تجربه های آسیب دیدگان و نجات یافتگان

آسیب دیده شماره (3)

من می خواهم به اختصار شرح آشنایی وعلاقه مندی خود را تا اعلام برائت از عرفان حلقه بیاورم.من ازطریق دوستم که معده درد شدید داشت ودیگر شب و روز برایش نمانده بود،با حلقه آشنا شدم .

دوستم دیگر هیچ امیدی به درمان نداشت و هرچه پول خرج می کرد،فایده نداشت.

همکارش او را تشویق کرد که فرادرمانی را آغاز کند.ابتدا من با دیده شک به ماجرا می نگریستم وبیشتر منتظر بودم که او پی ببرد اشتباه می کندوازاین راه بازگردد.اما پس ازگذشت دوماه تغییرات بسیاری در او دیدم. او دیگر معده درد نداشت.رنگ صورتش خوب شده بود و وضعیت روحی مناسبی پیدا کرد ضمن آنکه برای من از چیزهایی در اتصالات می دید ،حرف می زد و من بسیار متعجب بودم.خواستم که خودم هم این را تجربه کنم.

کلاس ها که شروع شد هر دو شرکت کردیم.من که خوب شدن او را دیده بودم ،شکی نداشتم ،اما همواره به مسترم “آزاده الهی”می گفتم که نمی دانم چرا من اتصال نمی گیرم.او می گفت:مشکل تو قفل ذهنی است.ادامه بده،خوب می شوی.دوستم برای من اعلام می کرد و در هفته اول،در یکی از اعلام های موضعی اومن گرما و سردرد خفیفی را احساس کردم.

هفته دوم وقتی درکلاس شرکت کردیم و من متصل شدم،معنای اتصال کامل را دریافتم.ابتدا حس خلسه و سرگیجه مطبوعی داشتم،سپس تپش قلب شدید پیدا کردم.با آنکه به شدت ترسیده بودم،چون گفته بودند،چشمانتان را باز نکنید تا شبکه شعور جهانی اسکن خود را تمام کند،چشمانم را باز نمی کردم.رنگ های مختلفی می دیدم ومن که مشکل سندروم تونل کارپال وآرتروز مفصل مچ دست داشتم ودستانم را آتل بندی کرده بودم،درناحیه دست ها گرمایی را حس کردم که در حال حرکت بود ودستانم را به زمین دوخته بود.

بالاخره از شدت ترس چشمانم را باز کردم و دنیا دور سرم می چرخید.با خوشحالی به مسترم گفتم:بالاخره توانستم اتصال بگیرم.همان لحظه دستانم که سه روز بود کاملا بی حس بود،کاملا سبک شد.به شدت هیجان زده بودم.مرتب می گفتم ،دستانم دیگر درد نمی کند وجان گرفته است.همه با رضایت ولبخند مرا می نگریستند ومسترم از اینکه دوباره شاهدی برای قدرت شبکه شعور جهانی یافته بود،احساس غرور می کرد.

به مدت 48 ساعت هرکاری دوست داشتم با دستانم می کردم بدون آنکه دردی احساس کنم.روزی دوبار هم در حلقه می رفتم وبرای دوستانم هم اعلام کرده بودم بروند،اما بعد از 48 ساعت دردها برگشت،حتی بیشتر،منتها ما را قانع کرده بودند که بیماری می آید ومی رود واساسا جایی برای شک در این حلقه باقی نمی ماند با این توجیه ها.دردهای من کم و زیاد می شد.

کار تبلیغ برای حلقه را آغاز کرده بودم که با “محمد پیروزرام”مستندساز،از طریق شبکه های اجتماعی آشنا شدم.وی زیر یکی از پست های من درباره فرادرمانی کامنتی  گذاشته بود وبه طاهری توهین کرده بود.

بحث من با ایشان بالا گرفت وناگهان یکی از حرف های او مرا به فکر واداشت:او گفت :این همه اتفاقات بدی که برای شما پیش بیاید به نام برون ریزی توجیه می کنند.

من به عنوان دانشجویی که در رشته های مرتبط با علوم اجتماعی درس می خوانم،به خودم گفتم این حرف ارزش تحقیق دارد.از او خواستم تماسمان را تلفنی ادامه دهیم .آن شب ما سه ساعت صحبت کردیم واوماجرای “هادی ج”که از دوستانش بود برایم تعریف کردوخیلی ماجراهای دیگر.گفتم :می آیی روی این موضوع تحقیق کنیم ؟او با کمال میل موافقت کرد.

یک ماه تمام من به عنوان کسی که مدافع عرفان حلقه است ودرپی اثبات حقانیت اوست ،با پیروزرام پیش کارشناسان مختلف رفتیم وبحث کردیم.دومورد برای من سوال ایجاد کرده بود:یکی ماجرای مهدی صفایی همسر لیلا کارچانی که دوستم بود ودیگری کتاب های طاهری از این حیث که چرا این کتاب ها بدون منبع هستند؟

بعد متوجه شدم آنها مدعی هستند که هرچه در این کتاب ها هست ،به آقای طاهری الهام شده !اما با یافتن ریشه های این گفته ها در جاهای دیگر ویافتن آسیب دیدگان بیشتر مطمئن شدم،جریان خطرناکی در کشور در حال فعالیت است ،به همین دلیل تحقیق خود را ادامه دادم وبه آگاه کردن دیگران دراین راه بسیار مصر هستم.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا