نقد اصول عرفان حلقه

نقد اصول فرقه‌ی حلقه – اصل شماره ۱ (بخش سوم)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

نقد اصول فرقه‌ی حلقه از کتاب «افسون حلقه»

نقد دوم از اصل اول

نقد دوم) مدل عرفانی

عرفان کیهانی برای رسیدن به هدف مورد نظر، از مدل و الگویی ویژه استفاده می‌کند. شکل کلی این مدل به صورت زیراست:

انسان، دچار آشفتگی و رنج است

منشأ این رنج، کثرت و تفرقه حاکم بر زندگی انسان است

رنج، شایسته انسان نیست.[1] و باید از آن خلاص شد

راه زدودن این رنج، رسیدن به وحدت است و عرفان کیهانی، شیوه رسیدن به این وحدت را نشان می‌دهد.

شالوده نظری سلوک عرفانی در عرفان کیهانی، مدل بالاست. این مدل در آیین بودا مشاهده می‌شود. در آیین بودا، خدا جایی ندارد. بودا از خدا هیچ سخنی نگفت؛ بنابراین بدیهی است که خدا در نزد او نه ابتداست و نه انتها. نه در آغاز عالم نقشی دارد و نه در پایان آن. در این صورت، نه عبادت خدا معنا دارد و نه زندگی آخرت. تنها انسان است که باید از رنج، رهایی یابد. یکی از آموزه‌های مهم بودا فرضیه رنج جهانی و راه رهایی از آن است. بودا در تأملات خود به چهار حقیقت جلیل پی برد[2]:

1-حقیقت رنج. هر آنچه هستی می‌یابد محکوم به رنج و درد بی‌پایان است. تولد رنج است، بیماری، ازدواج، پیری، دوری از خوشایندها و روبرو شدن با ناخوشی‌ها و نرسیدن به خواسته‌ها همه رنج است و حتی خوشی‌ها همراه با رنج است.

2-حقیقت خواستگاه رنج. منشأ رنج، عطش و تشنگی به وجود آمدن است. انسان آرزوهایی دارد وقتی آرزوهایش برآورده می‌شود باز هم در آرزوی چیزهای بیشتری است. این نشانه‌ی نوعی جهالت است[3].

3-حقیقت رهایی از رنج. انسان باید از این رنج خلاصی یابد و تنها راه آن، فرونشاندن عطش آرزوها و خواسته‌هاست به گونه‌ای که گردونه مرگ و حیات متوقف شود و انسان از این سرگردانی نجات یابد.

4-حقیقت راه رهایی از رنج. برای رهایی از رنج باید برنامه‌ای عملی مشتمل بر هشت روش انجام شود که عبارتند از: ایمان درست، نیت درست، گفتار درست، رفتار درست، معاش درست، سعی درست، توجّه درست و مراقبت درست.

عرفان کیهانی از مدل بودایی، تبعیت می‌کند. این مدل، ویژگی‌هایی دارد؛ ازجمله محدود به باور و عقیده برخی از اقوام و ملل نیست و اساساً به عقیده انسان، کاری ندارد [4] بلکه به مشکل انسان کار دارد به همین جهت مخاطبان بسیاری را به خود جذب می‌کند.

ممکن است در اینجا این سؤال مطرح شود که: آیا مدل دیگری نیز وجود دارد تا پایه و اساس سلوک و عمل به شمار رود؟ آیا الگوی دیگری هست که به خاطر آن انسان در مسیر عمل وعرفان گام بردارد؟

پاسخ این است که: قرآن کریم هدف سلوک را «کمال‌گرایی» می‌داند؛

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا [5]؛ خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را. فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد.

انسان، از نظر فطری، کمال‌گر است، رفتار او در لحظات زندگی، نشان می‌دهد که همواره به دنبال چیزی است که آن را برای خود، مایه رشد و دارای منفعت ببین[6]. گرچه ممکن است از جهتی دیگر به ضرر او هم باشد؛ مثلاً کسی که دروغ می‌گوید یا تهمت می زند و در همین حال می‌داند که دروغ، بد است در واقع این شخص در دروغ، منفعتی برای خود می‌بیند. حتی ممکن است منفعت مورد نظر او آرامش خیال باشد. از سوی دیگر انسان در کسب منفعت و کمال مزبور، به آنچه به دست آورده اکتفا نمی‌کند بلکه آنچه را دارای منفعت بداند به سراغش می‌رود وتا همیشه این روند را ادامه می‌دهد. ثروت یکی از نمونه‌هایی است که انسان هرچه آن را به دست آورد خسته نمی‌شود بلکه می‌خواهد بیشتر داشته باشد، قدرت نیز همینطور. با توجّه به این ویژگی است که قرآن از یک سو، خدای متعال را کمال مطلق معرفی می‌کند و از سوی دیگر می‌گوید: شما که فطرتاً کمال¬جو هستید و در هر کمالی هم به دنبال بیشترین حد آن تا بی‌نهایت هستید راه اشتباه نروید تنها کمال مطلق، خداست و تنها راه درست راه اوست. راهی که در آن، خدا نباشد، کوتاه است، انحرافی، دروغین و مایه سرگردانی و هلاکت شماست و دریک جمله: راه غیر خدا، راه شیطان است.

درباره رنج و رهایی، چند نکته، گفتنی است:

الف: قرآن کریم زندگی انسان را قرین رنج می‌شمارد؛

لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِي كَبَدٍ [7].

ما انسان را در رنج آفریدیم.

انسان موجودی است با نیازهای متعدّد و برآوردن این نیازها خود، رنج‌آور است. آنگاه که کام انسان شیرین می‌شود و انسان شیرینی بیشتری می‌طلبد باید تلاش بیشتری کند و از این رو به سوی رنجی دیگر حرکت می‌کند.

ب: قرآن کریم زدودن رنج از زندگی را ناممکن می‌شمارد اما راه برطرف کردن آن را نشان می‌دهد. با این حال طبق آیات قرآن، زدودن رنج، اصل نیست. انسان تا در زندگی دنیاست نمی‌تواند رنج را به طور کلی از بین ببرد اما دو راه برای مقابله وجود دارد:

1-وقتی انسان به سوی کمال، گام بردارد مثلاً در برابر خواسته‌ها شکیبایی کند، خشم خود را زود اعمال نکند، در تنظیم مخارج زندگی اعتدال را رعایت کند و حسد نورزد یکی از نتایج آن، برطرف شدن رنج‌هاست. دستورات دینی، انسان را به سوی کمال راهنمایی می‌کند و پیروی از این دستورات بی‌شک برطرف شدن رنج را به همراه خواهد داشت. قرآن درباره پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم می‌فرماید: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ [8]. پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می بابند؛ آن‌ها را به معروف دستور می‌دهد و از منکر باز می‌دارد؛ اشیای پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد و ناپاکی‌ها را تحریم می‌کند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود بر می‌دارد.

می‌بینیم در این آیه هم سخن از احکام الهی است و هم از برداشتن بارها و زنجیرهایی که مایه رنج انسان است.

2-رنج‌ها فوایدی دارند؛ ازجمله، دریچه فهم و ادراک انسان را باز می‌کنند. و باعث می‌شوند انسان به فواید و بهره‌های زندگی توجّه کند. رنج‌ها باعث توانمند شدن انسان می‌شوند؛ کسی که رنج تحصیل را تحمّل می‌کند گذشته از افزایش دانسته‌ها، توانایی ادراکی او افزایش می‌یابد.

ج: در برخی مکاتب که از آموزه‌های مکاتب هندی و الگوی بودایی بهره می‌برند، زدودن رنج، اصل است و پیروان این عقیده، حاضرند به هر قیمتی حتی به قیمت رها کردن شریعت، به این هدف دست یابند.

د: یکی از تفاوت‌های الگوی قرآنی با الگوی بودایی این است که «رهایی» در الگوی بودایی به معنای خلاص شدن و نداشتن رنج است و معنایی سلبی دارد؛ به معنای نداشتن است و نداشتن، کمال نیست؛ رهایی، رویکردی انفعالی است نه برخوردی فعّال، رهایی، جاخالی کردن و تأثیرپذیری است نه کُنشِ تأثیرگذار؛ رهایی را نمی‌توان کمال به شمار آورد اما در مقابل، رستگاری و فلاح که قرآن کریم بر آن تأکید می‌ورزد [9]، معنایی اثباتی است، رسیدن به کمال، معنایی اثباتی است و بی¬شک کسی که رسیدن به کمال را هدف اصلی خود قرار دهد، از رنج نمی‌هراسد، در این حالت، رنج راهی به سوی کمال است؛ «وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»[10]. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است.

 

حاصل آن که اولاً: عرفان اسلامی و ایرانی، انسان‌محور نیست بلکه خدامحور است اما عرفان کیهانی انسان محوراست و ثانیاً: عرفان کیهانی از مدل بودایی بهره می‌برد یعنی همت خود را زدودن رنج انسانی قرار می‌دهد.

نویسنده پس از آن که در اصل اول، هدف عرفان کیهانی را دوری از کثرت و رسیدن به وحدت دانست در اصل دوم و سوم به توضیح پیرامون عالم وحدت و عالم کثرت می‌پردازد.

 

 

[1]. همان، ص 22.

[2]. شایگان، داریوش. ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، ج:1. تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر. 1386. ص 141 و 12. جان، بایرناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1386، ص 194 و فرید¬هلم، هاردی، ادیان آسیا، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1385، ص 146 تا 151 و 17 و فیاض ترابی، ادیان هند، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1384، ص 299.

[3]. فریدهلم هاردی، همان، ص 148.

[4]. ر. ک به: عرفان کیهانی، اصل 34، ص 102.

[5]. طلاق: 12.

[6]. ممکن است این رشد و منفعت, خیالی باشد ولی بالاخره در همان نگاه خیالی انسان، نوعی کمال به حساب می‌آید.

[7]. بَلَد: 4.

[8] اعراف: 157.

[9]. بقره: 5، آل عمران: 104 و…

[10]. بقره: 216.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا