کتاب های نقد

رمان «خواب خاکستری» منتشر شد.

رمان «خواب خاکستری » روایت زندگی انسان‌هایی از جامعه را به تصویر می‌کشد که تشنه کام در جستجوی سرچشمه‌های حقیقت، معرفت، کمال، معنویت و رسیدن به آرامشی درونی یا درمان بیماری‌های روحی، روانی و جسمی خود در گروه‌های به ظاهر عرفانی وارد می‌شوند؛ ولی …

💠نویسنده: لیلا حسن زاده؛ انتشارات سرگیس.

 

 

نوشته های مشابه

9 دیدگاه

  1. خدمت مدیریت محترم سایت
    سوالی از شما داشتم ممنون می شوم پاسخ دهید. می خواستم بدانم چرا اعضای حلقه پس از ااینکه دیدند استادشان یعنی آقای طاهری رفتارهای پرخاشگرانه جلوی دوربین داشت و به قول خودشان دشارژ شد و وارد فاز منفی شد، چرا باز طرفدار او می باشند؟؟!

    1. افرین سوال خوبی پرسیدی
      چون کتاب خواب خاکستری رو اب نوشته شده اگر میگید دروغ میگم باشه هرجور گفتید ثابت میکنم جون مادر خودم درباره زندگیش دروغ نوشته حاضر با مدرک ثابت کنم اگر وجدان داری پیام رو بزار داخل نظرات

      1. سلام. یعنی چی که رو آب نوشته شده؛ نویسنده هم ادعا نکرده واو به واو اون واقعیته؛ این روش رمان نویسی هست که عناصر خیال هم بهش اضافه بشه تا جذابیت داشته باشه؛ نویسنده در مورد اون بخشی که به عرفان حلقه مربوط میشه گفته واقعیه؛ در واقع زندگی اون فرد یا هر جایی از داستان که با عرفان حلقه ربطی نداشته باشه میتونه ساخته ذهن نویسنده باشه و هیچ نقدی نمیشه بهش وارد کرد… جون مادرت رو هم نمیخواد قسم بخوری حرمت داره مادر….در ثانی شما چی رو میخوای ثابت کنی؟ منم این رمانو خوندم؛ هیچ اسمی از کسی برده نشده که شما بتونی دست بذاری روش و بری اون آدم رو پیدا کنی و بگی حالا زندگیتو تعریف کن ببینم راسته این نوشته ها یا نه….

  2. سلام دوست گرامی.برای اینکه حلقه براشون نون و آب داره و به دنبال حقیقت نیستند و دنیا رو بر حقیقت و آخرت ترجیح می دن.و الا اگر دلیلی داشتند بر رد سخنان منتقدین مطرح می کردند.

  3. با سلام مجدد خدمت مدیر محترم سایت. سپاسگذارم از پاسختون. چقدر بی وجدان هستند حلقه ای ها…

  4. نون و آب هم اگه براشون نداشت از طاهری دفاع می کردن چون هرکس عضو حلقه ی شیطان میشه گرفتار جن میشه و اگه دلش بخواد هم نمی تونه به این راحتی آزاد بشه مگه زیاد تردد کنه در اماکن زیارتی و بنشینه توسل کنه به رسول خدا و اهل بیت معصومش و با ذکر گفتن فراوان. خلاصه زحمت داره. یه آدم در عرض چند ثانیه از پله می افته پاش میشکنه، ولی چند ماه پاش می ره تو گچ! شخص مسخ شده هم باید حداقل سه ماه زحمت بکشه تا از چنبره شیاطین رها بشه.

  5. با سپاس از مدیر انجمن نجات از حلقه برای معرفی رمان خواب خاکستری؛ من تهیه کردم و خوندم. خیلی عالی بود. به دوستان هم توصیه میکنم بخونن. خیلی خوب مسائل این فرقه رو انعکاس داده بود. ماجراهای این رمان نشون میده که بعضی از مسترها هم موجب به انحراف کشیده شدن بیشتر اون میشن. باز هم ممنون.

    1. خانم شیدا از توصیه‌تون واس خوندن این رمان تشکر میکنم واقعا ارزش خوندن داشت. فقط خواستم از لطفتان قدردانی کنم… برقرار باشید

  6. سلام…
    من این رمان و خوندم… همیشه مسائل مربوط به این وقایع ناراحتم میکنه… و این رمانم خیلی ناراحتم کرد. هر چند رمان بیشتر قصدش معرفی و نشون دادن شیوه کاریه این فرقه است نه داستان پردازی. یه جاهایی ام داستان و رها میکنه. پایان بندیشم خوب نیست… یعنی هر زنی در مقابل خیانت شوهرش حتی اگر رفته باشه زن دوم گرفته باشه همین واکنش مریم و داره… انگار رمان وسط داستان رها میشه… مریم باید هوشمندانه تر عمل میکرد بعد از این همه تحقیق… باید دونه دونه مسترها و کلاس هایی شناخته بود و لو میداد… به پلیس معرفی میکرد همینطور شوهر خودش و نیکا رو…
    واقعا دلچسب نیست بعد از این همه گشتن به دنبال شوهرش میره دو چهار صفحه چهارخط دیالوگ به مرده میگه و میره…
    تازه زیبا هم سرنوشتش روشن نمیشه…حداقل باید میرفت با کوبوندن واقعیتی برای سعید اتفاق افتاده تو صورت زیبا اون و به خودش می اوورد… در واقع پایان بندی خیلی یاس آوره… حتی اگر سعید و هیچ وقت نمی بخشید باید تلاشش و برای متوقف کردن این روند و نجات سعید میکرد… سعید کاملا مریض شده مثله یه معتاد و راه حلش رها کردنش نیست که کسانی مثل نیکا به هوا و هوسشون برسن.
    در ضمن رفتار سعید در مقابل مریم متناقض بود اگر مریم و رها کرده و دیگه دوستش نداره چرا میخواست براش توضیح بده… چرا هول کرد… چرا دویید سمتش.. چرا تا لحظه ای مریم داشت سوار تاکسی میشد دنبالش بود اونم بعد از حرفایی از مریم شنید… واکنش منطقی این بود در این صحنه سعید مثله غریبه با مریم برخورد کنه و اون و نادیده بگیره…تلاش سعید برای توضیح گیج کننده است…اگر سعید انقدر غرق شده پس چرا انگار هنوز به مریم وابستگی داره و اعتراف میکنه تماس گرفته با خونه چرا براش مهمه این و برای مریم توضیح بده اگر به مسیر مطمئنه؟
    واکنش زیبا هم دوگانه است… اگر اون انقدر غرق شده و حرف کسی و نمی پذیره چطور رفتار سعید با نیکا رو چیز دیگه ای برداشت کرده و تقبیحش میکنه؟ چرا نمیگه مریم این یک اتفاق عادیه و لازمه؟ یا زنان دیگه این فرقه چرا همه شون این اتفاق و بد میدونن و به مریم حق میدن؟ چرا نمیگن اینم جزئی از برنامه رشده اگر انقدر غرق شدن؟ و اینکه چرا زیبا با وجودی بو برده بوده چیزی به مریم نگفته؟ دلیل سکوتش چی بوده؟ زیبا نشون میده مریم براش مهمه ولی بعد سکوت کرده؟
    نمیدونم انگار نویسنده خودشم دچار دوگانگیه… و در نهایتم شخصیت ها رو در هوا رها میکنه… نه سرنوشت زیبا روشن میشه نه واکنش مریم واکنش خاصیه در نهایت و رویارویی با سعید چهارتا دیالوگ باسمه ای میگه که هر زنی تو شرایط خیانت به شوهرش میگه و میره. و سعید که دنبال مریم میدوئه توضیح بده هم واکنشش غیرقابل درکه!
    یه چیز دیگه که عجیبه چطور زیبا و زنان دیگه حلقه متوجه نیت شوم نیکا شده بودن و سعید نشده بود؟؟؟ مگه میشه؟ یک نفر که نبود متوجه نیت شوم نیکا شده بود چندین نفر بودن اون وقت سعید چطور نشده بود؟
    یه چیز دیگه معمولا کسانی جذب این فرقه ها میشن که مرفه تحصیل کرده و دور از مذهب هستن کمتر مذهبی ها درگیر این فرقه ها میشن. ولی تو این کتاب هر شخصیتی که درگیر شده خدا پیغمبر و قبول داشته و وابستگی مذهبی داشته… درسته مذهبی ها هم به این داما ممکنه بیافتن ولی دیگه نباید هر شخصیتی تو این کتاب و اینطور تصویر میکرد…
    در کل من نمی فهمم پایان بندی چه نتیجه ای میخواد بده.. کاش نشون میداد راه برون رفت چیه… کاش مریم تلاشی میکرد…
    یه چیز دیگه چطور سعید مثله بقیه دچار حالات عصبی شدید نشده بود که مریم زودتر شصتش خبردار بشه… اگر مثل زیبا یا بقیه اون حالتا شدید بهش دست میداد که مریم زودتر می فهمید.. اشاراتی ام مریم کرد گواه این بود که سعید حالتاش مثل زیبا یا امیر و بقیه نبوده… خیلی کم و محدود دچار حمله میشده البته من یه احتمال دادم اونم اینکه نیکا جن و کنترل میکرده زیاد سراغ سعید نره چون تو آب نمک خیسونده بودش!! ولی خوب نویسنده توضیحی در داستان برای این مساله نمیده…
    اون قسمتی ام مریم رفت خونه حس کرد یکی اونجاس فکر کردم سعیده ولی بعد اصلا دیگه در موردش حرفی نزد یعنی چی بود؟ منظورش این بود جن اونجاست؟ خوب اگرم باشه مریم نباید متوجه حضورش بشه.اینجاشم بدون توضیح موند…

    نمیدونم پایان بندیش خیلی بد بود… انگار وسط داستان رها شده…

    تازه مریم به زیبا گفت زندگی با فرهاد و رها کردی دخترعمه اش اومد نشست جات میدون و خالی کردی براش بعد خودش میدون و برای یه عجوزه خالی کرد… نمی فهمم… اینا به نظرم ایراده… باید نویسنده یه پایان بندی بهتری در نظر میگرفت… اینکه صرفا خواسته بگه فاجعه رخ داده یه زندگی خوب از هم پاچیده کفایت نمیکنه… خوب خواننده با این پایان بندی چیکار کنه؟ باید نشون میداد راه برون رفت از این شرایط چیه… اگر کسی گرفتار همچین مساله ایه باید چیکار کنه… ولی فقط بد بودن ماجرا رو شرح میده و بعد تمام… کل داستانم که در مورد این فرقه داره توضیح میده…
    گذشته زیبا هم که کمکی به پیشبرد داستان نکرد و تازه شبیه داستانای فارسی رمانای درپیت بود…

    رمان درگیر کننده است بخاطر موضوعش ولی خوب نویسنده داستان و برای به انتها رسوندن مقصودش رها میکنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا