نقد اصول عرفان حلقه

نقد اصول فرقه ی حلقه؛ نقد اصل: 29، 28، 27( قدرت و کمال)؛

 

قدرت و کمال در مسائل ماورائی

هر مسیری که انسان در مسایل ماورایی دنبال می نماید می تواند در دو جنبه قدرت و یا کمال به کار گرفته شود. در عرفان کیهانی (حلقه) مسیرهایی که به قدرت منتهی گردد، مورد نظر نبوده لذا فقط مسیر کمال، ارزشمند شناخته می شود.

کرامات و کمال

کرامات، مجموعه چیزهایی است که انسان را به کمال برساند و چیزهایی که می تواند انسان را به کمال برساند فقط آگاهی و ادراک توان بالقوّه الهی است؛ یعنی در مسیر کمال از کسی پرسیده نمی شود که چه قدرتی دارد بلکه پرسیده می شود به چه آگاهی هایی رسیده و به چه درکی نایل گشته است.

شبکه مثبت و شبکه منفی

کلّیّه اطّلاعات ماورایی که انسان به دست می آورد، یا از «شبکه مثبت» می باشد و یا از «شبکه منفی». اطّلاعات شبکه مثبت، انسان را در جهت کمال هدایت نموده و راه رسیدن به وحدت را با جهان هستی برای او فراهم می نماید. از پیامدهای این هدایت، رسیدن به شادی درونی، آرامش و… است. اطّلاعاتی که در جهت خود نمایی و منافع شخصی، نحوه تسلّط و نفوذ در دیگران، و فکر خوانی است و کلّیّه اطّلاعاتی که نقض کننده عدالت الهی و ستّار العیوب بودن پروردگار شده و باعث برهم زدن امنیّت خصوصی دیگران شود و ایجاد کثرت نماید، از شبکه منفی است و شبکه مثبت، هرگز چنین اطلاعاتی را در اختیار افراد قرار نمی دهد. از پیامدهای استفاده دانسته یا ندانسته از اطّلاعات شبکه منفی، رسیدن به اضطراب و ناآرامی، افسردگی، ناامیدی، غم و اندوه، احساس تنهایی و… است. گذشته از این موارد، کلّیّه اطّلاعاتی که ایجاد ترس و وحشت، دلهره و اضطراب، یأس و ناامیدی، غم و اندوه وافسردگی و… در انسان کند، چه در خواب و چه در بیداری، قطعاً از شبکه منفی است..

مسائلی که انسان با آنها سر و کار دارد یا امور عادی زندگی است و یا مسائل ماورانی. پی گیری مسائل ماورایی گاه برای دست یافتن به قدرت است و گاهی برای دست یافتن به کمال، مسیر کمال، مسیر کرامت است. این کمال با کسب اطّلاعات، آگاهی و ادراک توان بالقوّه الهی حاصل می شود. راه کمال راه وحدت پیدا کردن با جهان هستی است. اطّلاعاتی که برای رسیدن به کمال، لازم است از طریق شبکه مثبت که همان شبکه شعور کیهانی است به دست می آید؛ بنابراین انسان از طریق «کرامات» یعنی اطّلاعاتی که از شبکه شعور کیهانی به دست می آورد به سوی کمال حرکت می کند و با جهان هستی وحدت پیدا می کند، تحقّق این هدف، انسان را به شادی درونی و آرامش می رساند. و اما مسیر قدرت، مسیر دخالت در امور دیگران و برهم زدن امنیّت آنان است. نفوذ در دیگران از طریق شبکه منفی که شبکه شیطان است بوده، عدالت الهي را نقض می کند و با ستّار العیوب بودن خداوند ناسازگار است. استفاده از این اطّلاعات، پی آمدهایی چون اضطراب و ناآرامی، افسردگی، ناامیدی، غم و اندوه را در پی دارد. نویسنده درباره درک توان بالقوّه الهى در جای دیگر اظهار می کند که: «ھیچ کس در جسم، خدا نخواهد شد» بلکه از لحاظ جسم، فقط می تواند به توان بالقوّه الهی برسد؛ انسان، در جسم فقط می تواند به درک توان بالقوّه خدایی بودن خود پی ببرد و قادر نیست ان را به بالفعل تبدیل نماید. به عبارتی، هیچ کسی در جسم، خدا نخواهد شد. به عبارت دیگر، خدا خلق می کند و انسان درک. کمال در جسم یعنی رسیدن به توان بالقوّه الهی.[1]

حال این درک توان بالقوّه الهی چیست؟ نویسنده، موارد آن را به صورت زیر بیان می کند؛

این ادراک های بالقوه عبارتند از:

– درک «نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی – أنَا الحَق» و این که او در مرکز وجود ما قرار دارد. (درک بیت و بيت الله)

– درک یکتایی وحدت و تن واحده بودن جهان هستی (تجلّیات الهی)

– درک هوشمندی و نقشه عظیم و هدفمند بودن جهان هستی

– درک بی عیب و نقص بودن جمال یار (عاشق در جمال یار، نمی تواند نقص، مشاهده نماید)

– درک حضور یار و رسیدن به مقام بی قبله گی (أینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله).[2]

وی در جای دیگر درباره کسب کمال و کسب قدرت از طریق مسائل ماورائی توضیح بیشتری ارائه می دهد:

انسان به دو منظور به دنبال مسایل ماورایی می رود:

الف. کسب قدرت، به منظور برتری طلبی و رجحان بر دیگران، قدرت نمایی، خود نمایی و معرکه گیری که باعث ایجاد غرور و منیّت در شخص می شود. برای مثال، نقض حریم شخصی و وجودی افراد و نقض تقدّس وجود افراد (بیت الله) مانند فکر خوانی و نفوذ در دیگران و نیز نقض عدالت الهی مانند آینده بینی، طالع بینی، همچنین نقض ستّار العیوب بودن الهی مانند خواندن شخصیّت افراد که منجر به آشکارسازی معایب شود، نقض اختیار انسان و…

ب. کسب کمال، که در این مرحله از زندگی انسان بر روی کره زمین، به معنای رسیدن به توان بالقوّه الهی بوده و رسالت اصلی انسان، حرکت از کارت به وحدت و درک یکتایی جهان هستی و رسیدن به روشن ببینی به منزله روشن دیدن و رسیدن به وضوح شناخت، فهم و درک از جهان هستی و پی بردن به هدف خلقت متعالی است (درک بالقوّه خدایی بودن)[3].

عرفان کیهانی در پی عرفان کمال است و به اطّلاعات حاصل از شبکه مثبت می پردازد و از اطّلاعات حاصل از شبکه منفی می پرهیزد. این مسیر مسیر کرامت است و برای انسان، شادی و آرامش می آورد. تقسیم فوق ریشه در نوعی جهان شناسی دارد که نویسنده بدان معتقد است. وی باور دارد که:

انسان با سه جهان متفاوت روبرو می باشد:

۱.جهان هیچ قطبی که تنها حقیقت مطلق بوده و برای تعریف آن، هیج یک از واژه های انسان قادر به توصیف آن نبوده و وصف ناپذیر و فاقد هر گونه تضادّ می باشد؛ «سُبحانَهُ عَمّا یَصِفُون»[4].

۲- جهان تک قطبی، جهانی است موصوف، ولی در آن هیج گونه تضادی وجود نداشته، فاقد بعد زمان و مکان می باشد.

۳- جهان دو قطبی یا جهان تضادّ، که در آن فهم هر چیزی به فهم ضدّ آن بستگی دارد؛ مانند روز و شب، خوب و بد، و…[5]

جهان ما جهان دوقطبی است و در آن هر چیزی، دارای ضدّ نیز می باشد. یکی از شبکه منفی و دیگری از شبکه مثبت است؛ لذا می گوید: در مقابل حرکت به سوی کمال، نیروی بر ضدّ آن وجود دارد.[6] بنابراین وجود تضادّ در عالم اقتضا می کند که کمال و قدرت در برابر یکدیگر باشند. بنیانگذار عرفان کیهانی در این چند اصل به تعیین مرز اطّلاعات ماورایی می پردازد که در عرفان کیهانی پی گیری می شود. قبلاً گفته شد که عرفان کیهانی در صدد است انسان را از کثرت برهاند و به وحدت برساند. وحدت منظور در این عرفان، وحدتی ادراکی است. از این رونویسنده در اینجا با تأکید بر موضوع آگاهی و ادراک، نوع ادراکی را که در این مکتب، منظور است بازگو می کند؛ ادراکی که از طریق شبکه مثبت به دست می آید و انسان را در مسیر کمال قرار می دهد.

 

 

پی نوشت:

 

 

[1]. عرفان کیهانی، اصلی ۶۳. ص 132.

[2]. همان، اصل63، ص132.

[3]. همان، اصل 62،ص131.

[4]. در اصل « سُبحانَهُ عَمّا یَصِفُون » صافّات: 109؛ منزّه است خداوند از آنچه توصیف می کنند.

[5]. همان، اصل ۶۰ ، ص ۱۲۶.

[6]. همان، اصل ۶۴ ، ص. ۱۳۶.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا