مقالات

یادداشت ویژه برای پیروان عرفان حلقه 1

 

 

 

یادداشت ویژه برای پیروان عرفان حلقه
ظاهرا بعضی از دوستان علاقه مند به عرفان حلقه گمان می کنند که حلقه به خدا دعوت می کند! اما براستی این چطور ممکن است؟ چطور می توانیم سهمی برای خدا در عرفان حلقه در نظر بگیریم در حالی که در متن اساس نامه این فرقه آمده است: «انسان نمي تواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست.» (عرفان کيهاني.ص124) خواهش می کنم این جمله را چند بار بخوانید.

در این جمله نگفته اند که

 

انسان به کنه ذات خدا نمی رسد یا مضمونی شبیه این که در تعالیم اسلام هم وجود دارد. این اصل اساس نامه عرفان حلقه می گوید انسان از هیچ طریق قادر به فهم او نیست. هیچ طریق. این درحالی است که ما در اسلام دعوت شدیم به شناخت خداوند و اساسا عرفان یعنی معرفت و شناخت خدا فهم حضور او، نور او، عشق بی کران او، قدرت بی پایانش، ما دعوت به فهم شده ایم و عرفان حقیقی ما را به معرفت خداوند رهنمون می شود. اگر باب معرفت خدا بسته شود لازمه اش این است که دیگر انسان نمی تواند عاشق خدا شود و به او عشق بورزد دیگر انسان نمی تواند او را بپرستد و بندگی کند، انسان دیگر نمی تواند او را و رضایتش را و قرب و وحدت با او را هدف خود قرار دهد چون او را نمی شناسد، و ما هیچ نسبتی به ناشناخته مطلق که از هیچ طریق قادر به فهم او نیستیم نمی توانیم برقرار کنیم.
واقعیت این است: همانطور که حضرت علی علیه السلام فرمود: ادراک ما از رسیدن به کنه معرفت او ناتوان است اما خردها از آن مقدار معرفتی که برای عشق و عبودیت لازم است محجوب نیستند.
انسان به اندازه ای که به خداوند می اندیشد و در قدرت و عشق و زیبایی او تعمق می کند او را می شناسد و به اندازه ای که او را می شناسد از جام عشق و بندگی اش می نوشد و سرمست می شود و جود و زندگی اش از نافرمانی او پاک می شود و به دنیای عشق که دنیای تکلیف و تسلیم است وارد می شود و همواره می خواهد آن طور باشد و آن طور عمل کند که معشوق از او می خواهد برای همین دنیای عشق دنیای تکلیف است. دنیای عرفان دنیای انجام وظیفه است.
 فقط هوس بازانی که برای یک لحظه هم برق دلربای جمال الاهی را ندیده اند ممکن است توهم کنند که عشق از تکلیف و انجام وظیفه جداست. تنها کسانی که برای یک لحظه حرارت عشق او را تجربه نکرده اند می توانند بگویند که عشق و تکلیف به هم ربطی ندارند. تنها کسانی که از شراب طهور عشق الاهی ننوشیده اند و در نفسانیت خود مانده اند عشق را از تکلیف و وظیفه جدا می پندارند. دنیای عشق دنیای تکلیف است اصلا عاشق نمی تواند کاری غیر از تکلیف انجام دهد. برای عاشق معنی ندارد که کاری کند در حالی که معشوق از او نخواسته است. خواسته او فانی در خواسته معشوق است اراده اش اراده اوست و تمام زندگی اش تکیف و تسلیم و انجام وظیفه است. تسلیم نه به معنای شاهد بودن و نظاره گری، تسلیم به معنای حرکت و انجام خواست و فرمان معشوق. نه تسلیم بدون ایمان نه تسلیم در حلقه ای که شناختن و شناختن خدا و گناهکاری و بی گناهی و دین داری و بی دینی در آن اهمیتی ندارد. تسلیمی از سر یقین و تسلیمی برخواسته از عشق تسلیمی برخواسته از فهم عمیق کمال و جمال خداوند. تسلمی که نتیجه فهم و معرفت و عشق است. انسان می تواند عاشق خداشود چون می تواند او را بشناسد آنطور بشناسد که هیچ فرشته ای نمی تواند به این افق بلند و روشن از فهم جمال و کمال الاهی برسد.
هر فرقه ای که می گوید باب فهم و معرفت و عشق خدا بسته است و انسان قادر به رسیدن به این درجات عرفانی نیست، بنای خود را بر کفر و خدانشناسی قرار داده است. و در نهایت چیز دیگری را به نام خدا معرفی خواهد کرد. مهم نیست آن چیز دیگر چیست بودا، انرژی طبیعت، شعور کیهانی، ستاره ناهید، ماه خورشید، هبل و هر چیزی غیر از خدا نمی تواند جان بی قرار و قلب شیدای انسان را به آرامش و شادی حقیقی برساند.
ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن
زان پیش تر که عالم فانی شود خراب

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا