یادداشت ها

نکاتی در مورد عرفان حلقه (بخش اول)

1.کسانی که متون عرفان حلقه را مطالعه می کند، معمولا ذهنیت های قبلی خود را به مفاهیم به کار رفته در عرفان حلقه تحمیل می کنند. از این رو خوش بینانه این مفاهیم را تفسیر می نمایند. به عبارت دیگر از آن جا که در عرفان حلقه از متون و شواهد دینی استفاده شده است؛ مخاطبین عرفان حلقه، این اصطلاحات را که در متون عرفانی هم به کرات مورد استفاده قرار گرفته اند، با همان معانی و تفسیرهای رایج می نگرند. در حالی که این واژه ها همه در معانی جدید به کار رفته اند. مفاهیمی مانند عقل، شریعت، طریقت، تناسخ، فشار قبر و حتی صلاه (نماز) همگی در عرفان حلقه دارای تعاریفی جدیدند. به همین جهت لازم است کسانی که قصد تتبع و تحقیق در مورد مبانی اندیشه و اصول فکری در عرفان حلقه دارند، با ذهن خالی با این واژه ها روبرو شوند و بدون این که بخواهند برداشت های قبلی خود را در فهم متن دخالت دهند، از کلمات ظهور گیری نمایند و از هر واژه همان را بفهمند که در متن آمده است، نه آن چه که ما احتمال می دهیم در ذهن نویسنده بوده است.آن چه گذشت در مورد واژه ها و کلمات بود. اما تفسیرهایی که از آیات الهی و روایات معصومین در متون عرفان حلقه آمده است، خود روایت غمگینی دارد.

 

  1. از مضامین کتب عرفان حلقه بر می آید که هر چند در عرفان حلقه تلاش می شود که با تاویل های نابجای آیات قران، تاییدات قرانی برای خود دست و پا کنند؛ رهبر این گروه هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. به عبارت دیگر هدف از تمسک به ادله دینی این است که نشان دهند آموزه های اسلامی هم تعلیمات عرفان حلقه را تایید می کند، نه این که این عرفان برآمده از اسلام است. (دقت شود!) شاهد مطلب هم این است که وی اولا عرفان خود را ایرانی معرفی میکند و فقط یک مورد از عرفان اسلامی یاد کرده است. وی نه فقط خاستگاه که ماهیت عرفان خود را جغرافیایی میداند نه دینی و ماموریت خود را زنده کردن عرفان ایران می داند نه عرفان اسلامی. وی پیش گفتار کتاب عرفان کیهانی را با عنوان «ایران و دنیای عرفان» نوشته است و در این متن بیش از 10 بار این مطلب را یادآور می شود که عرفان حلقه ایرانی است.[1] و صریحا از ماموریت خود پرده بر می دارد که «یکی از رسالت های ما اعتلای عرفان ایران است.»[2]

اشتباه نشود. اختلاف بر سر این نیست که چرا وی از ایران دم می زند، مسئله بر سر این است که وی اساسا عرفان را محصولِ دین و شریعت نمی داند و تلازمی بین دین داری و عرفان نمی بیند و ادیان را حداکثر تایید کننده عرفان می داند نه بیش تر. به همین علت است که وی در کتابش حتی یک بار از پیامبر خاتم یاد نمی کند و تمام سعی اش براین است که بگوید بدون نیاز به دین و شریعت می توان مستقیم با خدا ارتباط گرفت و عارف شد. به همین جهت است که از نگاه وی اساسا نوع دین مهم نیست. چرا که عرفان حلقه با دین شخصی افراد کاری ندارد.

 

 

[1] . همان ص 41

[2] . انسان از منظری دیگر ص 60

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. معمولا افرادی که با معارف اسلامی آشنایی کافی ندارند گول شیادان عارف نما را می خورند.

  2. اصلن در راه کمال انسانی ممکن نیست به دین بی توجه بود چون این یه اصل پذیرفته شده هست که دین عامل کمال و تعالی انسان هست. هر دین هم سهمی در رساندن به کمال افراد برای خود قایل هست که در این بین بیشترین سهم هدایت متعلق به کامل ترین دین هست که از منظر قرآن، اسلام محمدی ص بوده و به این افضلیت اشاره شده: ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. که این آیه اشاره دارد به این مطلب که قرآن در بین دیگر ادیان و کتب دینی و مذهبی ،به استوارترین راه هدایت گر هست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا