نقد اصول عرفان حلقه

نقد اصول فرقه‌ی حلقه؛ نقد اصل: 35 (صراط مستقیم)؛ نقد سوم) جمع صراط مستقیم با هر دین نقد چهارم) تأسیس دین جدید

* نقد سوم) جمع صراط مستقیم با هر دین

ممکن است مقصود نویسنده از اصل فوق این باشد که صراط مستقیم با هر دین و آیینی قابل جمع است و هر انسانی هر دینی داشته باشد می‌تواند در صراط مستقیم قرار بگیرد و لذا پیروان تمام ادیان می‌توانند در صراط مستقیم باشند. چنین معنایی نیز از چند جهت اشکال دارد:

جهت اول: قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ؛[1]

دین در نزد خدا فقط اسلام است؛

منظور از اسلام در این آیه، تسلیم در برابر حق است.[2]

وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛[3]

و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است.

منظور از «اسلام» در این آیه، «دین توحید» است که همه انبیا در مسیر آن بوده‌اند.[4] حضرت ابراهیم علیه السلام نیز به همین معنا مسلمان بوده است؛

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛[5]

ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.

بنابراین اگر کسی به معنای درست، دین توحیدی نداشته باشد در صراط مستقیم نخواهد بود. حتی برخی ادیان که در این نقطه، دچار اختلاف شده اند از مسیر توحید خارج گشته اند.[6] تنها دین شفاف، کامل و اصیل، دین اسلام است؛ دینی که به دست محمد مصطفی آورده شده و کتاب نورانی آسمانی قران کریم و پیشوایان معصومین علیهم السلام را با خود دارد؛

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛[7]

امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم.

دوم: اگر قرار باشد همه ادیان، صراط مستقیم باشند و یا با صراط مستقیم جمع شوند به پلورالیسم دینی یا شمول گرایی دینی منتهی خواهد شد که هیچ کدام درست نیست.[8]

  • نقد چهارم) تأسیس دین جدید

فرض دیگری نیز در اینجا وجود دارد و آن این که اساساً صراط مستقیم جزو ادیان و باروها شمرده نشود بلکه مسئلهای فراتر از باورهای ادیان و راهی نو که ربطی به دین انسانها ندارد و نقطه مشترک بین همه انسانها یعنی همان اعتقاد به شعور کیهانی به شمار آید و به دیگر باورها کاری نداشته باشیم. آرمان عرفان کیهانی، رسیدن انسانها به وحدت و دوری از کثرت است و پیشنهاد آن، اشتراک نظر در شعور کیهانی است[9] که به نظر این مکتب، مایه وحدت در جهان هستی مادی است و این وحدت همان وحدت الهی است؛

وحدت کیهانی همان وحدت الهی است و روزی که انسان به درک این وحدت نائل شود و خود را با عالم هستی در یکتایی و همسویی بیند، به مرز خدایی شدن و خدایی دیدن رسیده است. زمانی که هر کجا رو کند، فروغ رخ او را دریابد و به جز او را نبیند.[10]

بی گمان این فرض به تأسیس دینی جدید به نام عرفان کیهانی و یا هر نام دیگری منتهی خواهد شد. دینی که فراتر از همه ادیان است و بر همه آنها چیرگی دارد و باوری برتر از باورهای آنان را به انسان عرضه می‌کند که در سایه این دین، یک وحدت ادراکی جهانی تحقق خواهد یافت!

در این اصل، صراط مستقیم به شکلی مبهم به کار رفته است و اگر به کمک سایر عبارت‌ها، مقصود از آن، روشن گردد به پلورالیسم دینی و یا تأسیس دینی جدید منتهی خواهد شد.

فرا درمانی که سلوک مورد نظر در عرفان کیهانی است اهدافی را پی گیری می‌کند. نویسنده در اصل چهلم به بیان این اهداف می‌پردازد.

پی نوشت:

[1]  آل عمران، ۱۹.

[2]  محمدحسین الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳ ، ص:120.

[3]  آل عمران: ۸۵.

[4]  محمدحسین الطباطبائی، همان، ج ۳. ص: ۲۷۸.

[5]  آل عمران: 67.

[6]  آل عمران، ۱۹.

[7]  مانده: ۳.

[8]  ر.ک به: مایکل پترسون و…، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص ۴۰۹ و علی ربانی گلپایگانی، درآمدی بر کلام جدید، قم، نشر هاجر، ۱۳۸۶، ص ۱۹۰.

[9]  عرفان کیهانی، اصل ۴، ص ۵۸.

[10]  انسان از منظری دیگر، ص ۲۳۲.

نوشته های مشابه

6 دیدگاه

  1. قبلا هم عرض کرده ام.این چرت و پرت ها را شعبون بی مخ زده. روح سرگردون شعبون بی مخ دیده طاهری کیس خوبیه، رفته تو تنش

  2. اونجا هم که قاطی کرد با جفت پا رفت تو دوربین مستند حلقه ی شیطان ،باز کار همین روح سرگردون شعبون بی مخ بوده

  3. سلام،، دقیقا همین طور است. با حلقه ایها خصوصی که صحبت کنید می بینید که دین اسلام را ناکارآمد می دانند و تنها راه عملی رسیدن به درمان و عرفان و کمال را ،عرفان حلقه می دانند

  4. می دانید که درمان هم نمی شوند و از نظر معنوی هم ،نماز و روزه و حجاب و دیگر فرامین قرآنی را ترک می کنند. وقتی سوال کنید که پس چرا درمان نشدید و نمازتان را رها کرده اید؟ جوابشان این است که ما هنوزز پاکسازی نشده ایم! یا جوابشان این است که تقصیر ماست که نمی توانیم خوب تسلیم شویم!

  5. اگر بحثتان بالا بگیرد و ببینند شما حرف های منطقی و درستی می زنید و آنها جوابی ندارند، برایتان شعر می خوانند! مثلا: “چشم ها را باید شست / جور دیگر باید دید. یا می گویند: “با مدعی مگویید …” !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا