مقالات

به تعداد انسان‌ها راه به سوی خداست، یعنی چه؟

نویسنده: فاطمه مغیثی، دانشجوی دکتری ادیان و عرفان و طلبه سطح سه حوزه

راه و بی‌راهه‌های رسیدن به خدا

“هر کس راهی برای رسیدن به خدا دارد. این راه، مجزا و متفاوت از دیگری است. هر انسانی بدون توجه به دین خاص، می‌تواند راه خودش را برود و حتی نیازی به دین خاصی مثل اسلام نیست. در آخر همه به کمال می‌رسند. مگر این روایت نبوی را نشنیدید که “الطرق الی الله بعدد نفوس الخلایق”؟ پس چرا دنبال شریعت و دین خاص هستید؟ استاد هم راهی به سوی خدا به ما نشان داده است که حق است.”

گوینده این جملات، یکی از طرفداران حلقه است که حدود دو سال در این کلاس‌ها شرکت می‌کند و یکی از مسترهای عرفان حلقه نیز به شمار می‌رود و دیگران را برای عضویت در این گروه تشویق می‌کند. او نیز مانند سایر طرفداران عرفان حلقه، سعی دارد با چنین جملاتی از استاد خود، محمد علی طاهری دفاع کند. یعنی استاد، راه شخصی برای رسیدن به کمال دارد که مطابق با شریعت محمدی (ص) نیست و طبق این جمله، تعداد راه‌های رسیدن به خدا به تعداد انسان‌هاست. پس راه استاد می‌تواند جدای از دین اسلام نیز کامل و صحیح باشد. این مدل از تفکر، مرتبط با مباحث معرفتی گسترده‌تری از جمله نجات و کمال انسان است. بدین ترتیب روشن شدن این بحث می‌تواند افق‌های معرفتی دیگری را روشن سازد.

راه کمال

در جامعه امروز ما، کسانی مدعی هستند که به‌سادگی انسان‌ها را در سایه کمال به سعادت و رستگاری می‌رسانند و پرسش بشر، از آرامش روانی و معنویت را پاسخگو هستند. اینان برای رسیدن به این هدف، راه متفاوت و در عین حال عجیب و غریبی را طی می‌کنند. به عنوان نمونه عرفان سرخپوستی، استفاده از گیاهان توهم‌زا را پیشنهاد می‌کند و عرفان‌های شرقی، تمرکز ذهنی و مدیتیشن را توصیه می‌نمایند و… در این میان، عرفان حلقه هم اتصال با شعور کیهانی را تنها راه نجات می‌داند.

هر کدام از این‌ها، راه خود را کامل‌تر از بقیه معرفی می‌کنند و بقیه را کنار می‌زنند. اما به واقع کدام‌یک از این راه‌ها، ما را به مقصد می‌رساند؟ از طرفی امکان ندارد که بتوان در عقیده، همه را دنبال کرد و آداب و مناسک همه را انجام داد؛ زیرا اصلاً قابل جمع با هم نیستند. پس حقیقتاً کدامیک درست است؟

برخی به این گفته استناد می‌کنند که “الطرق الی الله بعدد نفوس الخلایق”. و می‌خواهند با توجه به این جمله، اثبات کنند که هر انسانی در مسیر کمال، راه خاص خود را دارد و باید ببیند که کدام با امیال و سلایق شخصی او سازگارتر است؟ بر این اساس لزومی ندارد که به شریعت خاص پایبند بود و انجام مناسک شرعی اسلامی هم ضرورتی ندارد. به بیان دقیق‌تر آن‌ها انجام عبادات شرعی را مورد تردید قرار می‌دهند.

بزرگانی از عرفا در مورد این جمله بیان‌هایی دارند که می‌تواند زوایای بحث را به‌خوبی روشن کند. به عنوان نمونه بانو مجتهده «امین اصفهانی» که در سیر و سلوک به مقامات والایی رسیده است، در کتاب سیر و سلوکش ترجمه این جمله را می‌آورد. البته وی آن را روایت نمی‌داند و توضیح می‌دهد که دو نوع طریق داریم. یکی طریقت ظاهری است که برای همه افراد یکسان است و آن طریقت، انجام شریعت اسلامی است. شریعتی که از سوی خداوند و از طریق پیامبر خاتم(ص) آمده است. از منبعی صادر شده است که محدودیت‌های ادراکی بشری را ندارد. این شریعت تمام ابعاد انسان را در نظر گرفته و بعد دستوری مطابق آن ارائه داده است و همه مکلف به انجام آن هستند.

طریق دیگر، طریقت باطنی است که افراد با هم تفاوت دارند و این تفاوت به تناسب ظرفیت وجودی و شرایط زندگی فرد است؛ چراکه انسان از میان رفت‌و‌آمدها و شرایط زندگی خود به اوج کمال می‌رسد. به عبارت روشن‌تر علاوه بر مراعات شریعت ناب محمدی(ص)، باید مطابق زندگی خود به کمال برسد. رفتارها و کنش‌هایش را با اطرافیان، تنظیم نماید. نقش‌هایش را در زندگی دنیایی به خوبی بشناسد و حقوقی را که موظف به انجام آن است، ادا کند. (بانو امین، ص33)

این عبارت، در کتاب‌های دیگر با این تعبیر آمده است که”الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق”. در «جامع الاسرار»، «سید حیدر آملی» آن را روایت نبوی دانسته است. (سید حیدر آملی، ص95) سید حیدر این جمله را در بحث صراط المستقیم می‌آورد و آن را توضیح می‌دهد. می‌توان گفت در میان کتاب‌های معتبر قدیمی این تنها منبعی است که این جمله را یک روایت می‌داند. هر چند کتاب‌های دیگر این جمله را نقل کرده‌اند، آن را به عنوان روایت طرح نمی‌کنند؛ از جمله «مؤید الدین جندی» در شرح «فصوص الحکم» این عبارت را چنین بیان می‌کند “قال العبد قد علمت فی ما تقرر قبل، الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق”. (مؤید الدین جندی،ص440) وی نیز این عبارت را روایت نمی‌داند.

سید حیدر آملی بحث را چنین شروع می‌کند که در اینجا شبهه‌ای دقیق و در عین حال نکته‌ای ظریف وجود دارد. عده‌ای از افراد منحرف از مسیر صراط مستقیم این کلام الهی را شنیده‌اند که “و ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها انّ ربی علی صراط مستقیم”. اختیار تمام موجودات به دست اوست و او به راه راست هدایت خواهد بود. (سوره هود، آیه 56) و از سوی دیگر این سخن پیامبر اکرم(ص) را شنیده‌اند که “الطرق الی الله بعدد أنفاس الخلایق”. و با شنیدن این دو بیان گمان کردند که همه خلایق و حتی تمام موجودات در صراط مستقیم هستند و هر کدام نسبت یکسانی با خداوند متعال دارند و در این مسیر هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد. حتی انبیاء و اولیاء هم از بقیه با فضیلت‌تر نیستند. علاوه بر آن‌ها علما و عارفین و فرشتگان مقرب نیز از این امر مستثنی نیستند. پس وجود احکام شرعی و قوانین الهی بیهوده است. در این نگاه توجهی به علم و عمل دیده نمی‌شود و به همه به یک چشم می‌نگرند. سید حیدر آملی پس از تبیین این شبهه کلامش را با عبارت”نعوذ بالله”به پایان می‌رساند و از افکار انحرافی به خدا پناه می‌برد و بعد شبهه‌ای همانند این را طرح نموده و بر این باور است که این شبهه‌ها در نهایت گمراهی است و بزرگ ترین مفاسد و پرتگاه‌ها می‌باشد. و رد این شبهه بر هر انسان عاقلی به‌ویژه اهل علم، واجب است. (سید حیدر، ص96)

در پاسخ بیان می‌دارد که مسیر حق، تنها یک راه است. کم و زیاد نمی‌شود و ذره‌ای تغییر در آن رخ نمی‌دهد. این راه ازلی و ابدی به زمان محدودی اختصاص ندارد. تمام عالم از جمله سنگ، درخت، حیوان، انسان، فرشتگان و جن تنها همین یک راه کمال را دارند. راه کمال جمادات و حیوانات، مربوط به شکل وجودی شان است. این آیه”قل کل یعمل علی شاکلته”به این مسئله اشاره دارد. کمال این موجودات، در مسیر کمال تکوینی شان است. یعنی هر کدام با توجه به ساختار وجودیشان رشد و نمو می‌کنند و در این مرتبه فرمانبردار الهی هستند. کمال تکوینی این موجودات خود بحث مستقلی می‌طلبد. اما موجوداتی که دارای عقل هستند، مانند انسان و جن با توجه به این ابزار، کارایی بیشتری دارند. به ویژه انسان با توجه به این که از توانایی‌ها و استعدادهای ویژه‌ای بهره مند است، تکالیف بیشتری به دوشش گذاشته شده است که با انجام این تکالیف الهی رشد و بالندگی بیشتری نسبت به دیگر موجودات پیدا می‌کند.

هر انسانی در مسیر الهی اوصاف الهی را پر رنگ‌تر از بقیه نشان دهد، قرب و نزدیکی بیشتری با خدا پیدا می‌کند. اتصاف به این اوصاف الهی در پرتو مجاهدت و کسب کمالات علمی و عملی به دست می‌آید. پس هر کس با توجه به جایگاهی که در مسیر الهی برای خود ایجاد می‌کند، به مبدأ وجود نزدیک می‌شود. در هر صورت، راه یکی است که با تعبیر صراط مستقیم ذکر می‌گردد. سید حیدر در بیان صراط مستقیم می‌گوید:”روشن است که صراط مستقیم، راه توحید است و انحراف به راست و چپ، افراط و تفریط است که شرک جلی (آشکار) و خفی (پنهان) نامیده می‌شود… صراط مستقیم، همان راه توحید و شریعت محمدی است.”(سید حیدر، ص99 و100)

صراط مستقیم، راهی است که تمام انبیای الهی بشر را به آن رهنمون شده اند و آن پرستش خدای یگانه است. به دلیل عدم آمادگی تمام مردم مسیر نبوت امتداد پیدا کرد و هر پیامبری، آمدن پیامبر بعدی را بشارت داد اما گمراهان که این امر را با مصالح نفسانی خویش در تضاد یافتند، دست به تحریف کتاب و سخنان پیامبرانشان زدند. در نهایت پیامبراکرم(ص) به عنوان خاتم زنجیره هدایت بشر، آخرین معارف را به گوش مردم رسانید. برای تیین بیشتر معارف الهی، بشارت اولیا و ائمه معصومین (ع) را داد. اما در این بین، گمراهان کارشکنی را کنار نگذاشتند و تا به امروز دست به شبهه افکنی زدند. به تعبیر سید حیدر در نهایت، خاتم اولیا که حضرت مهدی نام دارد، خواهد آمد و تمام کج روی‌ها را به مسیر درست باز می‌گرداند.

یکی دیگر از کتاب هایی که این جمله را روایت نمی‌داند، کشف الضنون است که نویسنده، این جمله را ذکر می‌کند و در مباحث خود از آن کمک می‌گیرد. (نجم الدین کبری، ج 1، ص 786)

اما نقطه مشترک تمامشان این است که از جمله استفاده می‌کنند تا نشان دهند که راه حق یکی است و تعدد در این جا به معنای تعدد نفس هاست. به عبارت روشن‌تر راه رسیده به خدا یکی است اما به تعداد هر نفسی که خداوند با لطفش به ما عطا نموده است، می‌تواند به خدا نزدیک شد. هر نفس راهی است به سوی خدا. او که تمامی موجودات را خلق نمود، در پی آن است که به یک بهانه، بندگانش را به بهشت وصل فرا بخواند. از همین رو در هر لحظه و هر نفس بندگان را به سوی خود فرا می‌خواند. حال بندگان در هر لحظه‌ای می‌توانند به سوی وجود بی کرانش بال بگشایند. اما نکته این جاست که برای نجات و سعادت ابدی، تنها یک بزرگراه اصلی وجود دارد و هر راهی که به این بزرگراه ختم شود، به سر منزل مقصود می‌رسد. (علامه طباطبایی، ج1،ص 32) این بزرگراه در تبیین‌های دینی ما صراط مستقیم نام می‌گیرد.

منابع

1. قرآن کریم

2. سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار به انضمام رساله نقد النقود فی معرفه الوجود، با تصحیح و دو مقدمه هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، انجمن ایرانشناسی و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1368ش

3. بانو مجتهده امین، سیر و سلوک؛ روش اولیاء و طریق سعدا، نشر نشاط، اصفهان، 1369ش

4. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان فی القرآن الکریم، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری نشر فرهنگی رجا و انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، 1370ش، ج1، ص32

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا