک کوکی است انگار. بعد خطاب می کرد به آقای طاهری که من شیطان هستم. و شروع می کرد به بد و بیراه گفتن به آقای طاهری. و آقای طاهری می آمد ایشان را می گرفت و با او صحبت می کرد و می گفت تو حالا باید بروی به جای خودت به مکانت خودت و باز این خانم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی آن شیطان را می خواست خارج کند؟

خانم قبادیان: بله. بله. بعد حالا در این حین که با این خانم مثلاً داشتند ارتباط می دادند که حالا هدایت بکند ارواح سرگردان را به قول خودشان، جن و اینها را باز دوباره از آن طرف کلاس صداهای ناجور می آمد. اصلاً یک وضع به هم ریخته ای بود که خلاصه همه به نوعی درگیر بودند و تضادها برای من همانجا شروع شد که با آقای طاهری صحبت می کردم می گفتم آقای طاهری چرا همه اینطوری هستند؟ چرا من شاهد و ناظر هیچ چیزی نیستم؟ می گفت که نه شما یک سری موجوداتی دارید که اینها مثل کَنه شده‌اند. خیلی باید روی خودت کار بکنی. بله ی شما باید خیلی محضری باشد. شاهد و تسلیم باشی و حالا خیلی هم خودت را ناراحت نکن با یک خمیازه هم شما خروج می کنی به هر حال بدون خروج نیستی، با یک دهن دره با یک دوتا قطره اشک مثلاً همینکه احساسات شما در این کلاس جریحه دار می شود به قول خودتان با کوهی از سوال می آیید پیش من این‌ها همه خودش خروج است. شما هم خودت نیستی که الان اینجا کنار من ایستاده ای.گفتم یعنی چه؟ من والا من خودم هستم. من همان آدمی هستم که دارم زندگی می کنم. خُب سوال برای من پیش می آید که آقای طاهری می گفت نه. یعنی کلاً این را به شما می قبولاند، این باور را به شما می داد که شما کلاً خودت نیستی.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یک روح سرگردانی.

خانم قبادیان: خیلی آدم را به هم می ریزد که یعنی چه. من با مستری که ترم چهار بودم یه مقدار بحثم زیاد می شد، خیلی. در حدّی که او به من می گفت نه شما نباید اینقدر سوال کنید، تضاد نباید ایجاد بکنید، دوگانگی نباید بکنید، این تخلّف است. رسالت ما در این است که شاهد باشیم، تسلیم باشیم. می گفتم خُب من توجیه نمی شوم، یعنی چه. والا من همان آدم قدیمی که بودم هستم. چرا عرفان حلقه می خواهد این باور را بدهد که نه تو خودت نیستی. بابا جان این خانمی که دارد این کارهای غیر عادی را می کند خُب این الان وضعیتش چه جوری است؟ این خوب هم نمی شود که، یعنی بدتر دارد می شود. یعنی می آید و می گوید که من می خواهم شما را خوب بکنم من می خواهم شما را درمان بکنم، بدتر طرف را دیوانه و روانی می کند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: با این تلقینات که تو خودت نیستی.

خانم قبادیان: با این تلقینات. یک آدم نرمال. مثلا من خودم هیچ مریضی نداشتم در این داستان وارد شدم. اصلاً. ولی خُب واقعا روحم خیلی مریض شد خیلی اعصابم خورد شد.

حجت الاسلام مظاهری سیف: شما رفته بودید برای همین سیر و سلوک و عرفان فرمودید در جلسات قبل.

خانم قبادیان: بله علاقه ای که داشتم، گفتم جریان چیست و نماد کلاس را می دیدم که هیچ جای آن به عرفان نمی خورد. خروج های متفاوتی را می دیدم، می گفتم خدایا من کجا قرار گرفته ام، کلی سوال دارم هیچ کسی پاسخ نمی دهد کلاً. بعد اینکه مثلاً این لِیبیل را به شما می چسبانند که نه تو قفل ذهنی داری تو موجوداتت کَنه شده‌اند، طول می کشد تا بیاید بیرون.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی اینکه یک روح سرگردان یا جنّی در شما ادّعا می کنند رفته ولی کَنه شده یعنی به این راحتی با یک اتّصال نمی شود جدایش کرد بریزد بیرون و آن رفتارهای نامتعارفی که دیگران داشته اند و مثلا ادّعا می شد که دارد جن او خارج می شود آن چیزها برای شما پیش نمی آمد می گفتند کَنه شده است.

خانم قبادیان: بله.

حجت الاسلام مظاهری سیف: اصطلاح جالبی است.

خانم قبادیان: حتّی یک برگه‌ی تشعشع دفاعی بود که آقای طاهری می گفت این را بنشینید ساعت ها نگاه کنید.

حجت الاسلام مظاهری سیف: چی بود دقیقا؟

خانم قبادیان: برگه‌ی تشعشع دفاعی. یعنی آن عکسی را که روی آن

حجت الاسلام مظاهری سیف: پایان دوره‌هایی که می دادند.

خانم قبادیان: پایان دوره‌هایی که به ما طی هر دوره‌ای می دادند تشعشع دفاعی هم جداگانه بود.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یک پایان نامه ی تشعشع دفاعی عکس شما هم روی آن بود.

خانم قبادیان: بله می گفت این را نگاه کنید با دقّت. می گفت اصلاً خسته نشوید. کمترین تایم آن یک ربع، بیست دقیقه بود حالا. هر کسی هر چه اشتیاق بیشتری داشت دیگر به خودش بستگی داشت.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی یک ربع، بیست دقیقه بنشینید عکس خودتان را نگاه کنید روی آن.

خانم قبادیان: بله ما می گفتیم چه می بینیم؟ می گفت که، ممکن است که حتّی اسم حیوانات را می آورد. سگ ببینی، نمی دانم چی ببینی

حجت الاسلام مظاهری سیف: در تصویر خودتان؟

خانم قبادیان: بله. می گفت آن را نگاه کن شاید مثلا یک فامیل دورت را ببینی، شاید یک دوست را ببینی. شاید هر چیزی را ببینی و برو این کار را تجربه کن بیا کلاس گزارشت را بده.

حجت الاسلام مظاهری سیف: در روشنایی در تاریکی فرقی نداشت؟

خانم قبادیان: در تاریکی. مثلاً حالا در اتاق خوابتان یا حالا هر جایی که هستید، دنج باشد. چراغ خاموش باشد. اعصابم خورد می شد برخورد می کردم. می گفتم یعنی چه من ساعت ها هم نگاه می کنم هیچ اتّفاقی نمی افتد یکی می گفت نور دیدم، یکی می گفت یک عکس نصفه دیدم. یکی می گفت حتّی در کلاس حاضر بودیم آقای طاهری می گفت که خُب ارتباط را اعلام می کنیم بعد بگویید که چی شد. بعد من یک دفعه به قول عرفان حلقه‌ای‌ها تخلّف کردم. زیر چشمی نگاه کردم که ببینم آقای طاهری دارد چکار می کند. دیدم دارد همینطوری سرش را تکان می دهد و می خندد. توجیه نمی شدم، یک مُشت آدم چشمشان را می بندند شاهد یک سکوت عمیق هستند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: در این ارتباطها باید چشمها را می بستید؟

خانم قبادیان: بله. چشم را می بستی، شاهد یک سکوت باشی. یکی می گفت من آقای طاهری را از گردن به پایین می بینم، یکی می گفت من شما را نور می بینم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی سر آقای طاهری را نمی دیده، نگاه می کرده است؟

خانم قبادیان: بله، یکی می گفت که من مثلاً از کمر به پایین شما را می بینم. اصلاً یک مُشت گزارشات که من را بدتر عصبانی می کرد. سؤال می کردم که چرا این اتّفاقات می افتد؟ چرا ما هیچی نمی بینیم؟ چرا هیچ اتّفاقی برای ما نمی افتد؟ بعد اینها می گفتند که نه تو موجوداتت خیلی زیاد است باید بیشتر روی خودت کار کنی.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی یک عالمه جن و ارواح سرگردان در شما رسوخ کردند، نمی گذارند شما این را ببینید.

خانم قبادیان: خیلی، عین بختک.

حجت الاسلام مظاهری سیف: حالا این چی هست که اگر کسی از طاهری فقط دو تا پایش را ببیند این چی چی هست که اگر کسی این را ندید یعنی جن و ارواح سرگردان زیادی در او رسوخ کردند؟

خانم قبادیان: همین تلقین هست دیگر. آنقدر این آقای طاهری می آید تلقین می کند که شما حتماً باید یک چیزی ببینید، یک چیزی در وجودتان هست یعنی شما راه می روید باید این را به خودت باور داشته باشی که خودت نیستی، باید به خودت، به وجودت کمک کنی، خدمت کنی، موجوداتت هر کدام بروند سوی زندگی خودشان. راه زندگی خودشان را بروند و تجربه کنند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: من بعضی از افراد را شنیده ام که می گویند مثلاً به این پوسترها و این عکس خودشان روی این پایان دوره‌ها و اینها که در تاریکی نگاه می کنند، مثلاً جمجمه می بینند، نمی دانم یک چیزهای عجیب و غریبی می بینند، یا همان حیوانات را می بینند. یکی دیگر من شنیدم می گفت که حالا البته اینها از شاگردهای آقای طاهری نبودند، شاگرد بقیه ی کسانی بودند که الان عرفان حلقه را دارند ترویج می کنند، می گفتند به کاسه‌ی آب، حالا یک کاسه آب مثلاً ما می بردیم در تاریکی، می نشستیم به آن نگاه می کردیم. خُب این آب بالاخره یک انعکاسهایی دارد، یک تکانی می خورد، بعد کسی هم که بیست دقیقه می خواهد به این خیره شود، یواش یواش حالت عادی اش از بین می رود، یعنی بیش از بیست دقیقه کسی در یک حالت بماند، آرام آرام، هورمونهای توهّم زا بیشتر ترشح می شود تا دو ساعت قطعاً می بینید. یعنی کسی که دو ساعت در آن حالت محرومیت حسّی باقی بماند، و هیچ تکان و حرکت و ادراکی نداشته باشد، ادراکات حسّی، آرام آرام، یک توهّماتی پیدا می کند، یک صحنه‌هایی می بیند، یا همین چیزهایی که به نظرش می آید تفسیر می کند به این که مثلاً این الان یک چیز خاصّی بوده.

آقای اللهیاری: بعد جالب این است که حاج آقا عذر می خواهم اگر اجازه بدهید.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بفرمایید.

آقای اللهیاری: آقای طاهری می آمد به این توهّمات دامن می زد.

حجت الاسلام مظاهری سیف: تأیید می کرد می گفت بله شما واقعاً یک چیزی دیدید؟

آقای اللهیاری: بله، دقیقاً. ببینید مثلاً در یک گزارشی بود می گفت که یک خانمی، حالا صدایش هم خیلی لرزان، حالت خودش می گفت و خودش هم هیجان زده می شد. می گفت من یکی از دوستان را آوردم خانه، اتّصال دادم، پرده‌ها شروع کرد به حرکت کردن، اوّل می گفت یک نوری از، آشپزخانه اُپن بود، یک نوری از آن کنار آشپزخانه آمد به طرف ما، پرده‌ها و پنجره‌ها شروع کرد به حرکت کردن. این نور رفت وارد سر این شخص شد که داشتم اتّصال می دادم. در حالی که اصلاً شما ببینید همچنین چیزی که حالا داخل درسهایشان هم نیست و آقای طاهری معمولاً می گوید یک چیزی ما می رویم می کشیم می آوریم بیرون. حالا این می گفت می رود داخل. بعد این آمد و خارج شد.

حجت الاسلام مظاهری سیف: وارد شد یا خارج شد؟

آقای اللهیاری: وارد شد و از حالا پایین خارج شد. بعد می گفت که آن طرفی که حالا اتّصال گیرنده گفت که یکی از دوستهای من بود که من خیلی با این بد بودم، یک جریانی برایمان پیش آمده بود، اختلاف پیدا کرده بودیم، اتفاقاً رفت داخل دریا هم غرق شد، چند سال پیش، از من خارج شد. استاد این چی هست؟ آقای طاهری گفت که بله ممکن است. البته از صد نفر شاید یک نفر بیایند بعضی موقعها اینها را حالا به عنوان این است که نشان، حالا به زبان دیگر حجت را مثلاً به طرف تمام کند. می آیند یک چیزی را به طرف نشان بدهند، بله این هم امکان دارد، چرا نمی شود، یک تجربه است دارید می بینید. کسی که شما دارید می گویی پس هست، دیدید شما؟ خانم گفت بله استاد دیدم. پس هست، چیزی که شما می بینید هست چیزی که می بینی، هست.

حجت الاسلام مظاهری سیف: حالا چی دیدی؟ یک توهّم.

آقای اللهیاری: یعنی می آمد همانطور که خانم قبادیان فرمودند، می آید این دامن می زند. حالا این که می گویند مثلاً فرق بین مسترها و آقای طاهری، اتفاقاً من به این نتیجه رسیدم مسترها زیاد بلد نیستند، کار را خوب یاد نگرفتند. آقای طاهری خیلی واردتر بود در این کار.

حجت الاسلام مظاهری سیف: ایجاد توهّم و دامن زدن به توهّمات؟

آقای اللهیاری: بله، بله، اصلاً شما ببینید، شما می بینید آن کلاس تشعشعات دفاعی آقای طاهری با کلاسهای تشعشعی که جدیداً می زنند اصلاً قابل مقایسه نیست خیلی وحشتناکتر از این است. یعنی آقای طاهری می آمد به طرف القا می کرد و می گوید که می خواهد به آن افراد القا کند که این چیزی بوده که، حالا من خودم رفتم حتّی یک بار سوال کردم

حجت الاسلام مظاهری سیف: از آقای طاهری؟

 آقای اللهیاری: از خودِ آقای طاهری. این را در دانشکده ی دامپزشکی که کلاس های فرادرمانی پیشرفته گذاشته بودند سوال کردم. گفت: ببینید یا شبکه‌ی منفی سانسور کرده اینها را نگذاشته برسد، گفتم در متون دینی نیست.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی شبکه‌ی منفی یعنی همان شیاطین و اینها آمده اند جلوی متن دینی را گرفته اند، حذف هایی صورت داده‌اند یا عوامل شبکه منفی.

آقای اللهیاری: بله. یا مثلا یک عواملی‌ داشته اند حالت به عنوان مثلا محدثین و علما و اینها داشت منظورش این بود.

حجت الاسلام مظاهری سیف: که این ادّعاهای آقای طاهری در منابع دینی نیست ایشان می گوید علّتش این است.

آقای اللهیاری: یا سانسور شده ببینید این را گفت یا اینکه بعضی ها کلاً نمی خواهند مردم مثلاً به آن روحِ عبادات برسند، می خواهند مردم همین یک مناسکِ ظاهری داشته باشند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: روحِ عبادات هم این است که طاهری می گوید یعنی شما‌ جن ببینی، روح سرگردان از شما خارج بشود.

آقای اللهیاری: بله. روحِ عبادات حالا از کیفیتِ نماز و به بلوغِ عرفانی رسیدن در رابطه با حجاب و تا مسائل‌ جن از شما خارج شود. بله می گوید بلوغ زمانی حاصل می شود برای تو که این‌ها از تو خارج بشوند اینها آمده اند ستاد ذهن تو را اِشغال کرده اند، اینها هستند که تو را به هر طرف می برند. ببین یعنی اینها یک اَنگی می زند به هر حال حالا من آنجا کنجکاو بودم می دیدم که یک صحبتی بین اعضا می شد، انگار می گرفت اینجور طاهری طوری می گفت که خُب استنباط ها این بود. خُب پس این علمایی که تا حالا بوده اند یا یک عدّه شان جاهل بوده اند یا یک عدّه شان اینها اصلاً خائن بوده اند. ببینید دارد این کار را می کند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: و نگذاشته اند دین واقعی برسد وَ الا الان همه روح سرگردان از آنها خارج می شد، جن [خارج] می شد، جن می دیدند، برون ریزی داشتند.

آقای اللهیاری: می گویند اصلاً نیست مثلا الان شما بروید به آنها بگویید شما دیده اید که یک عالمی حالا از پیغمبر اسلام و ائمه اطهار بگذریم، دارید که بیاید مثلاً با یک روحی صحبت بکند و بگوید که تو کی هستی؟ و بگوید من مثلا ۵۰۰ سال پیش یک جایی کشته شدم حالا رفتم توی وجود این خانم یا آقا. بعد این بگوید که خُب به عنوان یک فرد مقدّس که دَم مسیحایی دارد بیاید و یک اتّصال بدهد و این را مثلا بکند بیرون.

حجت الاسلام مظاهری سیف: می گوید چون علما تا حالا هیچکدام این کار را نکرده اند پس معلوم است که به فهمش نرسیدند. از دین سانسورش کرده اند.

آقای اللهیاری: از پیغمبر و ائمه بگذریم که اصلاً ایشان نام نمی برد حالا بعضی موقع ها یک استناد هایی به قرآن و انجیل می کند از قرآن هم یک آیه هایی می آورد که اصلا بی ربط است هرچه تفاسیر را می رویم می بینیم احادیث [را می بینیم] نیست. می گوید علما این بوده قضیه‌شان، همه شان هم بد نیستند، یعنی مخاطب ببینید، همان که شما خودتان فرمودید نمی آید مستقیم، این واقعاً موذیانه عمل می کند حالا من نمی خواستم این تعبیر را به کار ببرم. شفاف نمی آید بگوید. طوری صحبت می کند که طرف مقابل آن چیزی که باید بگیرد را برداشت می کند.

حجت الاسلام مظاهری سیف: بعد هم می گوید من نگفتم و اینها خودشان برداشت کرده اند.

آقای اللهیاری: اصلا شما ببینید [این که طاهری همیشه می گوید] ماجرا ماجرا ماجرا دارد. ماجراها دارد. این ماجرا شما در مهمانی های خصوصیشان من مستقیم در جریان هستم ماجراهای آقای طاهری یعنی من الان نمی توانم الان اینها را بگویم. اینها الان چیزهایی است که الان نمی شود گفت.

حجت الاسلام مظاهری سیف: یعنی هرچه می گوید ماجرا دارد باید بروی ببینی بعدا ببینم شاگردهای نزدیکش چه دارد می گوید ماجرا را. خیلی خوب متشکر از توضیحات شما.

با این مستر پس شما گفتید غیر از آقای طاهری در دوره‌ی چهارم رفتید با یک مستر دیگر در واقع دوره را گذراندید و با او دچار چالش شدید. چالشتان به کجا رسید؟ ایشان چه می گفتند؟

خانم قبادیان: من در حین این کلاس تشعشع دفاعی آقای طاهری که بودم آخر چون یک سری اذیتها می شدم این اذیّت ها را بردم ترم چهارم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: اذیّت های همان ابهاماتی که وجود داشت؟

خانم قبادیان: بله مثلا در خانه‌ی ما مثلا ۵ – ۶ تا روسری من نیست شد. انگار که نبود، یکی انگار اینها را برداشته برده از خانه بیرون. یک سری اذیّت های این مدلی که من با ایشان صحبت کردم.

حجت الاسلام مظاهری سیف: در عین حال شما چیزی نمی دید؟

خانم قبادیان: نه هیچ چیز.

حجت الاسلام مظاهری سیف: ولی یک اتّفاقای خاصّی می افتاد.

خانم قبادیان: بله یک اتّفاقات خاصّی می افتاد من دچار یک سری سرگیجه و ناراحتی و سردرد و تپش قلب و خصوصاً وقتی که پیش مستر می خواستم بروم در طول این راه دائم به همسرم می گفتم میبینی اصلاً ضربان قلبم را خودم احساس می کردم و صورت من کاملا سرخ و برافروخته بود. چشمانم کاسه‌ی خون، بعد همسرم به من می‌گفت نه شما دقّت نکن به شما تلقین شده، به او گفتم خودم دارم می‌فهمم، دارم می‌سوزم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: همسرتان هم در دوره‌ها شرکت کرده بودند؟

خانم قبادیان: نه ایشان زیاد علاقه‌ای نداشتند، ولی خُب کم‌ و بیش در جریان بودند، و خیلی مشوّق من بودند که من را راهنمایی می‌کردند، به سمتِ درستی و به سمتِ حق، بعد اینکه، من وارد خانه ایشان می‌شدم، می‌بردم سؤالاتم را، می‌گفتم چرا این‌طور شد، چرا آن‌طور شد، بعد می‌گفت: ببین، رها کن، تو اگر بخواهی با سؤال بیایی اینجا به هیچ جا نمی‌رسی، و این تخلّف برای تو حساب می‌شود و اذیّت‌های تو بیشتر می‌شود، و شبکه‌ی منفی به تو حمله می‌کند، از این هم‌که هستی بدتر می‌شوی، تو بله‌ات باید محضری باشد، یعنی آن امضایی که کردی، یعنی هیچ‌چیز دیگر نباید بپرسی تو، من آخر می‌گفتم چرا نباید سؤال به پرسم؟

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی چشم و گوش بسته بیا، سؤال کلید اندیشه و تفکر است، مگر می‌شود؟

خانم قبادیان: من می‌خواستم بدانم، چرا نباید سؤال بکنم، چرا مثلاً آن خانمی که حجاب ندارد، نماز نمی‌خواند، عین خیالش هم نیست؛ تا دیروز شاید ناراحت بود ولی امروز در کلاس آقای طاهری اصلاً ککش هم نمی‌گزد، برایش هیچ اهمیّتی ندارد، چه حقّی دارد مثلاً به چندین آدم درس عرفان حلقه بدهد.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: تازه هم شده است استاد عرفان حلقه.

خانم قبادیان: تازه شده مستر، مستری که هیچ‌چیزی را رعایت نمی‌کند، بعد می‌گفت نه اینجا این سؤالات نیست و نداریم و تو قفل ذهنی داری، تو موجودات زیادی داری، و جوّ خانه‌ات هم یک‌طوری هست که معلوم است که این بحران را برای تو ایجاد کرده، زیاد نپرس، زیاد نمی‌خواهد کنجکاو باشی، تو فقط چشم و گوش بسته بیا اینجا ببین من به تو چه می‌گویم، بعد خلاصه دیگر ماجراهای این‌طوری من زیاد داشتم طوری که عصبی می‌شدم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: این‌ها خیلی شعار آزادی اندیشه و از این چیزها را می‌دهند، چطور الآن رویشان می‌شود این شعارها را بدهند، با این برخوردهایی که در کلاس داشتند، خود آقای طاهری، مسترهای دیگر.

خانم قبادیان: زیاد سؤال می‌کردی، یا باید اصلاً اخراج می‌شدی یا اینکه اصلاً می‌گفتند مشکل‌داری دیگر.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف:پس فکر چه می‌شود، وقت چه می‌شود.

خانم قبادیان: تقصیر خودت است، شاهد نیستی که این‌قدر به هم‌ریختی، همین به‌هم‌ریختگی و همین پرسش‌های زیاد تو یعنی اینکه تو مشکلاتت خیلی زیاد است دیگر، ناآرام بودن تو، سؤال که می‌کردیم، می‌گفتند که تو ناآرامی، تو موجودات داری، اصلاً واقعاً یکی از لطف‌های خداوند که شامل حال من شد و بعد همسرم و یکی از کتاب‌های کوچک شما به اسم عرفان حلقه، یک کتاب کوچکی بود که من آن را مطالعه داشتم، گرفتم از کسی، خیلی این‌ها به من کمک کرد که من بتوانم از این عرفان بیایم بیرون واقعاً، یعنی هنوز هم که هنوز است یک جاهایی من اذیت‌های این مسائل رادارم می‌بینم، من واقعاً سالم بودم، هیچ جای من هیچ مشکلی نداشت، مثلاً مِری من خراشیده شد، درحالی‌که مثلاً من رفتم دکتر، آنتروسکوپی دادم، همه این کارها انجام شد گفت اصلاً هیچ عوارضی جز استرس نمی‌تواند باشد، مثلاً من برای تپش قلبم دکتر رفتم، درحالی‌که من اصلاً این چیزها را تجربه نکرده بودم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی آن تلقین‌هایی که صورت می‌گرفت،

خانم قبادیان: عوارض خودش را داشت.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: آن تعارض‌هایی که شما مرتباً به آن می‌رسیدید، آن ابهامات بی‌جواب که شما را با مسائل اساسی در مورد هویّت خودتان، آن‌ها مرتباً به شما می‌گفتند تو خودت نیستی، یک موجود داری.

خانم قبادیان: این خیلی من را آزار می‌داد.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: شما نگاه می کردید که من خودم هستم و فرقی نکردم، این فشارها باعث شد که شما استرس، بحران‌های روانی و روحی پیدا بکنید و حالا یک انعکاس‌هایی در جسمتان داشته است.

خانم قبادیان: بله من حتّی دکتر قلب و عروق رفتم، فوق تخصص قلب و عروق رفتم برای ضربان شدید قلبم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: با اینکه قبل از این هیچ مشکلی نداشتید؟

خانم قبادیان: اصلاً و ابداً، حتّی من اسکن همراه با تست ورزش دادم، اِکو انجام دادم، پرولاپس من خم‌شده بود که حالا به‌اصطلاح پزشکی می گویند که خود پزشکِ قلب و عروق فرمودند که این فقط به خاطر استرس است، از 100 تا 30 نفر این‌طوری می‌شوند، هفتاد درصد مشکل پرولاپس اصلاً نیست.

حجت الاسلام مظاهری سیف: پیدا نمی‌کنید.

خانم قبادیان: پیدا نمی‌کنید، یعنی آن 30 درصدی که این پرولاپس برای آن‌ها به وجودمی آید به خاطر استرس است و من خودم قرص متوهگزال مصرف می‌کنم 47.5، که حالا یک ماه و چندی خوردم، پروپلانول 20 مصرف می‌کنم، می‌خواهم بگویم یعنی این‌ها خروجی‌ها و عوارض و غم و اندوه‌های عرفان حلقه بود برای منی که پر از سؤال بودم واقعاً راه خدا را دوست داشتم، واقعاً چه فکر می‌کردم که بروم با یک همچنین مسائلی با آن‌ها روبرو بشوم و برای من به وجود بیاید، این‌چنین من را اذیت کرد، هنوز هم که هنوز است درگیرم، هنوز هم صبح‌های ناشتا باید قرص پنتاپنازول برای مری‌ام مصرف بکنم، برای قلبم، هنوز هم تحت درمانم. عوارض‌های خودش را برایم به‌جا گذاشت.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: یعنی این نتیجه ی کسی است که به خاطر رسیدن به عرفان و رسیدن به خدا تحت تأثیر آن تبلیغاتی که صورت گرفت کسی آمد از بستگان شما را دعوت کرد، معرفی کرد که بیایید عرفان حلقه و مستقیم هم رفتید شاگرد خود آقای طاهری شدید و نتیجه‌اش این بود که یک سلامت روحی، روانی، جسمی همه‌جانبه را داشتید دنبال آن بُعد معنوی و عرفانی آن بودید ولی در نتیجه ی آن القائات و تلقین‌ها و ابهامات و تعارض‌هایی که برای شما ایجاد کردند این بحران‌ها و فشارها و استرس‌ها و آسیب‌های جسمی الآن اتفاق افتاده و شما آیا اصلاً شد در طول این دوره‌ها احساس خوب عرفانی هم به شما دست بدهد؟ مثلاً اگر یک موقع یک اتّصالی می‌دهند شما یک احساس سبکی، معنوی چیزی به شما دست بدهد؟

خانم قبادیان: اصلاً این‌که نه، یعنی به‌جرئت این را می‌توانم قسم بخورم. چرا. تجربه زیاد داشتم من به‌جز گُرگرفتگی و قرمز شدن صورت و چشم‌هایم و حالا یک‌چیز دیگر را که یادم رفت بگویم من چشمانم ضعیف بود. یعنی دروغ نگویم دو، دو و نیم بود هر چشم من. ولی خُب عرفان حلقه بدتر کرد چشم های من را. مستر ترم چهارم به من گفت روی چشمانت زوم کرده و روی موهایت. به مو ریزش مو می‌دهد. یعنی آن جن‌ها دوست ندارد.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: آهان یعنی آن موجوداتی که در شما رسوخ کرده‌اند دارند آسیب روی مو و روی چشم شما ایجاد می‌کنند.

خانم قبادیان: آره، دائم به من می‌گفت موهایت را کوپ کن حتّی این را خیلی به من می‌گفت. می‌گفت چون آن‌ها عاشق مو هستند. روی مو می‌آید کار می‌کند روی یک سری از ابعاد. مثلاً بعضی‌ها که شکمشان بزرگ بود می‌گفت موجود حتی اسم می‌آورد ولی من اسم نمی‌آورم. چون از بستگان بود مثلاً می‌گفت فلانی با فلانی که شکمش یک مقدار بزرگ است برای این است که موجوداتش خیلی زیاده است.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: در شکمش جمع شدن جن‌ها!

خانم قبادیان: بله دقیقاً. می گفت شما هم‌روی چشمت کارکردند و چشم من الآن هرکدامش هفت است. و سه تا دکتر جراح متخصص و فوق تخصص رفتم که به نام بودند، هر سه به من گفتند شما چشمت چشم جراحی است.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: جراحی کردید؟ الان لنز گذاشته اید؟

خانم قبادیان: نه جراحی نکردم. الآن لنز طبی استفاده می‌کنم ولی به من گفتند چشمت باید درحالی‌که اصلاً چنین چیزی نبود که بخواهد این‌قدر من را آزار بدهد. من جوری شدم که خودم دیگر به همسرم گفتم چشم‌هایم دارد من را آزار می‌دهد. یعنی گفتم من را باید ببری دکتر. من احساس می‌کنم که دیگر عینک جواب من را نمی‌داد. یعنی اذیت می‌شدم. گفتم من نمی‌توانم عینک استفاده کنم. به من گفت باید لنز استفاده کنی و تا چند سال دیگر شاید به حالت کورکورانه بیایی به سمت ما و خودت ‌بگویی من را عمل کن. نبینی، تاری دید ببینی.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: دکتر این‌ها را گفت؟

خانم قبادیان: بله. جراح چشم به من این‌ را گفت. ولی گفت که حالا الآن نگرانت نمی‌کنم ولی چشم شما بِدان که چشم جراحی است. الآن اگر خودت بخواهی ما چشم شما را عمل می‌کنیم ولی اگر هم نه سه چهار سال دیگر باید این کار را بکنی. این‌ها یادگاری‌هایی بود که عرفان حلقه واقعاً برای من گذاشت. چون تمامش بعد از این ماجراها بود. من سالم بودم اصلاً هیچ مشکلی اصلاً نداشتم.

حجت‌الاسلام مظاهری سیف: بله.خیلی ما زمانمان هم گذشت. عرض کنم که نتیجه ی این جلسه این بود که ارتباط با عرفان حلقه نتنها تأثیری در سلامت افراد نداشته خیلی از موارد. حالا نمی‌خواهیم تعمیم بدهیم به همه ی موارد. ممکن است افرادی هم تحت تأثیر همین تلقین‌ها احساس کنند دارند خوب می‌شوند ولی خیلی از موارد هم هست که می‌روند و عوارضِ بیشتر، بیماری‌های بیشتر، بیماری‌هایی که اصلاً نداشتند و امثال خانم قبادیان فقط برای عرفان و معنویت این راه را انتخاب کردند ولی نتیجه‌اش این شده است که بیماری در ناحیه ی قلب، مری، چشم و ابعاد دیگر اذیتشان می‌کند و ما امیدواریم که هم ایشان هر چه زودتر بهبودی کامل را پیدا بکنند و هم این تجربه‌ها درسی باشد برای سایر دوستان و عزیزان و بینندگان برنامه که با دقت و مراقبت بیشتری در مواجحه با مدعیان دروغین در واقع حرف‌ها را بشنوند دعوت‌ها و تبلیغات آن‌ها را بشنوند ولی به‌موقع تصمیم درست را بگیرند. همه ی شما را به خدای بزرگ می‌سپاریم خدا یار و نگهدارتان باشد.

 

 

نوشته های مشابه

8 دیدگاه

  1. این که ارواح شریر رفته تو بدن من یک خرافات ،حرف سخیف و بی مبنایی است. حقیقتا جای تاسف دارد که بعضی ها حتی تحصیل کرده هستند و با این وجود دنبال این حرف های خرافی نیز هستند. اسلام دین عقلانیت است. حیف است واقعا فریب اشخاصی یا گروهی را بخوریم که احتمالا مامورند تا ما را از سر سفره قرآن و عترت بلند کنند و ببرند ما را جایی نامعلوم و غذای مسمومی باشد.

  2. سلام علیکم
    با تشکر و سپاس از تلاش های مفید شما. به نظر حقیر مردم ما فطرتا خدا دوست و خدا خواه هستند در عین حال اطلاعات دینی مردم کم است؛ و بخشی از این مشکل به گردن مردم و بخشی هم به گردن حوزه های دینی است. هم مردم باید دنبال کسب اطلاعات دینی باشند و هم علما و روحانیون باید بیشتر به فکر مردم باشند و به نوعی بیشتر خود را با محبت بیشتر به مردم عادی نزدیک کنند و بکوشند تعالیم اسلامی را با زبانی همه فهم تر به مردم عرضه کنند تا ان شاء الله شاهد به انحراف کشیده شدن عده ای از هم میهنان عزیزمان نباشیم

  3. به یکی از دوستان که چندین سال حلقه ایست و مستر است و هنوز برون ریزی شدیدی دارد گفتم تمام نمی شود این خروج و برون ریزی ها؟؟ گفت نه ما آنطور که باید و شاید به ادراک نرسیده ایم به این علت جذب موجود غیر ارگانیک بخصوص کالبدذهنی، زیاد داریم.

  4. سلام. ما مسلمان شیعه هستیم و نیازی به افراد معلوم الحالی مثل طاهری نداریم. قرآن مجیدو احادیث شریف پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت معصوم و بی خطای ایشان (ع) نزد ما است و نیز علما و مراجع که عارف به دین هستند بین ما بوده و هستند، پس اگر مرد عمل باشیم دستمان پر است. یاعلی

  5. امیدوارم همه اونهایی که گرفتار این بلای مزخرف و متاسفانه جهنمی شده اند به خواست خدا و شفاعت انبیائ و معصومین به یک جا در کوتاهترین زمان نجات پیدا کنند و به زندگی عادی خود به صورت کامل برگردن.

  6. این عرفان حلقه یکساله بلایی ب سره من اورد ک خودمو خانوادمو از دست دادم الان هر روز تو فکر خودکشیم ب طور قطع، ی مشت دیوانه هستن اینا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا