مناظره و گفتگو

هوالشافی یعنی چه؟

توضیح: کاربر محترم “یک نفر” در کامنت 12 و 13 خود، زیر مطلب “هتک حرمت به ۱۷ دختر جوان به بهانه انرژی درمانی” مسائلی را طرح کرده که از حجت‌الاسلام مظاهری‌سیف درخواست کردیم پاسخ ایشان را بدهند:

کامنت 12:

روح در اختیار خداست و بشریت به آن دسترسی ندارد. البته در این جهان هستی که فعلا مکان و زمان و تضاد به پایش وصل است. اما درکی از جمال یار را قطعا می تواند داشته باشد.
اما در فرادرمانی و ارتباطات، هوشمندی کاری با روح ندارد. روح در عرفان حلقه با واژه ی کالبد ذهنی شناخته میشود که راننده جسم فیزیکی ماست. اندیشیدن، اختیار ما، تصمیم گیری و همه ی مسائل مربوط در اختیار این راننده است که پس از مرگ هم همانند پکیج اطلاعاتی به جهان بعد انتقال می یابد. جهانی که در آن بعد مکان وجود ندارد. جهان لامکان!
که خودتان بهتر از اینجانب می دانید.
اما کالبد روان ما که تمامی احساسات و عواطف انسانی در آن بخش قرار دارد می تواند تحت اسکن فرادرمانی عملکردش بهبود یابد. پس منظور از روح، کالبد روان نیست. بخش اصلی وجود ماست که در اختیار خداست و لاغیر.

کامنت 13:

حال که به این بحث وارد شدیم مایلم نظر شما و یا خانم گلباز را درمورد هوالشافی بدانم. منظور از هوالشافی چیست؟ آیا این تنها یک ادعاست؟ وقتی می گوییم خدا شفا دهنده است پس در عمل هم باید چنین ادعایی را مشاهده نماییم دیگه؟ به من بگویید چگونه؟

 

پاسخ آقای مظاهری‌سیف:

روح، جسم، زمین، اسمان همه چیز در اختیار خداوند است. هویت اصلی انسان روح اوست. جسم و ذهن لایه های مختلف وجود بشری ابزارهایی در دست روح هستند. روح منشأ اختیار است. ذهن اطلاعات را پردازش می کند اما اراده و اختیار نیروی روح انسان است.

کارکردهای ذهن و جسم همه به جهت برخورداری از روح تحقق پیدا می کند. زمان و مکان مسائل نسبی هستند و کسانی که با یاد خدا و ایمان و تقوا روح را در ارتباط نزدیک با روح مطلق الاهی شناخته اند، زمان و مکان برای شان رنگ می بازد.

در حدیث قدسی خداوند می فرماید: اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری. اولیای من زیر قبای من هستند (در آغوش من جا دارند) و کسی غیر از من آنها را نمی شناسد.

این فرموده خداوند معانی بسیاری دارد اما حداقلش این است که قیدوبندهای زمان و مکان برای اولیای خدا در حالی که در این دنیا هستند، کمرنگ و  کم اثر می شود.

در عرفان حلقه قید دیگری به این دنیا افزوده شده به نام تضاد که ادعای مبهم و اثبات نشده ای است. تضاد در برزخ هم هست، در قیامت هم هست. در آنجا نیز عده ای از عدۀ دیگر به پیشگاه الاهی شکایت می کنند و خداوند داوری می کند، در آنجا بهشت و دوزخ است. نیک و بد هست.

تضاد به این معنا اختصاصی به این دنیا ندارد. پیش از این دنیا هم بوده است. که توضیح آن مفصل است. اما زمان و مکان هم با تغییراتی در برزخ و قیامت و بهشت و جهنم وجود دارد. برای مثال یک روز در مقیاس روحانی معادل پنج هزار سال در این دنیاست. (معارج/4)

خداوند در این عالم با هزاران هزار آیه و نشانه جلوه کرده است. نشانه هایی که در جان ما و سراسر جهان پیداست و کسی که به این نشانه ها توجه کند و تقوا پیشه سازد و مطیع خواسته های الاهی شود اراده اش با اراده او یکی می شود و در مسیر بندگی و دلدادگی پیش می رود و جمال و جلال و جود و وجود او را به تماشا می نشیند. این مشاهدات مشاهدات روحانی است و روح انسان فراتر از ذهن و جسم سراسر شهود و تماشا می شود در حضور و نور و سرور بی کران الاهی.

انسان پس از مرگ به اندازه ای که قوای روحانی اش را شکوفا کرده باشد، نورانی و نیرومند و بینا خواهد بود. بسیاری اطلاعات ذهنی با مرگ از بین می رود، هیچ پکیجی به دنیای دیگر نمی رود مگر عمل صالح و ایمانی که در قلب نشسته و روح را شکوفا کرده است. بسیاری از ما اکنون می توانیم از خدا و باورهای دینی سخن بگوییم اما اگر فقط در ذهن باشد و به قلب نفوذ نکند، در عالم برزخ برای پاسخ به این سوالات لال می شویم. چون آنگاه قلب ها سخن می گویند، و کاری از ذهن و زبان بر نمی آید، انجا دیگر جای ایده و ادعا نیست، بلکه هنگام نتیجه و تجسم اعمال است.

تأویل کردن روح به کالبد ذهنی یک خودفریبی معنوی است که انسان را از خودشناسی و درک حقیقت خود محروم می سازد. انسان بزرگترین آیت خداست و انسان بودن نه به جسم است، نه به ذهن بلکه به روح الاهی است. و به اندازه ای که شخص نور خدا را در این آیینه بازتاب می دهد. در عالم برزخ و قیامت مکان های مناسب با آن عوالم وجود دارد. در آنجا شما می توانید به هم اشاره کنید و هر کس با هویت خودش در سویی که قرار دارد شناخته می شود. البته مکان های برزخی و اخروی مثل مکان های دنیوی نیست. که مثلا در یک اتاق شش متری چند نفر بیشتر جا نگیرند. بگذریم اینها همه با تقوا و یقین قابل دیدن است. کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم. اما توصیفش دشوار است.

در فرادرمانی که جن ها عمل می کنند می توانند در احساسات و عواطف انسان تصرفاتی داشته باشند این نوع از اسکن هایی که فرادرمان گر آن را انجام نمی دهد توسط جن ها انجام می شود و آنها هم البته اسکن نمی کنند. بلکه تصرفات عاطفی می کنند. (بقره/102).

این تصرفات تا زمانی که شخص اجازه نداده باشد و خودش را در حلقه تسلیم آنها نکرده باشد امکان پذیر نیست زیرا به طور طبیعی خداوند موانعی را برای ورود آنها به حریم انسانی گذاشته است. با تسلیم شخص آنها اجازه ورود پیدا می کنند. با القائات شان عواطف فرد را دگرگون می کنند. اضطراب آرامش، شادی، افسردگی و… همه چیز به اراده جنی مربوط می شود که در فرادرمانی شخص به او تسلیم شده برای همین پیامدهای اتصال برای افراد مختلف است زیرا جن هایی که با آن در ارتباط در حلقه قرار می گیرند مختلف اند.

چنین افرادی فقط با توجه به خداوند و پناه بردن به لطف او و دعا و درخواست از لطف بی پایان الاهی می توانند خطای گذشته را برطرف کنند و شفا بخشی الاهی را بیازمایند.

خداوند شافی است اما بازیچۀ ما نیست که ما برای او تعیین کنیم چه کسی را درمان کند. توهماتی که در فرادرمانی وجود دارد، هیچ ربطی به شفا بخشی الاهی ندارد. برای همین است که نشانه های شفای الاهی در آنها نیست. از جمله این که خدا شافی است و اگر خودش بخواهد کسی را شفا دهد، یا اگر اراده کند در لحظه انجام می شود.

هر روش درمانی که برای اثر بخشی به زمان نیاز دارد، درمان معنوی و مستقیم الاهی نیست. بلکه مثل سایر روش های درمانی طبیعی که آنها نیز به صورت دیگری به اراده خدا انجام می شوند باید به طور دقیق تعریف شود و مورد بررسی علمی و اعتبار سنجی قرار بگیرند و از قلمرو عرفان خارج اند.

درمانی عرفانی است که فراتر از روش های رایج طبیعی به اراده الاهی انجام می شود و اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون. (یس/82)

در فرادرمانی گاهی ممکن است از روش های انرژی درمانی، تلقین درمانی و… استفاده شود و در موارد بسیاری صرفا تصرفات عاطفی و احساسی است که توسط جن‌های مورد ارتباط صورت می گیرد و علائم بیماری را سرکوب می کند. به همین علت عده ای پس از احساس درمانشدگی در فرادرمانی مجددا شاهد بازگشت بیماری هستند.

خداوند هرکه را بخواهد شفا می دهد و هر که را بخواهد شفا نمی دهد. او بندگانش را با خیر و شر می آزماید تا به سوی او بازگردند. (انبیاء/35)

از نظر خداوند همه ما در نهایت مرگ را می چشیم و این دنیا چندان جدای مناقشه و خوشگذرانی نیست. بلکه عرصه آزمون است هم کسانی که سلامتی و ثروت دارند در حال آزموده شدن هستند و هم کسانی که بیماری و فقر و سایر مشکلات را دارند. مهم عمل و ایمان است که روح را شکوفا می کند و حقیقت انسان را به اصلش مرتبط می سازد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا