یادداشت هایی برای عرفان حلقه

آیا انسان در بهره‌مندی از رحمت عام الهی نقش دارد؟

نویسندگان: نونا. ز و مریم گلباز

رحمت عام الهی که از صفت «رحمان» خدا برمی‌آید، همچنان که از نامش برمی‌آید، از الطاف بی‌کران الهی است که همة مخلوات را دربر می‌گیرد و صرف نظر از کفر و شرک و توحید و خوبی و بدی نصیب آنها می‌شود؛ یعنی چه ما بدانیم و چه ندانیم شامل حال ما بوده و خواهد بود.

 

رحمت عام یا رحمت خاص؟

نکتة اول این است که رحمت عام که از تعاریف و مفاهیم طرح‌شده در مبانی دین اسلام است، پیش از عرفان حلقه، تعریف شده و نمی‌توان تعریف جدید و متفاوتی از آن با همین نام و شکل ارائه داد. این مثل این می‌ماند که قانون جاذبة نیوتن یا نظریه نسبیت انیشتین را با مؤلفه‌های جدیدی بازتعریف کنیم! حال آنکه اینها قبلاً تعریف شده‌اند؛ چنانچه شناسنامه یا کارت ملی هر کسی، فقط مال همان شخص است و نمی‌توان با آنها کس دیگری را معرفی کرد!

رحمت عامی که در اسلام تعریف شده، نوعی از رحمت است که مخلوقات برای بهره‌برداری از آنها لازم نیست کار خاصی انجام دهند؛ مانند نفس‌کشیدن یا نور آفتاب که بدون نیاز به تصمیم‌گیری مخلوقات بر آنها جاری می‌شود و از آنها بهره‌مند می‌شود؛ بنابراین استفاده از این موهبات، دستورالعمل و روش خاصی که ساخت بشر یا هر موجود دیگری باشد، نیاز ندارد.

ضمن آنکه هر نوع رحمتی که به واسطة انجام کار یا پیش‌گرفتن روشی خاص یا از روی تصمیم‌گیری و خواستن انسان به وی برسد، از نظر اسلام تعریف دیگری دارد و در تعریف رحمت عامِ این دین قرار نمی‌گیرد. در واقع تعریفی که اسلام برای رحمت‌های اینچینی در نظر می‌گیرد، رحمت خاص است که از صفت «رحیم» خداوند برگرفته می‌شود.

با توجه به این نکات، کسی نمی‌تواند برای بهره‌مندی از رحمت عام الهی، روش یا اصولی تعریف کند؛ چون هرگونه ورود خواست بشر در کم یا زیادشدن بهره‌مندی از این رحمت با تعریفی که دین از آن کرده، در تنافض است. اگر هم کسی چنین کند، مصداق همان شناسنامه‌ای است که قبلاً به کسی تعلق داشته و اکنون می‌خواهیم به کس دیگری بدهیم و آدم جدیدی را با نام کس دیگری صدا بزنیم!

دقیقاً به همین دلیل است که سواد یا بی‌سوادی، گناهکاری یا بی‌گناهی و… در بهره‌مندی از رحمت عام الهی تأثیری ندارد؛ چون اصلاً بشر در این فرایند، هیچ نقشی قرار نیست داشته باشد و آن رحمتی که بشر در کم‌ یا زیادشدن آن نقش ایفا می‌کند، طبق تعریف اسلام، «رحمت خاص الهی» است! اینجاست که سواد یا بی‌سوادی، گناهکاری یا بی‌گناهی کاملاً اهمیت پیدا می‌کند و عملکرد انسان، مهم‌ترین عامل بهره‌مندی از این رحمت است.

از مجموع این مطالب به اینجا می‌رسیم که اگر حلقه‌های عرفان کیهانی، ربطی هم به رحمت خداوندی داشته باشد، آن رحمت، رحمت خاص خداوند است؛ نه رحمت عام و اگر عرفان حلقه از رحمت عام برای تعریف حلقه‌ها استفاده می‌کند، به این دلیل است که از امتیاز بی‌تأثیربودن خوبی و بدی انسان‌ها که از ویژگی‌های بهره‌مندی از رحمت عام است، استفاده کند و بگوید با هر نوع عملکردی می‌توان از این رحمت برخوردار شد.

البته این حرف در مورد رحمت عام الهی درست است؛ اما یک نکته در اینجا نادیده گرفته می‌شود و آن اینکه اگر گناهکاری یا بی‌گناهی، سواد یا بی‌سوادی و… در بهره‌مندی از رحمت عام نقشی ندارد، به این دلیل است که اصلاً هیچ کار یا تصمیم یا پیش‌گرفتن روش و قاعده‌ای از سوی انسان در اینجا نقش ندارد؛ به عبارتی می‌توان این فرمول را برای توضیح این دو در اینجا آورد:

رحمت عام الهی = در بهره‌مندی از آن بشر هیچ نقشی ندارد؛ پس نمی‌توان روشی برای بهره‌بردن بیشتر از آن تعریف کرد.

رحمت خاص الهی = در بهره‌مندی از آن عملکرد انسان نقش دارد؛ پس سواد یا بی‌سوادی، گناهکاری یا بی‌گناهی، دینداری یا بی‌دینی و… در اینجا اهمیت دارد و به هر اندازه که سعی و تلاش کنی، بیشتر از آن بهره‌مند می‌شوی. (البته هیچ سعی و تلاشی در راه خدا بدون تسلیم‌شدن به دستورهای او و داشتن اشتیاق برای بودن در این راه معنا نخواهد داشت.)

نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

با توجه به این دو فرمول، آنچه در حلقه رحمت عام تعریف می‌شود، نیمی از ویژگی‌های اولی (بی‌تأثیر بودن عملکرد انسان) به اضافه نیمی از ویژگی‌های دومی (ایجاد روش برای بهره‌برداری بیشتر) است! پس این تعریف، تعریف جدیدی است که با تعریف اسلام در تناقض است.

 

تبیین رحمت خاص توسط پیامبر (ص)

ما مسلمانان، پیامبر اسلام (ص) را رحمةللعالمین می‌دانیم؛ یعنی آنچه به واسطه رحمت الهی شامل حال بشر است، توسط ایشان به کامل‌ترین شکل جاری شده است. به این معنا که به جز مصادیق رحمت الهی که از ابتدای خلقت بشر و موجودات اسباب زنده‌ماندن و رشد و نجات آنها بوده، بحث دین و دستورهای الهی که جنبه‌ای دیگر از رحمت الهی (رحمت خاص) است، توسط ایشان جاری و کامل شده است.

حال عرفان حلقه در این زمینه چه می‌گوید؟ عرفان حلقه، حلقه‌هایی را که توسط مرکزیت و مسترها به شاگردان تفویض می‌شود، حلقه‌های رحمانیت عام الهی می‌داند که واسطة فیض در حلقه‌ها روح‌القدس است. روح‌القدس را نیز به جبرئیل تفسیر کرده‌اند؛ پس رحمانیت عام الهی با اعلام حلقه‌ها توسط جبرئیل جاری می‌شود.

سؤال این است که آیا مسأله‌ای به این مهمی توسط پیامبر اسلام (ص) ذکر نشده و چرا؟

دلیل پیروان حلقه این است که در زمان پیامبر، بشر استعداد فهم این معنا را نداشته و چه بسا پیامبر آموزة حلقه‌ها را ارائه فرموده‌اند و مردم نفهمیده‌اند یا اینکه اصلاً در آن زمان بشر گنجایش دریافت آن را نداشته است!

جای سؤال دارد که آیا مردم آن زمان توان فهم و درک قرآن با آن عجایب و عظمت را داشته‌اند، ولی آموزه‌های حلقه بسی فراتر از درس قرآن و غیرقابل درک برای بشر کم‌فهم آن دوره بوده است؟! آیا چنین استدلالی قابل قبول است؟

ضمن آنکه حلقة رحمانیت عامی که امروزه توسط هر کسی صرف نظر از سطح سواد و علم و آگاهی، حتی قابل تفویض و اجرا برای دیگران است، چطور برای بشر 1400 سال پیش فهم‌ناپذیر و دور از دسترس بوده است؟ آیا سقراط و افلاطون و ابن‌سینا و فیلسوفان و محققان بزرگی که تاکنون زیسته‌اند و شالودة تمام علوم بر پایة نظریات آنهاست، قادر به درک و فهم واضح نبوده‌اند؟!

برخی نیز می‌گویند که پیامبران حلقه‌ها را داشته‌اند و عنوان کرده‌اند؛ ولی در طول زمان شبکة منفی آن اطلاعات را کمرنگ کرده است. چطور است که زبور و انجیل و تورات و قرآن باقی مانده‌اند؛ ولی دروس حلقه‌ها را شبکه منفی مصادره کرده است؟!

 

هر آگاهی‌ای مثبت است؟

البته از یک دیدگاه می‌توان هرچه را که بشر به عنوان اختراع و اکتشاف به آن دست یافته، نوعی رحمت الهی دانست. از آنجا که خداوند این نیرو و ذوق کشف و اختراع در راه‌های دست‌یابی به آن را به بشر هدیه داده است، بلی؛ رحمت الهی است و برای هر انسانی که تفکر و تلاش کند، قابل دسترس است؛ از این رو اگر حلقه‌ها را اکتشاف آقای طاهری بدانیم، شاید بشود گفت که از مصادیق رحمت است؛ اما باز سؤالی پیش می‌آید که آیا بمب اتم نیز از مصادیق رحمت الهی است؟! چراکه خداوند هوش و توان و استعداد به سازندگان آن عطا کرده است؟

 

آیا اساساً حلقه، رویکرد دینی دارد؟

مسأله اساسی شاید این باشد که آیا عرفان حلقه اساساً رویکرد دینی دارد؟

کلاسی که مبنای شرکت در آن نه دین، نه سواد، نه سطح اجتماعی، نه درک و فهم و… نه هیچ‌چیز دیگری نیست، اساساً چرا تلاش می‌کند خودش را با مبانی دینی توضیح دهد؟

به اعتقاد من که این دوره‌ها را تا مستری ترم سه طی کرده‌ام، عرفان حلقه اسلامی نیست؛ حتی مسیحی و یهودی و اساساً دینی نیست، بلکه برای اثبات برخی مبانی خود از ادیان مثال می‌آورد.

با خواندن این مطلب خیلی از دوستانی که رویکردهای غیر دینی دارند، خواهند گفت که حالا پیامبر حلقه داده یا نداده، چه تفاوتی دارد؟ یعنی اساساً متر و معیارشان سنجش بر اساس آموزه‌های دینی نیست که حالا بخواهند ریشه این تعلیمات را در دین بیابند یا خیر.

ما هم در اینجا تصریح می‌کنیم، هیچ ضرورتی برای توضیح مبانی حلقه بر اساس مبانی اسلام وجود ندارد و اگر ما ناچار به مقایسه‌ها و یافتن تناقضات یا تطابقات می‌شویم، صرفاً به این دلیل است که حلقه خود را عرفانی درون‌دینی معرفی می‌کند و آموزه‌های خود را مطابق با اسلام می‌داند. اگر حلقه از تعریف «رحمت عام الهی» اسلام استفاده نکرده بود، ما هم امروز از این زاویه وارد بحث نمی‌شدیم. اما اکنون به دلیل ورود حلقه به مبانی اسلام، بسیار منطقی است که اسلام‌شناسان، بخواهند حلقه را ارزیابی کنند و نسبت به آن حساس شوند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا